زائرسرایی امن به نام «مهران»
آنها به سالمت از این راه می گذرند
مهـــران را در مردادمـــاه دیـــدم؛ گرمـــای 50 درجـــه، تبـــدار. خودشـــان میگفتنـــد آدم تـــوی خیابـــان دوام نمـــیآوَرد. خیابانهای مهـــراِن آرام. ظهرهایـــی کـــه بـــاد گـــرم، آدم را یـــاد کورهای شـــعلهور میانداخـــت. پرنده در کوچههـــا پـــر نمیزد و کســـی غیر از به حکم اجبار، در پـــس کوچهها دیده نمیشـــد. آن روزها مرز خلوتتر بود. خلوتتر از روزهایی کـــه دیگر مهران، به قرارگاهـــی برای زائران اربعین بدل شـــده اســـت. میآیند و به هم ملحق میشوند و راهشـــان را به سمت کربال پیش میگیرند. حاال دمای مهران سی و چند درجه است. کمش 31 درجه که تا 36 درجه هم میرسد. انگار نه انگار که به دومین ماه پاییز رسیدهایم. ِ آبان مهران شبیه تابستان تهران است.
مهـــران همیشـــه میزبان اســـت. با رویی گشـــاده و دستهایی که نوازشگر اســـت. حتـــی در آن چله تابســـتان که هنـــوز مانده بود تـــا روزهـــای محرم و شـــور و حـــال اربعیـــن، مـــردم مهران خودشـــان را میزبانانـــی میدیدند که هرلحظـــه در انتظار آمدن زائران کربال هســـتند. خانههایـــی با پـــالک میراث فرهنگی بر سردرشان، نشان از همین میهماننـــوازی اهل مهران اســـت که اصالً به مذاقشـــان خوش نیامده بود کـــه زائرســـرا دایـــر کنند در شهرشـــان. میگفتنـــد ما خودمـــان چـــه کارهایم. از هرکـــه در مهران در این باره ســـؤال کنید، همین را میگوید: «قدم زائر ِ سر چشـــم ماســـت.» حاال روزهای جنگ را سالهاســـت پشت ســـر گذاشتهاند. مردم مهران، همان کســـانی بودند که بعد از آزادســـازی شهرشان، بازگشتند تا آن را آباد کنند. تا خانهها را با حیاط نخلدارشـــان دوبـــاره بســـازند. گرچـــه مهـــران هنـــوز آثـــار روحی و جســـمی جنـــگ را بـــر جـــان دارد اما بـــه آینده امیدوار است.
از ایـــالم تـــا مهـــران، ماشـــینهای جادهسازی یکسر مشـــغول کار بودند. جادهها راه را تا شـــهرها بـــاز میکنند. جـــاده منتهـــی بـــه مهـــران، روزهـــای پـــر رفـــت و آمـــدی را ســـپری میکند. روزهاست که تردد زائران شروع شده. مهـــران حاال دیگـــر آن شـــهر خلوت و آرام نیست.
زائران عراقی حرم امام رضا که آن روزهای تابستان، حجم باالی زوار مرز را تشـــکیل میدادند، حاال تعدادشان کمتر از زائرانی است که از این سو عازم کربال هستند.
مراد ناصـــری، فرمانـــدار مهران در گفتوگو با «ایران» از ظرفیتی میگوید کـــه بیـــش از هرچیـــز دیگـــر در مهران ارزشمند است: «اگر کسی از من بپرسد که بزرگترین مزیت مهران چیســـت، با وجـــود تمـــام مزیتهـــای مختلف این شـــهر از جمله گردشگری، میادین نفتی و تجـــارت، اولین ظرفیت مهران را امنیـــت معرفـــی میکنم. مـــا 230 کیلومتـــر مرز مشـــترک با کشـــور عراق داریـــم که امنیـــت ایجاد شـــده در این مرز، هم بـــرای تردد زائران و هم برای سرمایهگذاران مزیت بزرگی محسوب میشـــود. ما 8 ســـال دفـــاع مقدس را داشتیم. مردم مهران روزهای سخت را تجربـــه کردهانـــد و االن هـــم امنیت کامل برقرار اســـت. این امنیت بخوبی در این شـــهر دیـــده میشـــود. مهران ســـرزمین چهارفصل اســـت. در حوزه گردشگری قطب اســـت، از گردشگری مذهبی گرفته تا گردشـــگری تاریخی و طبیعی و یادمانهـــای دفاع مقدس، مهـــران حرفهایی بـــرای گفتن دارد. در روز 500 تـــا 600 کامیـــون کاال از مـــرز مهـــران صـــادر میشـــود. جالب اینجاست که کاالهایی که از مرز مهران به کشـــور عراق صادر میشود، چیزی نیســـت که بگوییم کاالی خاص است. هرنـــوع کاالیی از مرز مهـــران به عراق صادر میشـــود و این ظرفیت ویژهای برای ماســـت.» مرز مهـــران اما آنقدر در حـــوزه زیـــارت مطرح اســـت که به راحتی نمیتوان از کنار این ظرفیتها گذشت.
ناصـــری در اینبـــاره میگوید: «در حـــوزه زیارت، مهـــران بخوبی امتحان خـــودش را پـــس داده اســـت. اربعین 39، اربعیـــن 94 و اربعین 95 با وجود هجمهها و مشکالتی که وجود داشت، مهـــران بخوبـــی از عهده عبـــور و مرور زائـــران برآمـــد. در بخش زیـــارت، اگر مهرا ِن امروز را با مهران 4 ســـال پیش مقایســـه کنیم، با افتخـــار میگویم که بـــا دوندگی و تـــالش شـــبانه روزی، به اندازه 15 سال در این 4 سال پیشرفت کردهایم تـــا به این نقطـــه مطلوب در همه حوزههـــا و بخشها رســـیدهایم. از ســـال 82 مرز مهران بـــه عنوان مرز بینالمللـــی مطـــرح بـــود امـــا همین مرز بینالمللی، 4 ســـال پیش با تانکر و به صورت ســـیار آبرســـانی میشـــد. به طـــوری که وقتـــی دو ســـه روز تانکر آب بـــرای تعمیر رفته بـــود، آب پایانه قطع شـــد. ولی همین االن 21 لیتر آب بر ثانیه بـــه صورت شـــبانه روزی وارد پایانـــه بینالمللی مهران میشـــود که بـــا 19 کیلومتـــر لولهکشـــی و دو حلقـــه چـــاه در منطقه امامزاده سیدحســـن، خوشـــبختانه هیچ مشـــکلی بـــه لحاظ آبرســـانی در پایانه نداریم. ما ضریب امنیتی گیتهای پایانه را باال بردهایم. در حـــوزه زیرســـاختهای پایانـــه باید گفـــت که بـــه هرحـــال پایانـــه مهران، بینالمللـــی اســـت و اســـتانداردهای بینالمللی را دارد اما در این چندسال اخیـــر هـــم پیشـــرفتهای زیـــادی داشـــتهایم. 4 ســـال پیش مـــا 18 گیت در پایانـــه داشـــتیم. االن اما در صورت نیاز 96 گیت به صورت شبانه روزی به زائران خدمات ارائه میکنند. 4 ســـال پیش ما یک متر بزرگراه در شهرستان مهـــران نداشـــتیم. یعنی شهرســـتان مـــرزی و مـــرز بینالمللـــی و دروازه عتبات عالیات بودیم اما از نقطه صفر مرزی مهـــران تا خود ایـــالم که حدود 96 کیلومتر اســـت، همهاش جاده ای بـــود که وضعیـــت خوبی نداشـــت اما االن خودتان جادهســـازی را میبینید. ایـــن دیگـــر شـــعار نیســـت و واقعیتی اســـت که میتوان آن را به چشم دید. جمع میشوند تا اجازه عبورشان داده شـــود. دو روز دم دفتـــر شـــورای عالی امنیت مانـــدم تا کار مردم را درســـت کردم و اجـــازه خروج 200 نفـــر در روز را گرفتیـــم. از آن روز به بعد دیگر زائر اینجـــا در مـــرز مهـــران حتی یـــک روز معطلی برای خـــروج ندارد. در حالت عادی 150 نفر میروند و تا 300 نفر در روز هم اجازه خروج میگیرند.»
مســـیر شـــهر مهـــران تـــا مـــرز کـــه میگویند روزی از ســـوی لشـــکر بعثی مینگذاری شـــده بود، حاال جاده امنی اســـت کـــه ظرفیتـــی کامل بـــرای عبور زائران دارد.
به گفته ناصری، تمـــام زمینها به لحـــاظ مینزدایی هم کامالً تا ســـطح یـــک متـــر پاکســـازی شـــده و خطـــری در مـــرز مهران وجـــود نـــدارد. انفجار میـــن مربـــوط بـــه جاهایـــی بـــودهًکه بـــرای فعالیتهـــای عمرانـــی مثال تا دو متـــر گودبرداری شـــده. اتفاقهایی کـــه میافتد در ســـطح معمولی زمین نبوده. مثالً بولدوزر شهرسازی، تپه سه متری را برداشت کرده و در عمق دو و نیم متری مین منفجر شده. این البته ارتباطی به مرکز میـــن زدایی ندارد به خاطر اینکه تعهدشـــان تـــا عمق یک متر است.
او میگوید: «مـــردم مهران، مردم کم برخـــوردار امـــا آرامی هســـتند. به جرأت میگویم از مـــرز مهران قاچاق و کوله بری نداریم و مردم این شـــهر و شـــهرهای اطراف برای تأمین معاش به قاچاق روی نمیآورند.»
مهـــران از روزهـــای جنـــگ عبـــور کرده، ســـالهای ســـخت. بیـــکاری، از بزرگترین معضالت این شهر مرزی اســـت. خیلـــی از مـــردم میگویند اگر زوار هم نباشـــند که مـــا هیچ درآمدی نداریـــم. امـــا امیدوارنـــد روزی زندگی روی خوشـــش را بـــه آنها نشـــان دهد؛ همان جا، حوالی نقطه صفر مرزی.