Iran Newspaper

برگهایی از دفتر سبز زندگی؛ از زهک تا سردوش

بازخوردهای سه گزارش صفحه زندگی به عنوان «مشتی نمونه خروار »از بخشندگی و پیگیری مخاطبان روزنامه در قبال آدم هایی حکایت می کند که در محروم ترین نقاط ایران مشق انسانیت می کنند

- یوسف حیدری

دنیایماهرگ­زازدســـته­ایگرموبخشـ­ــندهایکهب­ویزندگیمید­هند،خالینبوده؛حکایت دستهاییکهگ­رچهکمشمارن­د،اماوجودشان­هموارهغنیم­تیبودهامید­بخش.تصورشرابکن­ید! زندگیدردنی­اییبینصیبا­زایندستهات­بدیلبهچهدو­زخمج ّسمیمیشد.درصفحهزندگ­ی ازاینحکایت­هاکمنداشته­ایم.حکایتهاییک­هگرچهدراین­صفحهبارهات­کرارشده،اماعجیب آنکههیچگاه­تکرارینشده­است.براستیاینق­صه[عشق]یکقصهبیشنی­ستواززبانه­رکهو هرچندبارکه­میشنویم،نامکرراست .... اززنانومرد­انیکهبرایک­مکبهدانشآم­وزمعلولفنو­جی ودانشآموزا­نمحرومدبست­انمولویشتا­فتند،تامهربانیه­اییکهبرسرف­اطمهدختراف­غانسرریز شدتاایندخت­ربیهویتروی­کاغذ-کهعاشقانهه­رروزهمکالس­یناتوانشرا­درآغوشگرفت­هو بهمدرسهمیب­رد-احساستنهای­ینکند.طنیناینبخش­ندگیهاچنان­بودکهماراب­هصرافت انداختتابه­مرورچندروی­دادانعکاسی­افتهدراینص­فحهوواکنشگ­ستردهمخاطب­انبخشنده مابهاینروی­دادها،بپردازیم.هرچندبسیار­یازگزارشها­یصفحهزندگی­بابازتابها­یمثبتو دلگرمکننده­ایهمراهبود­ه،اماناگزیرب­ودیمتاباان­تخابسهنمون­ه،بهعنوانمشت­یازخروار،بخش کوچکیاززیب­اییهارابهت­صویربکشیم. ■ هویتیکهزند­گیبخشید

دختــــرک 14 ســــاله ایــــن روزهــــا بســــیار خوشــــحال اســــت و احســــاس خوشبختی میکند. دختری که گرچه همچنان بهدنبال هویت گمگشــــته خود میگــــردد، اما وقتی فهمید که تنها نیست و دستهای مهربانی از هــــزاران کیلومتر دورتر برای نوازش او دراز شــــدهاند، باور کرد که این سرزمین خالی از آدم عاشق نیست. سرگذشت فاطمه دختر 14 ســــاله اهل افغانستان که سالهاست در شهرستان زهک در سیســــتان و بلوچستان زندگــــی میکنــــد سرشــــار از درس مهربانی اســــت. او وقتی متوجه شــــد همکالسیاش به خاطر مصدومیت نمیتواند به مدرســــه برود هر روز او را درآغوش میکشید و مسیر 2 کیلومتــــ­ری خانه به مدرســــه و بالعکس را طــــی میکرد. او دو آرزو بیشــــتر نداشــــت؛ داشتنشناسن­امهوبهبودی­زهراتنهادو­ست صمیمیاش.

البته زندگی این دختر شباهت زیادی به هم سن و ســــالهای خود در این شهرستان محــــروم دارد. پــــدری بیــــکار و مــــادری کــــه بــــا کار در خانههــــا­ی مــــردم زندگــــی را اداره میکنــــد و زندگی در یک خانــــهای که در آن خبــــری از امکانات اولیه نیســــت. نداشــــتن شناســــنا­مه و هویت باعث شــــده بود تا این دختر تا 31ســــالگ­ی نتواند به مدرسه برود و ســــال قبل وقتی رامین ریگی مدیر مدرسه غالمعلی شــــهرکی متوجه این دختر که هر روز با حســــرت رفت و آمــــد دانشآموزان را تماشــــا میکرد شــــد او را به مدرسه دعوت کــــرد. فاطمه وقتی بهترین دوســــتش بر اثر ســــانحه تصادف پــــدرش را از دســــت داد و نتوانست روی پاهای خودش راه برود برای کمک بــــه او دل به دریــــا زد. میگفت: زهرا وقتی همراه بــــرادر و پدرش ســــوار بر موتور بودنــــد تصادف کردند و پدرش را از دســــت داد و پاهایــــش نیز بشــــدت مجروح شــــد و تحــــت عمل جراحی قرار گرفت. پزشــــکان گفتند تا چند مــــاه او نمیتواند راه برود. من دوســــت او بودم و برای من مهم نبود که او ایرانی اســــت و من افغانی. روز اول مهر او را در آغوش گرفتم و به مدرسه آمدم و هر روز این کار را با عشــــق انجــــام میدهم. با چاپ گزارشفداکا­ریفاطمهدست­هایمهربانی به یــــاری او آمدند و یک مؤسســــه خیریه با خرید و ارسال ویلچر شــــادی را به چشمان فاطمه و زهرا نشــــاند. زهرا این روزها ســــوار بر ویلچر همراه فاطمه به مدرسه میآید تا الفبایمهرب­انیرابیامو­زد.رامینریگیم­دیر مدرسهغالمع­لیشهرکیباب­یاناینکهاف­راد خیــــر عالوه بر اهدای ویلچر به زهرا شــــادی را به خانه فاطمه نیز بخشــــیدن­د، ادامه داد: بعد از چاپ سرگذشــــت فاطمــــه و زهرا در روزنامه ایران یک مؤسسه خیریه یک ویلچر برای زهرا تهیه و ارســــال کرد تــــا او و فاطمه راحتتر بتوانند به مدرسه بیایند. همچنین هفتهگذشتهی­کبانویخیرا­زالهیجانبر­ای شاد کردن دل فاطمه یک دستگاه یخچال و تلویزیــــ­ون و همچنین میز و صندلی برای او تهیه و برای ما فرســــتاد تا آنها را به فاطمه و خانوادهاش تقدیم کنیم. لبخندی که امروز بر چهره زهرا و فاطمه نشســــت را نمیتوان با هیــــچ چیزی در دنیا عــــوض کرد. فاطمه که آرزویش داشتن هویت و شناسنامه است امــــروز به مــــن گفت هویت مــــن قلبهای بزرگ و مهربانی اســــت که من و زهرا در آن جــــای داریم و امیــــدوا­رم بــــا درس خواندن انسانمفیدی­برایایرانب­اشم. ■ آغوشیپرازم­هر

وقتی سرگذشـــت تلـــخ دانشآمـــو­زان روســـتای مغانشـــاب­و در شهرســـتان فنوج را مینوشتیم تردیدی نداشتیم که دستهای مهربانی به یاری این دانشآموزان خواهند آمـــد و لبخنـــد بر لب و شـــادی را بـــر چهره معصوماینکو­دکانخواهند­نشاند.کودکانی که از داشـــتن لباس و لـــوازم التحریر و حتی دستشوییمحر­ومبودندومع­لمیکهدست خالی بـــرای بهبود شـــرایط مدرســـه تالش میکند. یوســـف یوســـفیان معلم 53ساله ایـــن روســـتا وقتی متوجـــه شـــد دانشآموز 8 ســـالهاش بهدلیل معلولیت و نداشـــتن ویلچر نمیتواند به مدرســـه بیاید هر روز او را در آغوش میگرفت و به مدرســـه میآمد و بعـــد از پایـــان کالس او را بـــه خانه بازمی گرداند. علـــی اصغر بارانی کودک 8 ســـاله روستایی درس مهربانی را در نگاه آقا معلم آموخت. روزی که آقا معلم آســـتین همت را برای ساخت دو چشـــمه دستشویی برای دانشآموزان این مدرسه باال زد باور نداشت هـــزاران کیلومتر دورتر قلبهـــای مهربانی برای کمـــک به او شـــروع به تپیـــدن کند. با چاپ سرگذشت این کودک و دانشآموزان مدرســـه ایـــن روســـتا و شـــرایط نامطلـــوب تحصیلووضعی­تبدمدرسهبا­زهمدستان مهربانیبهی­اریاینمعلم­شتافتند.گروهی از پزشـــکان و همچنین افراد خیر در تماس با گروه زندگی روزنامـــه ایران برای کمک به این معلـــم و دانشآموزان مدرســـه اعالم آمادگی کردند. یوسفیان معلم این مدرسه دربـــاره کمکهایی که از ســـوی افراد خیر به دانشآموزان وهمچنین علی اصغر شـــد، گفـــت: هنوز هم باور نمیکنـــم که مهربانی با این حجم به ســـوی ما ســـرازیر شود. بعد از مدت کوتاهـــی افراد خیر یک ویلچر برای علی اصغر تهیه و به مدرســـه اهدا کردند تا علی اصغر از روزهای نخست مهرماه سوار بر ویلچر از خانه به مدرســـه بیایـــد. او از من ■ باشکوهترین­مراسمازدوا­ج

برپایی جشن عروسی در یک کتابخانه روستایی آرزوی محمد بود که البته محقق شـــد. جـــوان 22 ســـالهای که سالهاســـت کتابخانه روســـتای «ســـردوش» در نقطه صفر مرزی مریوان را اداره میکند. محمد تواناحســـ­ینی و دلنیـــا جهانـــی 2 کتابـــدار کتابخانه «زانیاری» (به معنای دانســـتن) آیین عقد و عروســـی خـــود را در کتابخانه روستا برگزار کردند. این زوج جوان، بخشی از هزینههای عروســـی خود را صرف خرید کتاب برای کتابخانه روســـتا و بخش دیگر را به مؤسسه ئاسوی ژیان که کودکان یتیم را زیرپوشـــش قرار میدهد، اهـــدا کردند. آنها در مراســـم جشـــن خود بـــا دعوت از کتابخوانهـ­ــای عضـــو این کتابخانـــ­ه آغاز زندگیشان را در میان آنها جشن گرفتند. محمـــد توانا که با خرید 17 جلد کتاب این کتابخانه را احداث کرد با تالش و پشـــتکار و کمک گرفتـــن از افراد خیر و ســـازمانه­ا و اداره کتابخانههـ­ــای عمومـــی مریـــوان توانســـت تعداد کتابهای ایـــن کتابخانه را بـــه 5 هـــزار جلـــد افزایش دهد و ســـال گذشـــته کتابخانه زانیاری بهعنوان یکی از 10 کتابخانه برتر کشور انتخاب شد. بعد از چاپ گـــزارش مراســـم ازدواج این زوج در کتابخانه روســـتا وزیر سابق ارشاد با اهدای لـــوح و هدیـــه از ایـــن اقـــدام زوج کتابـــدار قدردانـــی کرد. صالحی امیری در بخشـــی از این پیام اعالم کرد ابتکار خالقانه شـــما عزیزان و برپایی جشن آسمانی ازدواج در محیط کتابخانه روســـتای دوســـتدار کتاب سردوش، اقدامی فرهنگی و برای همه ما ایرانیان یادآور روح و معنای واقعی ازدواج اســـت که مایه هویت ما به شـــمار میرود. محمـــد توانا در گفتوگو با ما با بیان اینکه مسئول اداره ارشاد و امام جماعت مریوان و فرمانـــدا­ر این هدیه و لوح تقدیر را به او و همسرشدادند­گفت:خوشبختانهب­اچاپ این گـــزارش توجه ویژهای به این کتابخانه شـــد و امکانات و همچنیـــن تجهیزات در اختیارماقر­ارگرفت.امسالنخستی­نسالی است که در کنار کتابداری معلمی را تجربه میکنـــم و به دانشآمـــو­زان دو پایه دوم و چهـــارم درس میدهم و همســـرم نیز در رشـــته پرســـتاری تحصیل میکند. تالش میکنیم بازهم کتابخانه زانیاری بهعنوان کتابخانهنم­ونهکشورانت­خابشود.

 ??  ??
 ??  ?? خواســـت تا این جمله را از زبـــان او بر تخته سیاه بنویسم: «مردم مهربان از ته دل شما را دوست دارم.» او امروز شادترین دانشآموز این مدرسه اســـت. گروهی از پزشکان خیر و همچنین مردم مهربان تعداد زیادی لوازم التحریـــر و لباس و کفش، تختـــه وایت برد،...
خواســـت تا این جمله را از زبـــان او بر تخته سیاه بنویسم: «مردم مهربان از ته دل شما را دوست دارم.» او امروز شادترین دانشآموز این مدرسه اســـت. گروهی از پزشکان خیر و همچنین مردم مهربان تعداد زیادی لوازم التحریـــر و لباس و کفش، تختـــه وایت برد،...
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran