مرزهای ساختگی را کنار بگذاریم

دکتــــــــر محمدجواد غالمرضــــــا کاشـــی، اســـتاد علومسیاســـی دانشـــگاه عالمهطباطبایی معتقد اســـت که «دولت» در مفهوم مـــدرن آنجایی معنا مییابـــد که مردم با یکدیگر یگانه شـــده و مرزهای ســـاختگی را کنار بگذارند، چراکه در پرتو این همبستگی است که یک کلیت اخالقی پدید میآید.

دکتر کاشـــی در پی لغو عضویت «ســـپنتا نیکنام» شـــهروند زرتشتی در شـــورای شهر یزد، در کانال تلگرامی خود، یادداشتی با عنوان «هر که بیشتر برد نوش جانش» منتشر کرده اســـت. او در این یادداشت تأکید میکند که نظامهای سیاسی مدرن، مشـــروعیت خود را از ادعای کلیت اخذ میکنند و به انحای مختلف نشـــان می دهند نماینده روح کلی مردماند. به همین جهت به شـــهروندان توصیه میشـــود همه تعلقات دینی و قومی و زبانی خود را ثانوی قلمداد کنند و به دولت و نظام سیاسی تمسک کنند.

در واقـــع آنچه کاشـــی میکوشـــد بیان کند این نکته اســـت کـــه «دولت» آنجایی معنا مییابد که مردم با یکدیگر یگانه شـــده و مرزهای ســـاختگی را کنار بگذارند، چراکه در پرتو این همبستگی است که یک کلیت اخالقی پدید میآید. اما او در ادامه تأکید میکند که متأسفانه در واقعیت، دولت مدرن هیچگاه چنین نبوده اســـت؛ همان گونه که مارکس نشان داد دولت مدرن، نماینده طبقه مسلط و مالکان است و هیچگاه نماینده طبقه پایین جامعه نبوده است و فمینیستها نشان دادند دولت مدرن، مذکر است و هیچگاه نماینده زنان نبوده است و .... به عبارتی، آنها دولت را با نقد خود به سمت حقیقـــتاش فراخواندند. در این فضا اســـت که کاشـــی از «آلترناتیو دین» بهعنوان رهاوردی تازه برای بشـــریت حرف میزند چـــرا که دین از آنجا که با فطرتهای انســـانی سازگار است، بیش از همه قادر است نماینده کلیت انسانی باشد و در برابر همه هویتهای جزئی و خاص بایستد. اما به باور او به نظر میرسد که ما این روزها قدری از این ادعای کلیت فاصله گرفتهایم.

دکتر کاشـــی با چنین مقدمـــات نظری به تحلیل لغو عضویت «ســـپنتا نیکنام» در شـــورای شـــهر یزد میپردازد و در این باره معتقد است اگر ما از آلترناتیـــو دیـــن در اداره جامعه بهره میگیریم کـــه از قضا نماینده «کلیت انسانی» است، باید بکوشیم تا از چنین مرزگذاریهایی فاصله بگیریم.