ماجراجوییهای یک فیلسوف
گزارش «ایران» از نشست «شب نیچه و جهان ایرانی»
25 شـــهریور ماه، تهران میزبان شماری نیچهپژوه شـــد تـــا هماندیشـــی «نیچه و جهـــان ایرانـــی» در کانـــون زبـــان فارســـی شکل گیرد. شـــاید تأسی به آثار و اندیشـــههای نیچـــه به ســـبب درک افســـونزدگیهای متجـــددی باشـــد که تـــا حدودی بـــه معنـــا و عینیتش در چارچـــوب دنیـــای تجددمآبانـــه امروز دســـت یافتهایم. به قول دکتر داریوش شـــایگان، ما با بدل شـــدن به انســـانی مدرن، دیگر دارای سبک و روش واحد و خاصی نیســـتیم و جـــرأت نمیکنیم خودمان باشـــیم. امـــا درکنار مســـائل مربـــوط به ســـنت و تجـــدد، مدرنیته و پســـتمدرنیته، وقتـــی میبینیم که در آثار نیچه (فیلسوف آلمانی قرن )19 نام ســـعدی و حافظ نیز به چشم میخورد، بـــا وی احســـاس نزدیکـــی بیشـــتری میکنیـــم. هنگامـــی که این فیلســـوف آلمانی، دست به نقد مدرنیته میزند و در برابر ارزشهای جانشینشده توسط تفکر غربی، ســـخن از زرتشت به میان مـــیآورد، واکاوی چرایـــی تعلق خاطر وی نســـبت به این موضـــوع در دورانی که پســـتمدرن مینامنـــدش برای ما ایرانیان دوچندان میشود.
■ نگاه نیچه به حافظ
مشتاقان اندیشه نیچه تا در ورودی ســـاختمان نشســـته و ایســـتاده بودند و شـــنیدن ســـخنرانی دکتـــر داریـــوش شایگان، دکتر غالمحســـین ابراهیمی دینانـــی و دکتـــر حامـــد فوالدونـــد را انتظار میکشیدند. در ابتدای نشست، علی دهباشـــی که مدیریت جلســـه را
عهـــدهدار بود، مقالـــهای از «داریوش
آشـــوری» در بـــاب «نیچـــه و ایـــران» قرائت کـــرد. در مقاله آشـــوری عنوان شـــده بود که نیچه ده بار از نام حافظ در آثـــارش اســـتفاده کرده اســـت و او حافـــظ را یکـــی از نمونههـــای عالـــی خردمندی بینای «دیونوسوســـی» (از خدایـــان اســـطورهای یونـــان) قلمداد میکند. همچنین نیچه با اشاره به این روایت سعدی که میگوید: «لقمان را گفتند حکمت از کـــه آموختی؟ گفت: از نابینایـــان کـــه تـــا جای نبیننـــد، پای ننهنـــد.» از خردمنـــدی نابینایان یک نکتهپردازی فلســـفی برداشت میکند و خردورزی بیباک و نابینامآبانه خود را بر اساس آن شکل میدهد.
مقوله «بازگشـــت» در اندیشه نیچه و خیام ■
در ادامـــه انتظـــار میرفـــت تـــا تحلیلها و گفتارهای شایگان و دینانی در کنار یکدیگر، که میتوانست بیانگر طرح دیدگاهها و تحلیلهای مدرنیته و فلســـفه اســـالمی درباره نیچه باشد، شـــب نیچه را بســـیار جذاب کنـــد، اما
برنامه ســـخنرانی اصلی دکتر شایگان با عنوان «تأملی چنـــد در مورد نیچه، خیام و بازگشت» به نشست تخصصی روز دوم همایش 26( شهریور) موکول شـــد اما شایگان در شـــب نخست هم حضور بهم رســـانیده بود و در توضیح مختصـــری از مقاله خـــود گفت: نیچه معتقد به بازگش ِت ابدی همان است، یعنی من و شـــما دوباره برمیگردیم و همین برنامه مجدداً پیشرو اســـت؛
ِ خیام هـــم هماننـــد نیچـــه اوالً دنیای
اخالقی ما را وارونـــه کرده و دوم اینکه به بازگشت حوادث اعتقاد دارد.
■ فیلسوف بیباک
ســـپس دکتـــر دینانی گفتـــار خود را با این بیت از اشـــعار حافظ که به باور وی شـــباهت به کار فلسفی نیچه دارد، آغاز کرد: آسوده در کنار چو پرگار میشدم دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
این اســـتاد فلســـفه اســـالمی ادامه داد: چهارده قرن اســـت که در اندیشه اســـالمی جنگ بیـــن دو گروه اشـــاعره و معتزلـــه یا «عقـــل» و «اراده» وجود دارد. اینها نیچهای نیستند ولی چنین جنگـــی وجـــود دارد؛ با ایـــن تفاوت که نیچه خدایش مرده است، اما در اینجا نســـبت به اراده خدا بحث میشـــود و حکمـــا از علم و آگاهی خدا ســـخن به میان میآورند. بنابرایـــن نوعی کارزار میـــان «علـــم» و «اراده» وجـــود دارد. حال این پرسش مطرح میشود که آیا «اراده» همیشه تابع «آگاهی» است؟
نویســـنده کتـــاب «اســـماء و صفات حق» بیان داشت: این مسأله را طوری دیگـــر نیز میتـــوان بیـــان کـــرد؛ همه شـــما دارای دو ویژگـــی «خواســـتن» و «دانســـتن» هســـتید، حال آیا همیشه داریوش آشوری: نیچه ده بار از نام حافظ در آثارش استفاده کرده است و او حافظ را یکی از نمونههای عالیخردمندیبینای «دیونوسوسی»(ازخدایان اسطورهاییونان)قلمداد میکند.همچنیننیچه با اشاره به این روایت سعدیکهمیگوید: «لقمانراگفتندحکمت از که آموختی؟ گفت: از نابینایانکهتاجاینبینند، پایننهند.»ازخردمندی نابینایانیکنکتهپردازی فلسفیبرداشتمیکند
خواســـتنهایتان بـــا دانســـتنهایتان برابـــر اســـت یـــا گاهـــی اختـــالف پیدا میکنند؟ این جنگ بین «خواســـتن» و «دانســـتن» خصلت هر آدمی است و نیچه ســـمبل کامل این بحث است. او بیبـــاک اســـت، ارادهاش هماننـــد دیونوسوس معطوف به قدرت است.
دینانـــی در توضیـــح اینکه مـــراد از این قدرت چیســـت، به دو تشبیهی که نیچه در آثارش به کار برده اشاره کرد؛ یکی آنجا که نیچـــه عنوان میکند این تعبیر کانت که میگوید «راســـت بگو، هـــر چه باشـــد»، بوی خون و شمشـــیر میدهـــد. حـــال آنکـــه کانـــت معلـــم مطلق اخالق اســـت و سپهر اندیشه او تا امروز روی ســـر همگان سایه افکنده اســـت اما کانـــت از «عقـــل» صحبت میکند و نیچه از «اراده» و «خواستن» دم میزند. اکنون بایـــد دید کدام یک اولویـــت دارد؛ «بخواهم» یا «بدانم»؟ اگر هم خواســـتن باشـــد و هـــم دانایی خوب است، اما خواســـتن تندتر پیش میرود یا دانستن؟
نویســـنده کتـــاب «از محســـوس تا معقـــول» با اشـــاره به تشـــبیهی دیگر از نیچـــه کـــه بیـــان میکنـــد: «مـــردم رمهوارانه زندگـــی میکنند و «زندگی» طنابی اســـت بیـــن مردمَعـــادی و اََبر انســـان»، گفـــت: بایـــد بندبـــازی بلـــد باشـــیم تـــا به زعـــم نیچـــه از روی این طناب طوالنی (زندگـــی) عبور کرد و از حیوانیت به اََبرانسانیت رسید و اگر نه خطر سقوط وجود دارد. نیچه از خطر نمیترسد و ریسکپذیر است. باز باید پرســـید آیـــا زندگـــی «عافیتطلبـــی» اســـت یا «خطر» اســـت؟ «تـــراژدی» است یا «کمدی»؟ یا هیچ کدام؟
وی ادامـــه داد: چون نیـــک بنگریم، زندگی یـــک تـــراژدی اســـت و نیچه به این امـــر آگاه اســـت. او ماجراجویانه در حـــال طی کردن مســـیر زندگی اســـت و ایـــن ماجراجویی با کار فیلســـوفان گره خورده اســـت؛ ابنســـینا و مالصدرا اگر ماجراجو نبودند، متکلم میشـــدند، نه فیلســـوف! این ماجراجویی در نیچه به اوج میرســـد. نیچه پدیدههـــا را تاریک و روشـــن میبیند و در اینجا نیچه کمی به فروید نزدیک میشـــود، یعنی تعبیر ضمیـــرآگاه و ناخـــودآگاه. البتـــه شـــاید نیچـــه کلمـــه ناخـــودآگاه بـــهکار نبـــرد، چراکه محّرک او نوعی «آگاهی مرموز» و «ریســـکپذیر» اســـت که بـــا ناآگاهی تفـــاوت دارد. بـــدون انجام محاســـبات ریاضی، وقتی خطر وجـــود دارد، حکم به رفتن میدهد. به قول حافظ:
شـــب تاریـــک و بیم مـــوج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها در اینجا نیچه به حافظ نیز نزدیک میشـــود و میتـــوان از وی تفســـیری عارفانـــه ارائه داد؛ هرچنـــد باید توجه داشته باشـــیم که از نیچه هم میتوان تفســـیری عارفانـــه و مؤمنانـــه و هـــم تفســـیری ملحدانـــه داشـــت. نیچه در دریای زندگی شـــنا کرده است و با فراز و فرودهایـــی که طی میکند، انســـانی شـــگفتانگیز بـــه شـــمار مـــیرود. او میگوید باید بخواهیم و برویم.
■ ناقد مدرنیته
پس از سخنرانی دکتر دینانی، دکتر حامد فوالدونـــد (نیچهپژوه و مترجم) به ایراد سخنرانی و به معرفی جیولینا کامپونی، ایزا چیانی (از ایتالیا)، دوریان آســـتور و مریـــم کریشـــی (از فرانســـه) پرداخت کـــه میهمانـــان خارجی این نشســـت بودند و قرار بـــود در روز دوم این هماندیشـــی 26( شهریور) به ارائه سخنرانی و مقاالتشان بپردازند.
فوالدونـــد بـــا بیـــان اینکـــه نیچـــه تلفیقـــی از ادبیـــات، شـــعر و فلســـفه اســـت، اظهار داشـــت: براساس کتاب «حکمت شـــادان» اثر نیچـــه که آن را ترجمه کردهام و بار شـــاعرانه و ادبی و حتی عارفانـــهای که در آثار نیچه دیده میشـــود، معتقدم که نیچه خردگریز اســـت. البتـــه همانطـــور کـــه هایدگر میگویـــد او خـــرد را قبـــول دارد، امـــا نیچه خـــود را فیلســـوف تراژیک وارث هراکلیتوس میداند، نه کانت.
وی ادامه داد: نیچـــه با بازی کردن در میـــان ســـنت و اســـطورهها، به نقد مدرنیتـــه میپـــردازد و شـــاید همیـــن وجه وی است که به جذابیت خوانش آثارش برای ما میافزاید.
بدیـــن ترتیـــب پرونـــده ســـیصد و هفتمین شـــب از «شبهای بخارا» که درصدد بود تا «نســـبت نیچه و جهان ایرانی» را بـــا دیالکتیکـــی بینالمللی بیان کنـــد با اجرای موســـیقی ســـنتی ایرانی به پایان رســـید تا شـــاید تسالی روحی باشـــد برای نیچه کـــه خود اهل نوازندگی و موسیقی بود.
داریوش شایگان: نیچه معتقد به بازگش ِت ابدی همان است، یعنی من و شما دوباره برمیگردیم و همین برنامه مجدداً پیشرو است؛ خیام
ًِ هم همانند نیچه اوال دنیای اخالقی ما را وارونه کرده و دوم اینکه به بازگشت حوادث اعتقاد دارد. دینانی: زندگی یک تراژدی است و نیچه به این امر آگاه است. او ماجراجویانه در حال طی کردن مسیر زندگی است و این ماجراجویی با کار فیلسوفان گره خورده است؛ ابنسینا و مالصدرا اگر ماجراجو نبودند، متکلم میشدند، نه فیلسوف! این ماجراجویی در نیچه به اوج میرسد. فوالدوند: نیچه تلفیقی از ادبیات، شعر و فلسفه است. او با بازی کردن در میان سنت و اسطورهها، به نقد مدرنیته میپردازد و شاید همین وجه وی است که به جذابیت خوانش آثارش برای ما میافزاید.