Iran Newspaper

روایت دختر 10 ساله از قتل خونین مادر و خواهر

-

در ادامـــه پدربـــزرگ و مادربـــزر­گ «آذیـــن» نیز از متهم به خاطر قتل دخترشان شکایت کرده و خواهان قصاصش شدند.

کابوسهای شبانه

دختـــرک نجات یافتـــه، در گفـــت و گو بـــا خبرنگار جنایی «ایران» به بیان جزئیات شب جنایت پرداخت.

خواب بودم که متوجه ســـر و صدای مادرم شـــدم. چشـــم هایـــم را کـــه بـــازم کـــردم مـــردی را دیـــدم که صورتش را پوشـــانده بود. هیکلش هـــم از بابام بزرگتر بـــود. او مادرم را بـــا چاقو میزد. در تاریکی شـــب فقط چشمهایش مشخص بود.خیلی سریع چراغ را روشن کردم و از پشت به او حمله کردم تا مادرم را رها کند. اما او بـــا چاقو مرا هم زد. اما یک دفعه گره دســـتمال روی صورتـــش را باز کردم که عمویـــم را دیدم. همان موقع موهـــای خواهرم را گرفت و با چاقو گلوی او را هم برید. بعد از آن بیهوش شدم و دیگر چیزی نفهمیدم.

چقدر بعد به هوش آمدی؟ نمی دانم، ولی میدانم زمان زیادی طول کشید. مادر و خواهرم پشت شان به من بود و آنها را نمیدیدم. فقط چون خیلی تشنهام بود با سیخ کبابی که آنجا بود چند بار به مادرم زدم و گفتم آب میخواهم اما او جواب نمیداد. با این حال خودم را به ســـختی به پشت در اتاق رساندم و خواستمدررا­بازکنمامام­وفقنشدم.

بعد چه اتفاقی افتاد؟ نمی دانم چقدر طول کشـــید که متوجه شدم کسی قصد دارد وارد خانه شـــود. فکر کردم عمویم است و با همان حالتی که خون از من میرفت خواستم مقاومت کنـــم. اما صدایی به من گفت برای کمک آمده اســـت. خـــودم را به ســـختی کنـــار کشـــیدم و آنها وارد شـــدند. تعـــداد زیادی پلیـــس بودند. به یکـــی از آنها گفتم آب میخواهم. یکی از پلیسها با حالتی که بغض داشت گفـــت تا به حال چنین صحنهای را ندیده. همان موقع بـــود که به زبان کردی گفتم عمو این کار را کرد و یکی از مأموران که کردی میدانست متوجه حرفم شد.

کی فهمیدی که مادر و خواهرت کشته شده اند؟ مـــن شـــاهد قتل خواهـــرم بـــودم و دیـــدم ضربه را عمویم زد. اما چون موقعی که نیمه هوش داخل خانه بـــودم خواهرم را میدیـــدم که روی زمین آشـــپزخان­ه نشســـته بود. باورم نمیشـــد که او مرده است. موقعی که بستری بودم مدام سراغ آنها را میگرفتم که همان اوایل به من گفتند خواهرم کشته شده و مرگ مادرم را هم بعد از چهلشم فهمیدم.

چرا این اتفاق افتاد؟ حدود ســـه ماه قبل از کشته شـــدن مادر و خواهرم، عمویـــم به همراه خانمی به خانه ما آمـــد. او از مادرم خواست تا به یکی از طبقات خانهمان بروند، اما مادرم اعتراض کرد و گفت تو متأهل هســـتی. آن روز عمویم گـــروه حوادث/ مرد میانســـال که به اتهـــام قتل خواهـــرزا­دهاش به خاطر ارثیه خانوادگی زندانی شـــده اســـت، صبح دیروز با حضور در دادگاه، بار دیگر خود را در مقابل دادرســـان شـــعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران بیگنـــاه خواند!به گـــزارش خبرنـــگار حوادث«ایران»، ایـــن ماجرا پنجم شهریور سال ٣٩ اتفاق افتاد و مردی 45 ساله به نام مرتضی به اتهام قتل خواهرزادها­ش تحـــت تعقیب قرار گرفت تا اینکه در شهرســـتان رودهن بازداشـــت شد.در بررسیهای پلیسی مشخص شد اعضای یک فامیل به خاطر ارثیه مادری به طرف هم ســـنگ پرانی کردهاند که منجر به کشـــته شدن پسری ٤٢ ساله به نام هادی شده بود.

دایی پســـر جوان که به اتهام قتل دستگیر شده بود در بازجویی خود را بیگناه دانســـت و گفت: «مادرم وصیت کرده بود بعد از فوتش وسایلش را وقـــف کنیم. روز حادثه بـــه خانه خواهرم رفتم، امـــا او گفت فرشها را نمیدهـــد. کمی با هم بر ســـر این موضوع جر و بحـــث کردیم و بعد هم به خانه برگشتم. ســـاعتی بعد خواهرم همراه پسرش با چند نفر از افراد فامیـــل به مقابل خانـــهام آمدند و با ســـنگپران­ی، شیشـــههای منزلم را شکســـتند. من هم بیرون رفتم و با آنها درگیر شدم و از عصبانیت سنگی بـــا حالت قهر از خانه ما رفت. بعـــد از آن مادرم به آن خانم زنگ زد و گفت چرا با عمویم ارتباط برقرار کرده و موضوع را به زن عمویم هم گفت. عمویم هم فردای آن روز بـــه مقابل خانه ما آمد و مـــادرم را تهدید کرد و گفت آبرویت را میبرم.

از عمویت شکایت داری؟ بله، او موقعی که داشـــت به مـــادرم با چاقو ضربه میزد گفت میخواهم بچه هایت را جلوی چشمانت بکشم چرا این کار را کردی؟

هیچ وقت خواب شب حادثه را دیده ای؟ اوایل خیلی، اما االن بهتر شده ام. خیلی میترسم. چنـــد روز قبـــل خانـــه دایـــیام بـــودم که بـــرق رفت و ناخودآگاه شـــروع کـــردم به جیـــغ زدن.خیلی ســـریع هـــم تصاویر آن شـــب جلوی چشـــم هایم آمـــد. یکبار هـــم خواب دیدم که دو تا مرد بـــا چاقو میخواهند مرا بکشـــند. اما از همه اینها که بگذرم با دلتنگی هایم چه کنم. دلم برای مامانم و خواهرم خیلی تنگ شده.

چند وقت در بیمارستان بستری بودی؟ بیشـــتر از یک مـــاه. االن هم که مرخص شـــدهام به خاطر دســـت هایم نمیتوانم مدرسه بروم. البته بعد از این حادثه بـــا پدر و مادربزرگم در کردســـتان زندگی میکنیـــم و دایـــی هایم با مـــن درس هایـــم را تمرین میکنند تا بعد از خوب شـــدن بتوانم به مدرسه بروم. ولی نمیدانم چرا عمویم ما را بدبخت کرد ...و به طـــرف خواهرزادها­م پرتاب کـــردم. اما مطمئنم که او با ســـنگ پرتاب شده من کشته نشـــد. اما متهم بعد از انکار جرمش، با توجه به اظهارات شاهدان حادثه و بررسیهای الزم، به اتهام قتل عمد خواهرزادها­ش روانه زندان شد. ســـرانجام پرونده این قتل به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و روی میز هیأت قضایی به ریاست قاضی مقدمزهرا و با حضور قاضی دکتراسالمی-مستشار دادگاه- قرار گرفت.

در جلســـه دیـــروز دادگاه، متهم به قتل پس از درخواســـت قصاص از سوی اولیای دم، در دفاع از خود همچنان منکر جرم شد.سپس در حالی که چندین نفر به عنوان شـــاهد در دادگاه حضور داشـــتند، قضات دو نفر از آنها را به جایگاه فراخواندند که آنها نیز به تشـــریح جزئیات روز حادثه پرداختند و متهم را به عنوان پرتابکننده ســـنگ معرفی کردند.در پایان جلسه محاکمه قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.

 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran