Iran Newspaper

روایتی از همدلی ناب با کودکان بلوچ

طنین جمله «یک ساندویچ کمتر بخورید، یک مدرسه بسازید» در گوش دانش آموزان مرفه تهرانی سنگ بنای تشکیل کمپین دانش آموزی «سهم من از مدرسه تو» بود

-

زیادی نگذشــــت که هر کدامشان یک گام بــــزرگ در جهت آبادانی روســــتای­ی در دیار آفتاببرداش­تند.

کمپیــــن دانشآمــــ­وزی «ســــهم من از مدرسه تو» ، اتفاقی شبیه به یک معجزه را رقم زد و در ناباورانهت­رین شکل ممکن، در کمتر از یک سال مدرسه 440 متری ساخته و هفتــــه گذشــــته، در میان اشــــک و لبخند هزاران نفر که نتیجه همدلی و همراهی را به چشم میدیدند، افتتاح شد. اصل ماجــــرا این اســــت؛ تـــورج ماهی

بیرجندی مهندس جوان 34 ساله تهرانی کــــه روزگار جوانــــی و دنیــــای پرهیاهــــ­وی کســــب وکار پایتخت را رها کرده و به شــــوق نشاندن لبخند امید بر لبان کودکان مناطق محروم سیســــتان و بلوچســــت­ان به آن دیار شــــتافته بــــود و تمام وقــــت و تــــوان خود را وقف نظارت بر ســــاخت و ســــاز مدارس و او، که بیشــــترآ­رزوی دانشآموزان روستای «ســــاندک زهی» بــــود، به برنامــــه­ای مهم برای اعضای انجمن حامی بدل شد:

«با اینکه دست و بالمان خالی بود، به روستای «ســــاندک زهی» در 71 کیلومتری چابهار در اســــتان سیســــتان و بلوچســــت­ان رفتیــــم و اهالــــی روســــتا را نیــــز در جریــــان تصمیمی که داشتیم قرار دادیم.»

پـــوران اســـماعیل­ی از اعضــــای فعــــال انجمــــن حمایــــت از توســــعه فضاهــــای آموزشــــی و فرهنگــــی حامی، با بیــــان این موضوع به حرکت ستودنی یکی از دختران روســــتا به نام «مهنا» اشــــاره کــــرد و گفت: هفتم آبان ماه 95 که کلنگ مدرسه نوساز بر زمین خورد، به اهالی روستا گفتیم قصد داریم در روستا مدرســــها­ی بنا کنیم تا هم روح مهنــــدس بیرجندی شــــاد شــــود وهم دانشآموزان روســــتای «ســــاندک زهی» و

روســــتاه­ای اطراف پس از ســــالها دوری از امکانات تحصیلی، به آرزوی دیرینهشـــ­ـان برســــند، اما رســــیدن به این هدف نیازمند همدلی و همراهی اســــت که بیشــــک هر کدام از شــــما میتوانید در طی شــــدن این مسیر، گامهای مؤثری بردارید. نخستینقدم

همین جمله بانو اسماعیلی کافی بود تا «مهنا» که از مدتها قبل انتظار این لحظه را میکشــــید با پاکتی که در دســــت داشــــت قدم جلو بگــــذارد و بگوید من و مادربزرگم نخستین قدم را برمیداریم.

«مهنا» کــــه در دوران حیــــات مهندس بیرجنــــد­ی شــــنیده بــــود باالخره یــــک روز روســــتای آنها نیز صاحب مدرســــه خواهد شــــد، به مادربزرگش گفته بود، اگر هر کدام از اهالی روستا در حد توانشان کمک کنند، انجمن حامی زودتر برایمان یک مدرســــه میســــازد و مادربزرگش هــــم که مبلغ 600 هزارتومـــ­ـان را به نیت کفن و دفن خود کنار گذاشــــته بود، آن مبلغ را به «مهنا» ســــپرد تا هر زمان که وقتش رســــید صرف احداث مدرسه شود. حرکت زیبا و بیریای «مهنا» بــــه قــــدری تأثیرگــــ­ذار بود کــــه بهدنبــــا­ل او معلمهای روســــتا هم حقوق یک ماه خود رابه ساخت مدرسه اختصاص دادند و پس از آن فرمانــــد­ار وقت و اهالی روســــتا نیز هر یک در حد توانشان برای هموار شدن مسیر آمــــوزش و پــــرورش فرزندانشــ­ــان قدمی برداشــــت­ند و به قول بانو اســــماعی­لی زمان بازگشت آنها به تهران حدود 30 میلیون از هزینه ساخت مدرسه تأمین شده بود. سیلمهربانی

پیش از آنکه دانشآموزان منطقه 2 وارد اینچرخهمهر­بانیشوند،هریکازاعضا­ی انجمــــن و کســــانیک­ه قصــــد کمــــک برای احداث مدرســــه مهندس تورج بیرجندی را داشــــتند، مبلغ 50 هزارتومان یا بیشتر را در نظر داشــــتند، اما با راهانــــد­ازی فراخوان «ســــهم من از مدرســــه تو» از دانشآموزان در مقاطع تحصیلی مختلف خواســــته شد با پرداخت 10 هزار تومان یک روز ساندویچ نخورند تــــا در یکــــی از روســــتاه­ای محروم وســــیعتر­ین منطقه از لحاظ شاخص نظام آموزشی کشــــور، یک مدرسه بســــازند. این شــــعار و عنوانی که بــــرای فراخوان انتخاب شد به قدری تأثیرگذار بود که دانشآموزان کارستانی به پا کردند. تعدادی از آنها برای

ســــاخته شــــده با هنــــر اوریگامی در دســــت داشتند، غرق شادی شد. دست هاییکهمیخو­انند

ازنــــگاه فعــــال انجمــــن حامــــی- بانــــو اسماعیلی - استان پر وسعت و کم امکانات سیســــتان و بلوچســــت­ان به ماننــــد چاه ویل اســــت که براحتی پر نخواهد شد و کمکها حکــــم قطرههایی را دارند، بــــا این حال او و همراهانش نــــه تنها ناامید نمیشــــون­د که تاکنون با ســــاخت 23 مدرســــه و ساخت و تجهیز 45 کتابخانه و ارسال 45 کوله کتاب به روســــتاه­ای دور، انگیزه درس خواندن و پیش رفتــــن در دنیای پر رمز و راز آموزش و پرورش را در میان مردمان مناطق محروم و اهالی دیار آفتابهای سوزان صد چندان کردهانــــ­د که البتــــه بســــیاری از انجمنها و انجیاوهـــ­ـای کشــــور نیــــز از ایــــن قافله باز نماندهاند. انجمن حامی پس از مطلع شدن از ساخت مدرسه اســــتثنا­یی در شهرســــتا­ن سراوان، تصمیم گرفتند با وجود فراهم بودن زمینه کافی، بــــا راهاندازی فراخوان «دســــتانی که میخوانند» و مشارکت نزدیک به هزار نفر نسبت به ســــاخت کتابخانهای در محوطه ایــــن مدرســــه و مخصــــوص دانشآموزان نابینا، گام مهمــــی در بهبود وضعیت این دانشآمــــ­وزان بردارنــــ­د.21 مهرمــــاه ایــــن کتابخانه که روژن (روشــــنای­ی) نام دارد و از تجهیزات مطلوبی برخوردار است در میان جمعی از دانشآمــــ­وزان نابینایی که دیگر بیشتر نیازهایشــ­ــان را مرتفع میدیدند و با خواندنشعرو­سرودسرازپا­نمیشناختند، افتتاح شــــد با ایــــن امید که پــــس از این به دانشآموزان­ی با مشــــکالت جسمی، نگاه ویژه تری شود تا محدودیتها مانعی برای رشدخالقیته­ایشاننباشد.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran