Iran Newspaper

آزاد به دنیا آمدم

- برگردان: مهناز نصاری

لیانه بدر شـــاعر، نویســـنده، روزنامه نگار و مســـتند ساز فلسطینی در ســـال .م1950 در قدس متولد شد. پس از تولد لیانـــه، خانواده او به اریحا منتقل شـــدند جایی که پدرش به شغل پزشکی مشـــغول بود. در سال 1967 م. همزمانبااش­غالفلسطینا­زجانبرژیمص­هیونیستی به اردن مهاجرت کردند. در آنجا به دانشگاه اردن رفت اما نتوانست تحصیالتش را به پایان برساند. لذا پس از مدتی به دانشگاه عربی بیروت رفت و مدرک لیسانس خودراازاین­دانشگاهودر­رشتهروانشن­اسیعمومیاخ­ذ کرد. بین ســـالهای5­791 .م1982ات در بیروت به روزنامه نگاری مشغول بود. لیانه با یاسر عبدربه، سیاستمدار فلســـطینی ازدواج کرد و پس از سفر به دمشق و تونس در راماهلل ســـاکن شـــد. در راماهلل بهعنوان مدیر عامل بخش سینمایی، در وزارت فرهنگ و رســـانه منصوب شـــد که در آن زمان همســـر وی وزیر فرهنگ حکومت ملی فلسطین بود. چندین جشـــنواره و باشگاه سینمایی در مناطق تحت سلطه حکومت خودگردان فلســـطین برگزار کرد. به ضرورت شغلش اقدام به خواندن کارگردانی سینما و نمایشنامهن­ویســـی کرد. چندین فیلم مستند درباره فلسطین اشغالیویکف­یلممستنددر­بارهزندگیش­اعرفلسطینی«فدویطوقان»ساخت. لیانه دارای آثاری به شـــعر، نثر و نیز آثاری در زمینه ادبیات کودک است. بسیاری از داستانهای کوتاهش به زبانهایی مانند انگلیســـی، فرانسوی، هلندی، آلمانی و لهستانی ترجمه شده اســـت. وی همچنین پژوهشهایی در حوزه نقد در مجالت ادبیبهچاپر­ساندهاست. شعر: م. زنابق الضوء (زنبقهای نور)، 1998 م. - زمن اللیل (روزگار شب)، 2008 رمان: .م1991 بوصله من أجل عباد الشمس (قطب نمایی برای آفتابگردان)، 1979 م. م. عین المرآه (چشم آیینه)، - نجوم أریحا (ستارگان اریحا)، 1993 مجموعهداست­ان: م.شرفهعلیالف­کهانی(ایوانیبهسو­یمحله فاکهانی)، 1983 م. قصـــص الحـــب والمالحقــ­ـه (قصههای عشق و تعقیب)، 1983 م. أنـــا أرید النهـــار (مـــن روز را میخواهم)، 1985 .م2007 جحیم ذهبی (جهنم طالیی)، 1992 م. - سماء واحده (یک آسمان)، ادبیاتکودک: .م1981 رحله فی األلوان (سفری در رنگ ها)، .م1981 .م1983 فراس یصنع بحًرا (ِفراس دریا میسازد)، - فی المدرسه (در مدرسه)، آثارسینمای­ی: .م1999 فدوى طوقان، شـــاعره من فلســـطین (فدوی طوقان، شـــاعری از فلسطین)، م. زیتونات (زیتون ها)، .م2001 - الطیر األخضر (پرنده سبز)، 2002 - القدس فی یوم آخر أو عرس رنا (قدس، روزی دیگر یا عروسی رنا)، به سفارش وزارت فرهنگ و رســـانه فلسطین و به پشـــتیبان­ی دولت امارات متحده عربی و مؤسسههایخا­رجی،2002م. .م2006 حصار، .م2003 - مفتوح... مغلق (باز... بسته)، ■ اتوبوس پل گذرگاهننگ گذرگاه خواری دوباره. دروازه دوزخ لبریز از بردگان. اما من، آزاد به دنیا آمدم زیرآسمانی آراسته به الماس ستارگان. در زهدان مادرم نه اجازه تفتیش بود و نه دروازههای آهنین. نوشتههایی که ما را از عبور باز میدارند. عباراتیترس­ناک که آرامش هوا را تهدید میکنند. تهقنداقهای­ی همچونتیزیچ­اقو. اتوبوسهایی­میروند و باز میگردند خسته از رنج انتظار صاحبانش برای فرا رسیدن بهار. خداوندا! چه رنجور است انتظار چه خسته است خستگی.

1 ـ پل «النبی» که تنها راه سفر به خارج از کرانه باختری است.

■ راه خانه با من از رم مگو خستهامازشی­رهایش وقتی که مردان را میبلعند. و نه از کانالهای ونیز آنجا که قایقها، گیسوانآرزو­هایند آرزوهایی که در قلب زنان تکان میخورند و نه از مصر که غبار پنجرههایش زدوده شد و روی چشمها نشست و روی پیشانی. و نه از شهری دیگر و دیگر... و نه از بیروت. شهرهاپیرشد­ند و هزار وصله و شاعر اهل اسکندریه در خود فرو رفت و دور شد از ترانه معروفش که میگفت: نه خانه، و نه راههای خانه ما را پذیرایند.

 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran