تجلي مخاطرهآمیز زندگي در سیسیلي

فابيو گراســـادونيا و آنتونيـــو پياتزاي ايتاليايي در ســـال 2013 بـــا ارائـــه فيلم »Salvo« در قســـمت موســـوم به «هفته منتقدان» جشنواره كن و فتح عنوان موسوم به گراندپري (جايزه بزرگ) اين جشـــنواره بزرگ صاحب شـــهرت و اعتبار در جهان سينما شـــدند و امسال نيز با عرضه كار تازه خود به نام «داستان شبح سيسيلي» (يا «داستان شبحوار سيسيلي») در همين جشنواره يك بار ديگر حواسها را به ســـمت خود كشيدند اما شـــروع اكران عمومي اين فيلم در اواســـط پاييز امسال در امريكاي شمالي و اروپا توجه تازه و وسيعتري را شامل حالشان كرده اســـت. وجوه مشترك در هر دو فيلم كم نيست و اين بار نيز مثل »Salvo« با سلســـله روابطي خانوادگي و مشـــكالتي اجتماعي طرف هستيم كه باورهايي از ماوراءالطبيعه يا چيزهايي از اين دست بر فراز آن به حركت در ميآيند و بـــه موضوع فيلم و سلســـله اتفاقات آن رنگـــي از ابهام ميزنند. بـــا وجود اين، اصل داســـتان اين فيلم تازه مبتني بر حقيقت و پيرامون يك اتفاق واقعي است و كمتر كسي از داستان وحشـــتانگيز زندگي جوزپه دي ماتئو در ايتاليا بياطالع اســـت. او وقتي فقط 11 سال داشت توســـط مافياييها ربوده شد و هدف از انجام اين كار برحذر داشـــتن پدرش از ارائه اطالعات خود به دادستان محلي پيرامون خالفكاريهاي مافياي مســـتقر در منطقه بود. با اين حال آن آدم ربايي به ظاهر موقتي تبديل به يك حبس دو ساله آن كودك در دست تبهكاران و در نهايت قتل بيرحمانه وي از طريق به دار آويختن او و ســـپس ســـوزاندن قطعات بدن وي در محلولاسيدشد.درنهايتپليسايتالياسردستهمافياييهاراكهجيووانيبروسكا نام داشت، بازداشت كرد و او و دو سركرده ديگر مافياي منطقه را بابت اين جنايت هولناك به حبس ابد محكوم كرد. اگر گراســـادونيا و پياتزا فقط همين ماجرا را به شرح و وصفي كه گفتيم به تصوير ميكشيدند،بازهمكاريتكاندهندهراانجامدادهبودنداماآنهابهايناكتفانكرده و شدت وقايع را بيشتر كرده و واقعيات را بين هالهاي از وهم و تصورات ترسناك به تصوير كشيدهاند و حاصل كارشان فيلمي است كه بين واقعيت و خيال سرگردان است و هر لحظه بهسويي ميلغزد. اين فيلمسازان يك كاراكتر خيالي به نام لونا را هم كه جوليا جدي كوفسكا در نخستين نقش آفريني سينمايياش آن را بخوبي ايفا كرده، به ماجراها و آدمهاي قصه افزودهاند. او در قالب همكالسي جوزپه دي ماتئو ظاهر ميشود و وقتي خبر مرگ دلخراش دوستش را ميشنود، در غم غرق ميشـــود اما حاضر به تعظيم برابر ظالمان نيست و چشـــم به روي جنايتكاران نميبندد و تبديل به يك قهرمان كم سن و سال در دل داستان فيلم ميشود و به فردي كه در عين خردسالي تسليم مصالح زمانه خويش نميشود. در ايــــن ميانه لوكا بيگاتزي با فيلمبرداري پرشــــكوهش از مناظر اطراف سيســــيلي و از بطن اين ايالت گانگســــتر پرور نقش و سهمي مهم از موفقيت فيلم را به خود اختصاصميدهد.هنراوايناستكهمحيطسرسبزوجنگلوارمحلوقوعاتفاقات فيلم را هم يك بهشــــت انساني و هم جهنمي براي شكلگيري يك فاجعه (قتل قساوتآميز پســــرك نوجوان و بيگناه) جلوه ميدهد و در دوربين او، زندگي تجلي مخاطرهآميز دارد. دو كارگردان فيلــــم هرگز از وارد كردن خيال به يك عرصه تلخ و واقعي ابايي ندارند و اين چنين است كه لونا را ميبينيم كه روزي كنار درياچهاي كوچك در منطقه نشسته و در آب شفاف آن چهره جوزپه در بند را ميبيند و بواقع سيماي دوست از دست رفتهاش را تجسم ميكند. اين نمادی از محو شدن عدالت در ايتاليا است، كشوری كه سالهاست قربانی مطامع گانگسترها شده است.

جولیا جدی کوفسکا در نمایي از فیلم «داستان شبحوار سیسیلي»