هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
چند روز پیش بهدعوت شاعــــــــر نازنیــــــــن و دوستداشــتنی، استاد محمدرضاعبدالملکیان عزیــــــــز، در خانــــــــــه هنرمنــدان به تماشــای فیلــم مســتندی از زندگــی او با عنــوان «جهان را به شــاعران بســپارید» نشســتم. سخن گفتن پیرامــون کیفیــت فنی ایــن فیلــم در تخصص من نیســت. اما بهعنوان کســی که سالهاســت عبدالملکیان را از نزدیک میشناسم، معتقدم جــای طرح یک نکته بســیار مهــم در این فیلم خالــی بــود و آن اعتقــاد عمیــق عبدالملکیــان بــه «چندصدایــی» اســت. شــاعران زیــادی را میتــوان نام برد که در این ســالها و دههها به سطوح باالی مدیریتی در حوزه فرهنگ رسیده و در ریلگذاری فرهنگی کشــور سهیم بودهاند. امــا تفــاوت عبدالملکیان بــا اکثــر و حتی تمام آنها این اســت که او اعتقــادش به چندصدایی را در عمــل، ولو با پرداخــت هزینههای فراوان، اثبات کرده است. بر اساس ذهنیت رایج، وقتی سخن از مخالفان چندصدایی به میان میآید، ناخواســته نگاهها بهســوی محافظهکاران سوق مییابــد. امــا به قول خواجه شــیراز: هــزار نکته باریکتر ز مو اینجاست!
طنــز تلــخ ماجــرا اینجاســت کــه او بیــش از محافظــهکاران، از ســوی گــروه خاصــی از شــاعران، که اتفاقــاً بهلحاظ دســتهبندیهای رایج سیاســی در تقابل کامل با محافظهکاران قــرار دارند، شــماتت شــده کــه چــرا در دوران مدیریتش بر دفتر شــعر جــوان، فضا را زیادی بــاز کــرده و بــه چهرههایــی تریبــون داده که از نــگاه آنــان، ذیــل جریــان موســوم بــه ادبیات انقالب تعریف نمیشدند!
همیــن نکتــه بهروشــنی نشــان میدهــد کــه او نــه در حــرف، کــه در عمــل پایبنــدی خــود بــه چندصدایــی و تکثرگرایــی را اثبــات کرده اســت. کافــی اســت نگاهی گــذرا به فعالیت دفتر شــعر جوان در ســالهای مدیریت او بیندازیم و آن را با عملکرد این دفتر پس از او مقایسه کنیم. برگزاری مستمر کنگرههای شــعر جوان، راهاندازی جایزه شــعر مرحوم قیصر امینپــور، آمار بســیار باالی انتشــار آثار شاعران جوان با گرایشهای مختلف و از اســتانهای گوناگــون، حضــور مســتمر در نمایشگاههای کتاب، اعم از نمایشگاه بینالمللی کتــاب تهــران و نمایشــگاههای کتــاب اســتانی، برگــزاری کارگاههــای مســتمر توســط اســتادان برجســته، که عمــالً در دورهای دفتر شــعر جوان را به یک مرکز آموزشــی بسیار قدرتمند در حوزه ادبیــات بدل کــرده بود، همه و همه نشــانههایی از مدیریــت موفــق عبدالملکیــان هســتند. برای درک بهتر موضوع کافی است به این نکته توجه کنیــد که بخش عمــده این فعالیتهــا در دوران هشتســالهای بود که دولت وقــت کوچکترین عالقــهای به پاگیــری نهادهای فرهنگــی خارج از کنترل وزارت فرهنگ و ارشاد نداشت. حال آنکه امروز در شــرایطی شــاهد بیعملی مطلق دفتر شــعر جوان هســتیم که دولت مســتقر، الاقل در حرف، بسیار بسیار تغییر کرده و مسئوالن وزارت فرهنــگ و ارشــاد اســالمی اگــر نتوانند گــرهای از کار فرهنــگ و اهلــش باز کنند، الاقــل به گره زدن افتخارنمیکنند!