کنار غیب ایستادهام
روایت اول: نام «ســــید جــــواد» با مهر گره خورده اســــت بیست و دوم مهر ماه 1318 «عذرا جوادی و سید اشرف» نام فرزندشان را «سید جواد» برگزیدند. جواد مجابی به تاریخ نهم مهر ماه با «آســــیه جــــوادی» ازدواج میکند و حاصل ازدواج دختر دایی و پســــر عمــــه، دو فرزند به نام حسین و پوپک و چند ده کتاب، جستار، مقاله، نقاشی ...و اســــت. این سطر «شبیه یک شرح حال» است، نوشتن از جوادمجابیبههرمناسبت-بهبهانهزادروزشیاسالگرد ازدواج ...و - آسان سخت است!!! آسان از آن جهت که چند سالی است این زوج فرهنگی را میشناسم و سختتر از آنجهتکهاینهمهفعالیترانمیتواندرچندسطرویادداشتخالصهکرد.وقتی از او پرسیده میشــــود «اگر بخواهید موقعیت خود را بهعنوان یک نویسنده توصیف کنید...» پاسخ میشنوید: « در یک عبارت خواهم گفت: من کنار غیب ایستادهام. این غیبتعابیروظرفیتهایگوناگونوگاهمتضادیدارد.»یاوقتیآسیهجوادیبهیادگار برایم مینویسد «از در تنگ داخل شوید، زیرا فراخ است آن در و عریض است آن راه که به هالکت منتهی میشود و داخلشوندگان به آن بسیارند. اما تنگ است آن در و سخت است آن راه که به حیات منتهی میشود و یابندگان آن کماند.» (متی باب 7، آیات 13 تا )14 میتوان نتیجه گرفت نمیتوان این زوج یا هر یک را به تنهایی در یک یادداشــــت کوتاه و وجیزه شناخت. پیشــــنهاد میدهم برای شناخت دقیقتر ایشان و آشناییباآراواندیشههایفرزندمهر؛فیلم«پسرکچشمآبی»حسنلطفیراببینید.
روایتدوم:برای شناختن بیشتر یک نویسنده، اول میبایست به آثارش مراجعه کرد و ســــپس گفتوگوهایش را شــــنید و خواند؛ برشــــی از گفتوگویی درازآهنگم با «ناســــتین و جواد مجابی» ما را بیشتر با روحیات این خانواده فرهنگی آشنا میکند. در خاطر جمعیمان زوج هنرمند و نویســــنده زیادی هســــت که با یکدیگر تعارض داشتند و این باور که چرا زوج هنرمندان با هم سلوکشان نمیشوند و به یاد حکایت استاد سخن سعدی میافتیم: 10« درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.»پارهایازگفتوگوتقدیمخوانندگانروزنامهوزینایران.
جوادمجابی: هر هنرمندی دلش میخواهد یکه باشــــد و زیر نورافکن قرار بگیرد و مردم او را ببینند. این خاصیت آرتیست است. شاید این جاهطلبی است که او را از توده جدا میکند و باال میآورد و به آن مشقت عظیم سراسر عمرش میکشاند؛ اما در عین حال، این هوشیاری با او هست که وی تنها آدم حاضر نیست؛ بلکه آدمهای دیگری هم وجود دارند.
جوادی: هیچ فرقی بین کارمن و کار ایشان وجود ندارد. من به نشانهها آشنا هستم، وقتی که ایشــــان چیزی را میگوید همه را یادداشت میکنم، ما بعد از چهل و خردهای سالزندگیبهایننتیجهرسیدیمکهمیتوانیمباهمکارکنیموکارکردنباهم،کمکمان میکند.نهاینکهبگوییمحاالاینبهتومربوطاست،اینبهمنمربوطنیست.
مجابی: همکاری به معنای یک جور فکر کردن نیســــت. افــــراد میتوانند دارای عقاید متفاوت باشــــند. همانگونه که ما در بســــیاری از موارد اختالف سلیقه داریم و دیدگاههایمانباهممتفاوتاست.گاهیرویارویهمهستیم. جوادی: دقیقاًهمینباعثرشدشدهاست. مجابی: افراد میتوانند عقاید خودشان را داشته باشند، همان طور که بین سارتر و دوبووار تفاوتهای رفتاری یا اندیشــــگی وجود داشت اما یک عمر در کنار همدیگر ماندند،حتیباآدممخالفیمثلکاموتوانستندمحترمانهکناربیایند.
جوادی: وقتی اعضای خانواده به فرهنگ وابســــتهاند و زندگی خود را بر اســــاس آن پایهگذاری میکنند، راحتتر زندگی میکننــــد. در این خانه حرف اول را فرهنگ میزند. وقتی دو نفر زیر یک ســــقف زندگی میکنند، هر لحظه باید خود را ملتزم به حقوق انسانی بدانند چیزی که پایه خانواده فرهنگی را محکم میکند، این است که افراد آن با تمام توان این را جذب کرده باشند که فرهنگ مهمترین مسأله آنهاست.
با خوانش همین چند سطر کوتاه میتوان به محیط گرم خانواده فرهنگی مجابی پــــی برد و اصالً میبایســــت جداگانه فصلی با عنوان «خانواده فرهنگــــی» باز کرد تا موجب شناخت بهتر و بیشتر مردم از آداب و رفتار ستارههای واقعی )Celebrity( پی برد وگرنه قضاوت مردم از زندگی ستارههای حلبی خوشایند جامعه نیست.
انجامه: وقتی دســــت به قلم باشــــید و دغدغه فرهنگ و هنر در وجودتان ریشــــه دوانیده باشد. زمانی که شانه به شانه و مانند کوه پشت همسرت باشی و بدانی سایه هیچیکازشمابردیگریسنگینینمیکند؛آنگاهخانوادهفرهنگیمعناپیدامیکندو زندگیآراموموفقیخواهیدداشت.قطعاًدرپریشانینمیتوانقلمبهدستگرفت و نوشت یا فیلم ساخت. این یادداشت بهانهای است تا از تمام یک یک همسران اهل قلم که آرامش را در خانواده مهیا کردند تا آقا یا خانم نویسنده بنویسد؛ تشکر کنم.
*عنوانیادداشتوامدارکتابیاستازجوادمجابی