لهجه شیرین ایرانی در زبان ویولن غربی
استاد ناصر زرآبادی نوازنده پیشکسوت ویولن در گفتوگو با «ایران»:
گلدانهایشمعدانیچیدمانشدهرویپلهها،رنگخاصیبرحیاطکوچکخانهاش زده اســـت. گاه گاهی عصرها یا هر زمان دیگری که دلش برای گذشـــته تنگ میشـــود عصایخودرابهدستمیگیردوآرامآرامبهسمتاینحیاطحرکتمیکندودرکنار گلهای زیبا و آراستهای که به ســـوی خورشید دست دراز کردهاند به دوردستها خیره میشـــود؛ به آن روزهای «گلها»، آن زمان که در کنار اســـتاد ابوالحسن خان صبا رنگ دیگری بر ویولن زدند و در کنار نتهای خارجی که آن دوران به وفور شـــنیده میشد با تکرارهنراستادشصبا،سبکینوازیکموسیقیاصیلایرانیبرایویولنخلقکردند. ناصر زرآبادی از نوازندگان پیشکسوت ساز ویولن است هنرمندی که شیرین نوازیاش منحصر به فرد بوده و با ایدههایی که در اندیشـــه داشت آثارماندگاری تولید کرد اگرچه هیچگاه به دنبال ثبت آثار به نام خود نبود و به گفته همســـرش «ناصر مرد سازشگری است و هیچگاه نسبت به هیچ چیز معترض نبوده و نیست» حتی امروز که کارهایش با نام دیگر هنرمندان معرفی میشود. به مانند قطعه «بردی از یادم» که آهنگسازی آن بهدیگرهنرمندانهمنسبتدادهشدهاست؛خوانندگانیکهباناصرزرآبادیهمکاری داشتهاند بانوان مطرح موســـیقی بودند و همین امر سبب شد آثار زرآبادی هیچ گاه از رادیو پخش نشود وتنها یک یا دو اثرش با صدای استاد غالمحسین بنان به گوش برسد آنهمبهندرت.ناصرزرآبادیتنهافرزندخانواده، سال9921 شمسیدرکوچهروغنیها واقع در سنگلج تهران متولد شده است. او از دوران نوجوانی شیفته ویولن بود و امروز همتنهامونسودلخوشیآندورانشضبطصوتکوچکیاستکهباالیتختخوابش قرار دارد و هر از چند گاهی با روشن کردن آن وشنیدن نوای «کاروان» از یک نوار کاست قدیمیچشمانشرابرهممیگذاردوبادستانچروکیدهاشآننتهارالمسمیکند و با همان حال دگرگونش قطره اشک ازچشمانش سرازیرمی شود. زرآبادی 50 سال در عرصه موسیقی ایرانی فعالیت کرده اما بعد از انقالب هیچ گاه فرصت یا انگیزه آن را نداشت که دوباره به این کار ادامه بدهد. او ابداعاتی که در زمینه موسیقی داشته است چون ساخت آرشه با ترکه یک درخت یا نوازندگی روی لیوان را به موزه موسیقی اهدا کرد تا ویترینی دیگر از فرهنگ و هنر ایران به تصویر کشیده شود اما از سال 93 تا به امروز آثار اودر کالبد شیشهای موزه موسیقی جای نگرفته است و گویا هنوز هم عادت کردهایم نوشدارو پس ازمرگ سهراب باشـــیم و آثار این هنرمند را بعد فوت در ویترین رونمایی کنیم.گفتوگوبااینهنرمندرادرادامهمیخوانید: ■ اســــتاد زرآبادی در ابتدا بفرمایید ســــاز ویولن چگونه به ایران آمد و چرا با وجود سازهای مختلف ایرانی ویولن را انتخاب کردید؟
ویولـــن در زمان مظفرالدین شـــاه و از سوی شـــخصی به نام ناصر همایون وارد ایران شد. ایشان با خرید دو- سه ساز ویولن و دعـــوت از یـــک معلم فرانســـوی به نام موسیولومر(موسیقیداننظامیفرانسوی) این ســـازرا به ارکستر وارد کردند. در واقع از آن زمان به بعد، ویولن در ایران باب شد و کمانچه آرام آرام از بین رفت.
مـــن از عالقهمنـــدان بـــه موســـیقی بخصوص ساز ویولن هستم. پدرم ارتشی و افسر قزاقخانه بود. خانه ما در دروازه باغ شاه قرارداشت (منزل پاشاخان قفقازی)؛ هـــر زمـــان کـــه ســـربازها بـــرای خدمـــات صحرایـــی ازبـــاغ شـــاه بیـــرون میآمدند موزیک می نواختند و من مشتاق و کنجکاو بـــه این موســـیقیها گوش مـــیدادم. این اتفاق ســـرآغازی برای ورود من به مدرسه موزیـــک نظـــام بـــود. تا ســـال چهـــارم در مدرسه هدایت درس میخواندم. با وجود آنکه پدرم میدانســـت بسیار به موسیقی عالقهمند هستم اما برای رفتن به مدرسه موزیـــک مخالفت میکرد ولی ســـرانجام با خواهش و اصرار ثبتنام شـــدم. ســـال 9031شمسی آموزش موسیقی را با تشویق ســـرهنگ محمـــود ایروانی که نخســـتین اســـتاد من دراین مدرســـه بود آغاز کردم و ویولن و ترومپت را به مدت چهار ســـال نزد ایشـــان آموختم. البته ابتدا ترومپت و دیگر سازهای بادی را مشق میکردم و در آخر ویولن؛ بعدها اســـتاد محمود ایروانی رئیس کل موزیک شـــد. من به نت خوانی و نتنویسی بخوبی آشـــنا هستم و زمانی که در قســـمت موزیک ارتش، موسیقی با نـــت آموزش داده میشـــد آن را آموختم. «حسینهنگآفرین»دیگراساتیدمدرسه موزیک نظام و رئیس موزیک یکی از این قزاقخانههـــا بود. مرحوم هنـــگ آفرین از شاگردان موســـیولومر بودند که به زیبایی تار، ویولن و سه تار مینواخت و به حسین خان «ر» شـــهرت داشـــت به این علت که هرزمان ویولن کوک میکرد میگفتند «ر» بده. هنگ آفرین آخریـــن رئیس موزیک پهلـــوی بـــود. آن زمـــان بـــه جـــای واژه «هنـــگ»، «فـــوج» گفته میشـــد و ما در فـــوج بهـــادر بودیـــم. ارتش مـــا موزیک مـــارش مینواخـــت و موســـیقی آن بـــا رادیو گلها بســـیار متفاوت بود. در رادیو خوانندههایـــی چون غالمحســـین بنان، دلکـــش ...و بودنـــد امـــا در ارتـــش فقط موســـیقی نظامی نواخته میشد. عالقه واســـتعداد مـــن در فراگیـــری موســـیقی و نواختـــن ردیفهـــای موســـیقی ایرانی سبب شد ازسوی اســـتادان مورد تشویق قرار بگیرم تا آنکه ســـرانجام سال 1318 بـــا درجه ســـتوان ســـومی (افســـر) فارغ التحصیـــل ومعاون موزیک لشـــکر دوم شـــدم. البتـــه بعدها بـــرای فراگیـــری از مکتب نوازندگی مربیان مختلف به نزد موســـیو«هایک» رفتـــم و در کنار ایشـــان موسیقیهای بســـیاری آموختم. موسیو هایک به من لقب «دزد موسیقی» داده بـــود به این علت که هر نـــت و مقامی را که آقاى هایک مـــی نواختند بالفاصله و بدون کم و کاست اجرا میکردم. ■ آیــــا زمانی که ویولن به ایــــران آمد با نت ایرانینواختهمیشد؟
خیـــر، آن زمان تعداد اســـاتید اندک شمار بود و اســـتادان موسیقی فرانسوی نتهـــای غیرایرانـــی و مـــارش آموزش میدادنـــد امـــا مـــن بـــه دســـتگاههای موســـیقی ایرانـــی عالقـــه بســـیاری داشـــتم و به صورت پنهانـــی نت ایرانی مینواختم. این نتها را از صبا آموخته بـــودم و درخانـــه تمریـــن میکـــردم اما زمانی کـــه ارتش بـــودم موزیک خارجی مینواختیم. ■ یعنیدرارتشفقطمارشنظامینواخته میشد؟
خیر. تفریح ما دوشنبهها و پنجشنبهها بود و در این روزهـــا موزیک مینواختیم و سربازهابادستمالمیرقصیدند. ■ اســــتاد ابوالحسن صبا نخســــتین فردی بودند که ویولــــن را با نت ایرانی نواختند از آندورانوآشناییخودبگویید؟
اســـتاد صبـــا به زیبایـــی ویولـــن ایرانی مینواخت و کتابهایی چون «ردیف اول، دوم و ســـوم صبا برای ویولـــن» را طی این سالها به چاپ رسانده اســـت؛ ردیفهای دشـــتی، ماهـــور، همایـــون و اصفهـــان که امروزه هم قابل استفاده هنرجویان است.
با ابوالحســـن صبـــا دریـــک میهمانی آشـــنا شـــدم. آن شب از من ســـؤال کردند در کجا مشـــغول به کار هستم و من گفتم معـــاون موزیکم و در آنجا ویولن مینوازم ایشان هم از من دعوت به همکاری کردند و گفتند بـــه شاگردانشـــان نت موســـیقی بیاموزم والبته من نیز در محضر استاد صبا موســـیقی آموختم. صبا در ارکســـتر گلها که مؤســـس آن داوود پیرنیـــا بود فعالیت میکـــرد. بعدهـــا در منـــزل علیرضا خان چنگی ردیفهای کمانچه نوازی ایشان را و ردیفهاینوازندگیویولنابوالحسنخان صبا را آموختم. ■ چطور شــــد که مورد اطمینان استاد صبا قرار گرفتید به طوری که به شاگردان ایشان نتمیآموختید؟
آن زمان نت وجود نداشـــت و آموزش موسیقی بصورت سینه به سینه بود یعنی یک نفر مینواخت و دیگـــران آن روش را ادامه میدادنـــد. من ردیـــف و مقامهای موســـیقی ایرانـــی را بخوبـــی مینواختـــم وسولیست ارکستر بودم اما هیچ عالقهای به ردیفهای خارجی نداشتم و تنها زمانی که در ارکســـتر ارتـــش بودم ایـــن ردیفها نواخته میشـــد اما بعد از آن برای تمرین و اجرای ردیف موســـیقی ایرانی نزد استاد ابوالحســـن خـــان صبا میرفتـــم و ضمن یادگیری نزد ایشان به شاگردانشان نت می آموختـــم. مهدی خالدی بهترین شـــاگرد صبا بود. اســـتاد صبا شاگردان دیگری هم داشتند اما به لحاظ اینکه موسیقی ایرانی رابخوبیمیشناختممورداطمینانایشان بودم. ولی امـــروز دیگر آموزش ســـینه به سینه وجود ندارد و موسیقی براساس نت تدریسمیشود. ■ از استاد صبا نتهایی باقی مانده است کهمنتشرنشدهباشند؟
خیر. تمامـــی نتهای موســـیقی صبا منتشرشده است. نتهای ایشان نزد من بـــود اما چون شـــاگردی نداشـــتم و در این سالها کســـی برای آموزش سراغی از من نگرفـــت همه آنهـــا را پاره کـــردم و از بین بردم. ■ شاگردانشماچهکسانیبودند؟
پرویز یاحقی، مهدی خالدی و حســـن زرگریان.شاگردانیکهتقریباًبهسبککاری من ویولن مینواختند. البته شـــیوه ویولن نوازی مهدی خالدی تقریباً نزدیک به من است. ■ چهسالیواردرادیوشدید؟
سال 1322 به رادیو رفتم. رادیو بتازگی تأسیس شده بود 4( اردیبهشت ماه .)1319 آن دوران بـــه رادیو «بی ســـیم» میگفتند ودر نزدیکی پل ســـید خندان قرار داشت. برنامههای رادیویی اینگونه نبود که پشت ســـرهم بـــر روی آنتن بـــرود. ســـاعت 5 تا 8 صبـــح صـــدای ورزش باســـتانی جعفر شـــیرخدا آغازگر این برنامه بـــود و بعد از آن ازیـــک ربـــع مانـــده به ظهر تا ســـاعت 14 و دوباره ازســـاعت 18 تـــا 23 موج رادیو بازمی شد. ارکسترها به صورت زنده اجرای برنامه رادیویی داشـــتند و تنها دربخشـــی ازآن صفحههایـــی ازخواننـــدگان قدیمی پخش میشـــد. زمان اجرای مـــن در رادیو روزهای دوشـــنبه ســـاعت 1:45 بود که به مدت یک ربع تکنوازی زنده ویولن داشتم.
در رادیـــو بـــا قمرالملوک وزیری آشـــنا شـــدم. همان ســـالها فعالیـــت و اجرای برنامههایمانبههمراهاستادانابوالحسن صبـــا، حبیـــب ســـماعی نوازنده ســـنتور، نصـــراهلل زرین پنجه نوازنده تار و حســـین تهرانـــی نوازنده تنبک و به خوانندگی قمر الملـــوک وزیـــری آغازشـــد. این دوســـتان اعضای ارکســـتر ما بودند. آن زمان حدود 25 ســـال سن داشـــتم واوج نوازندگی ساز ویولـــن بود؛ نـــه پرویـــز یاحقـــی و نه علی تجویدی حضورداشـــتند؛ حتـــی بنان هم در رادیـــو فعالیت نمیکرد و خوانندههای آن تنها جواد بدیع زاده، ادیب خوانساری و مهـــدی غـــراب بودند که بصـــورت زنده اجـــرای برنامـــه داشـــتند. من در ارکســـتر روزهای جمعـــه رادیو هم اجـــرای برنامه داشـــتم. همـــه خوانندهها درایـــن برنامه شـــرکت میکردنـــد و من به عنـــوان رهبر ارکستر «شما و رادیو» انتخاب شده بودم. اجرای برنامـــه را کمال الدین مســـتجاب الدعوه برعهده داشـــت وبه صورت سؤال و جواب بود یعنی اگر پاســـخها درســـت یا اشتباه بود جای آن موزیک مینواختیم.
البته درارکستر خانم عزت روح بخش هـــم همـــکاری میکـــردم. بـــا روح بخش دریـــک میهمانی آشـــنا شـــدم. برنامه ای بـــه میزبانـــی زنـــده یـــاد روح اهلل خالقـــی در«انجمن موسیقی ملی» بود که به آنجا دعوت شده بودم. روح بخش به من گفت: «شما همان شخصی هستید که در رادیو با خانم قمـــر همکارى میکنید؟ «گفتم بله و در ادامـــه تقاضـــا کردند ضمن همکاری با قمر در ارکســـتر ایشان هم حضور داشته باشـــم بنابرایـــن ازســـال 1324 بـــه مدت سه ســـال در ارکســـتر روح بخش فعالیت میکردم. بعد از مدتی درهمین «انجمن موسیقی ملی» با خانم دلکش آشنا شدم و از من دعوت به همکارى کردند تا آنجا که پانزده سال این همکارى ادامه پیدا کرد. ■ کارآهنگسازیهمانجامدادهاید؟
بلـــه. «مهمانـــت کنم»، «شـــمع وگل و پروانـــه»، «مـــرو تا مـــرو»، «روى تـــو زیبا شـــده» ...و از جمله کارهای ســـاخته شده من هســـتند که تعدادی ازآنهـــا با صدای خوانندگان زن بوده است. ■ اماآهنگسازیتعدادیازاینقطعاترابه هنرمنداندیگرینسبتدادهاند؟
خیـــر. واقعیت ندارد، تمامـــی این آثار ســـاخته من بـــوده و جای تأســـف دارد که دوســـتان آن را بـــه اســـم خودشـــان تمام کردهانـــد. زمانی که همـــکاریام با دلکش بهم خـــورد و از رادیو بیـــرون آمدم قطعه ای ســـاختم با نام «نیلوفر» اما متأســـفانه به اسم مصطفی گرگین زاده پخش کردند ومن چون حوصله شکایت نداشتم چیزی در این باره نگفتم. ■ چــــرا بعد از انقــــالب فعالیتــــی درعرصه موسیقینداشتید؟
دیگر بازنشسته شده بودم. البته اوضاع روزگارهم خیلی تغییرکرده بود و موسیقی به فرم دیگری ظاهر شـــد کـــه باید بگویم متأســـفانه در حـــال نابودی اســـت. امروز مردم ما به ســـمت موســـیقی پاپ کشیده شدهاند و اینگونه موسیقیها را میپسندند دیگـــر موســـیقی و صداهایی چـــون بنان، قوامـــی، گلپـــا ...و به گوش نمیرســـد وبه موســـیقیهای پاپ عـــادت کردهانـــد. آن زمان تنها موســـیقی ایرانی ساخته میشد امـــا امروز خوانندههایی در موســـیقی پاپ حضور دارند که شـــناخته شـــده نیستند و اشعارشانمحتواییندارد. ■ بــــا توجه بــــه تجربــــه و تبحر شــــما در نواختن ســــاز ویولن آیا امروزه این ساز در ارکســــترها بخوبــــی مــــورد اســــتفاده قرارمی گیرد؟
بلــــه؛ اما نه به ماننــــد گذشــــته؛ آن دوران خوانندههاییچونبنانبودندکهازموسیقیو صدایآنهالذتمیبردیماماامروزموسیقی پاپ همه چیز را تغییر داده حتی صدای ساز را. به خاطر دارم به همراه پســــرم به آلمان سفر کرده و فراموش کرده بودم ویولن ام را همراه خود ببرم؛ پسرم گفت دوستان من در اینجا از شــــما تقاضــــای نوازندگی ویولن دارند و چون شــــما فرامــــوش کردهاید بهتر است برویم از یک مغازه آن را تهیه کنیم.
بـــه مغـــازهای دراین شـــهررفتیم که صاحـــب آن ایرانی بـــود و انواع ســـازها را اجـــاره میداد. درخواســـت ویولـــن کردم ایشـــان با حالت تمســـخر و با بیتوجهی گفتند مگر بلـــدی ویولن بنـــوازی؟ گفتم کمی بلدم. ســـاز را آورد و داد دســـت من. به ایشـــان گفتـــم چه میخواهـــی برایتان بنـــوازم؟ گفـــت راســـت پنجگاه. راســـت پنجـــگاه دســـتگاه مشـــکلی اســـت. روی صندلی نشستم و شروع به نواختن کردم. عادت همیشـــگی من نواختن با چشمان بســـته اســـت بعد از چند دقیقه احساس کردم روی زانوهایم چیزی می لغزد وقتی چشـــم باز کردم دیدم ایـــن آقا روی زمین جلوی من زانو زده و پاهای مرا میبوســـد. ایشان عذرخواهی کردند و گفتند ببخشید که شـــما را نشـــناختم، از آن روز به بعد تا زمانی که آلمان بودم این آقا مغازهاش را باز نمیکرد و همیشه همراه ما بود. ■ یکی از قطعات مشــــهور شــــما زنگ شتر اســــت؛ قطعه ای که تنها اســــتاد صبا و شما آن را نواخته اید. درخصوص شــــکلگیری ساختاینکارتوضیحمیدهید؟
قطعه «زنگ شتر» در دستگاه سه گاه ساخته شده است و داستان و سرگذشت شنیدنی دارد که استاد صبا به زیبایی آن را با ســـاز ویولن روایت کرده است و تنها من و صبا توانســـتهایم این کار را بنوازیم و کســـی دیگر هم نخواهد توانســـت این قطعـــه را بـــه زیبایی بنوازد. فلســـفه این قطعه بـــه دوران ابونصرفارابی و ســـیف الدوله دیلمی بـــر میگردد. فارابی مورد مهر و محبت ســـیف الدوله قرار داشـــت و همیشـــه نزد او ربـــاب مینواخت. یک روز فارابی تصمیـــم میگیرد برای دیدار با خانـــوادهاش چنـــد روزی به مرخصی بـــرود امـــا جاســـوسها و مغرضـــان به بدگویی فارابی میپردازنـــد ودر زیر پای ســـیفالدوله مینشینند تا آنجا که حکم قتل فارابی از ســـوی ســـیف الدوله صادر می شود و شهربه شهربه دنبال او گشتند اما فارابی بـــه کمک شـــاگردانش از این موضـــوع مطلع میشـــود و شـــبانه فرار میکند و به یک کاروان شـــترمی رســـد و