Iran Newspaper

ترجمه : امیلی امرایی

-

کازوئو ایشـــی گورو عجله ندارد، ســـال 2015 بعد از 10 ســـال فاصله انداختن تعمدی رمان «غول مدفون» را منتشـــر کرد، رمان قبلیش سال 2005 منتشر شده بود، برنده جایزه ادبی بوکر و حاال نوبلیست ادبی با شاهکاری همچون «بازمانده روز» یکی از غولهای زنده ادبیات بریتانیا است و البته متخصص بیاهمیـــت جلـــوه دادن کار بزرگی که میکنـــد. قهرمانهای داســـتانه­ای ایشیگورو هم مثل خود او سعی دارند خودشان را بیاهمیت نشان بدهند، خیلی ســـاده حرف میزنند، اصـــ ًال عالقهای به هیجـــان زده کردن مخاطب ندارند، آنقدر که انگار ربطی به داســـتان ندارند و قرار نیســـت همین آدمها داســـتان را برایمان پیش ببرند. بـــا این همه داســـتانه­ای او از نوعی تیرگی و تلخکامـــی ذره ذره بهـــره بردهاند که اغلـــب در فصل نهایـــی رمانهایش گریبان خواننده را عمیقاً میگیرد و ته نشـــین میشـــود و تازه اینجاســـت که نقش و اثرگـــذار­ی آن قهرمانهای ســـاده و کمحرف عیان میشـــود.«غول مدفون» آخرین رمان ایشـــیگور­و روایتی اســـت از ســـفر زوجی سالخورده در انگلســـتا­ن، آنها در جستوجوی ریشههای افســـانها­ی که قهرمانهایش آدمخواران، شـــوالیهه­ا و غولها هستند راهی سفر میشوند. اما در اصل آنها در جستوجوی پسرشان هستند، پسرشـــان را از دست دادهاند و شنیدهاند مردمان این افسانه دچار فراموشی جمعی هستند، آنها دچار بیماری هستند که نمیگذارد خاطرهای در ذهنشان بماند. اکسل و بئاتریس در این سفر کم حرف هستند و ما را همراه خودشان به جهان اساطیر میبرند و به ما میگویند که حافظه و حتی اصوالً فراموشـــی برای یک فرد، یک زوج و یک جامعه چه شـــکلی دارد. این کتاب شـــگفتانگ­یز اســـت نیویورک تایمز آن را خروج از وضعیت کنونی نامیده اســـت. غول مدفون برجستهترین ویژگیهای نثر و روایت ایشـــی گورو را به نمایش میگذارد، روایتی ظریـــف، فضایی رؤیایی، ســـؤاالتی قدرتمند درباره از دســـت دادن و خاطره و حافظه پیچیده در یک روایت اســـاطیری.یک عصر جمعه پیش از آغاز بارش برف با ایشی گورو در دفتر ناشرش قرار گذاشـــتم، او با رویی گشاده به ســـؤاالت من درباره فرآیند نوشـــتنش، حافظه جمعی، فیلمی که به تازگی دیده (عوضیهای بیشـــرف کوئنتین تارانتینو) و اهمیت ژانر در داستانهایش پاسخ داد. باز هم فکر کردم زمانه دورتری بیشـــتر بـــه کارم میآید. راســـتش فکر میکنم نوشـــتن داستانهایی تمثیلی که در هر موقعیتی بتـــوان آن را گنجاند حالم را بهتر میکند. برای همین هم سراغ این بستر قدیمی رفتم.

دربـــاره اینکه مطبوعـــات و منتقدان روی مســـأله ژانر اینقدر تأکید دارند چه فکر میکنید؟ آیا این مسأله باعث شده اصل غول مدفون نادیده گرفته شود.

البته توقع نداشـــتم اینقـــدر درباره ژانـــر و ســـبک این کتـــاب بحـــث کنند. دیـــدم که «نیل گیمـــن» در مرور کتاب نیویـــورک تایمـــز درباره غـــول مدفون یادداشتی نوشته و گفته فانتزی را ابزار قصهگویی کـــردهام. مطلب جالبی بود کـــه از کتاب من فراتر رفته بو، اما تا کجا میتـــوان این بحث را ادامـــه داد. اصالً بـــه چه چیزی فانتـــزی میگوییم و این تعریف مرزش کجاســـت و کی فانتزی بـــه علمی تخیلـــی وصل میشـــود و از آن گـــذر میکند. این بحثها همیشـــه هســـتند، دیدم «اورســـال.کی. لی گین» هم مطلـــب مفصلـــی دراین بـــاره در وب سایتش نوشـــته، البته خوشبختانه بحثی که ســـر کتاب مـــن مطرح کردند نســـبت به آنچه جلوی کتاب مارگارت اتـــوود گســـتردند جمع و جورتـــر بود و کمتر با من درگیر شدند. سعی میکنم در ایـــن بحثها هـــم به جنبـــه مثبت ماجرا نگاه کنم، اینکـــه باالخره هر چه

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran