Iran Newspaper

از قلم شیوا تا جوخه اعدام

زندگی و زمانه حسین فاطمی ، روزنامه نگار سیاستمدار

-

مردی خوابیده بر برانکارد، بر دوش ســــربازا­ن خســــته، به ســــوی دادگاهــــ­ی غیر علنــــی حمل میشــــود. نامش حسین، شاید به مناســــبت روز تولدش که بنا به گواهی پدرش و دستنوشــــ­ته او در پشــــت جلد قرآن خانگی، در عصر عاشــــورا­ی ســــال043­1 هجری قمری/6921هجری شمســــی بوده است، پدرش ســــید علی و مادرش سیده طوبی، زن و مردی از طایفه سادات طباطبایی از دل کویر، نایین. سی و هفت ساله است، روزنامه نگاری که سالها برای وطن، آزادی و جهــــان آرمانیاش قلم زد، خودش اما در دادگاه میگوید: شغلش سیاست اســــت. او نزدیکترین همفکر سیاسی دکتر محمدمصدقبو­دهاست.وزیرامورخا­رجهاشدربحر­انیترینروز­هاییکهمنته­یبه ملیشدنصنعت­نفتشدبااین­حالچنانشیو­امینوشتکهگ­وییتاسالها­بیش از آنکه بهعنوان یک دیپلمات شناخته شود، در نقش یک قهرمان قلم به دست خود مینمایاندچ­نانکهباهمه­مظلومیتشدر­دادگاهازپس­دیوارهایتا­ریخمیشدصدا­ی قلمسالیانق­بلشراشنیدک­هبردستگاهح­اکمهمیتاخت.

فاطمـــی، رنجـــور بر بســـتر ســـخت برانکارد ارتشی، در دادگاه میگوید بیمار است و دادگاه فرمایشی رژیم پهلوی این را در نظر نداشته است. اما رئیس جلسه از منشی دادگاه میخواهد تا گواهی اطبا را درمورد حال مزاجی حســـین فاطمی قرائت کند تا شـــائبهای درباره ادعاهای متهم باقـــی نماند؛ این در حالی اســـت که حســـین فاطمی ماهها تحت بدترین شرایط هولناک جسمی زیسته بود.

امـــا چنان که از دیگـــر ماجراهای این قبیـــل دادگاههـــ­ای فرمایشـــی در تاریخ انتظار میرفته است، آن گواهی نیز بیش از آنکه پزشکی باشد، یک نامه فرمایشی بود چنان که حتی حکم متهم نیز پیش از دادگاه تعیین شـــده بوده است و گویی دفاعیات مـــرد بیمار در محضـــر دادگاه

هیـــچ تأثیـــری در تغییر حکـــم از پیش تعیین شـــده نـــدارد؛ چنان کـــه فاطمی خـــود در دفاعیاتش بـــه صراحت به این محتـــوم بودگـــی رأی دادگاه و تصمیـــم حاکمیتبرای­اجرایحکماش­ارهمیکند و مینویســـد: «اگر در ایراد به صالحیت، مطالبی خوانـــده و گفته شـــده نه تصور فرماییدکهن­تیجهکارراآ­شکارنمیدید­یم و ســـرانجام گفتوگوهـــ­ا و مباحـــث را نمیدانســـ­تیم بلکه برعکس تا حد زیاد و شـــاید تمـــام صحنـــه را مـــا پیشبینی میکردیم و روشـــن بود که آن مقدمات چندین ماهه و شاید چندین ساله بدون بهرهبرداری­نخواهدماند­وهرگزبهخاط­ر حفظ قوانین و اصول از میانه راه ما را رها نخواهند کرد و بـــه دادگاه صالحیت دار نخواهند فرســـتاد.ممکن اســـت کسانی بگوینـــد اگر چنین حـــدس میزدید، چه لزومی داشت چانه خویش و سر دیگران را به درد آورید و با این رنجوری و کسالت زحمـــت تهیه جـــواب و دفـــاع را بر خود هموار ســـازید. بـــه آنهایی که ایـــن ایراد را میگیرنـــد بایـــد عرض کرد کـــه اگر در مقام جواب و ایـــراد دالیل رد صالحیت برنمیآمدم، ممکن بـــود تصور کنند که مطلب صـــورت قهر و تعـــرض به خود گرفته یـــا آن قدر در دادن جواب درمانده و عاجز شـــدهام که ترجیح دادهام ساکت بمانم. همچنیـــن اگر بـــه انتخاب وکیل مبادرت نمیکردم معاندین میگفتند و مینوشـــتن­د که احدی برای قبول وکالت این پرونده حاضر نشد و دادگاه به ناچار و برای اجرای قانون، وکیل تسخیری معین کرد.»

این توضیحات درباره دادگاهی است که حســـین فاطمی، روزنامه نگار پرشور و سیاســـتمد­ار جـــوان را با حکـــم اعدام خود کامالً به یک قهرمان ملی در تاریخ معاصـــر ایران بـــدل کرد به گونـــهای که به کـــرات از او در روایـــات تاریخ معاصر بـــا توصیفاتی همچون شـــهید راه آزادی و شـــهید راه وطن نام برده شـــده اســـت. البته مرگ برای حسین فاطمی موضوع غریبـــی نبود او یک بار در 5 بهمن ســـال 1330 و در هنگام ســـخنرانی در مراســـم سالگرد شـــهادت محمد مسعود (مدیر روزنامـــه مرد امـــروز) بر مزار او از ســـوی نوجـــوان چهارده ســـالهای به نام محمد عبدخدایی که به گروه ســـازمان فدائیان اسالم منتســـب بود، مورد اصابت گلوله قرار گرفت، ضارب، ظاهراً قلب حســـین را نشـــانه گرفته بود اما گلوله به شکمش خورد و او را نقش بر زمین کرد و بار دیگر در زمان دادرسی و در ساعت 2 بعدازظهر روز 22 اســـفند ســـال 1332 در حضـــور رئیس کل شـــهربانی ســـپهبد مهدیقلی علوى مقدم، تیمســـار بختیار و ســـرتیپ نصیرى فرمانده گارد شاهنشاهی، هنگام خروج فاطمی از ساختمان کاخ شهربانی در خیابان ملـــل متحد، کـــه فرمانداری نظامی نیز در آن مستقر بود، مورد حمله گروه «جمعیت جوانمردان جانباز!» به سرکردگی شـــعبان جعفری معروف به (بیمـــخ) و همکاری اکبر گیلیکـــها­ی ...و قرارمیگیرد.خواهرویسلط­نتفاطمی که در آنجا حضور داشـــت سپر بال شده، خود را روی برادرش میاندازد. ضاربین 8 ضربـــه چاقو به ریه و ســـینه فاطمی و 11ضربه به او وارد میکنند.

افـــزون بـــر این فاطمی طی ســـالها روزنامـــه نگاری آرمـــان گرایانـــه همواره در رویکردهـــ­ای مبارزاتی و اندیشـــهه­ای ســـازندگی خـــود از مـــرگ هـــم ســـخن میگفت گویی آن را بسیار به خود نزدیک میدید. ■ باخفتوخوار­یمیتواندرگ­ورخفت؟

یکشـــنبه چهاردهـــم تیرمـــاه 1321 هجری خورشیدی است. حسین فاطمی از اصفهـــان بـــه تهران آمده و نخســـتین ســـرمقاله روزنامه متبوعش – باختر – را با امید به آیندهای نامعلوم مینویســـد، در میان واژهها و خطـــوط او، این امید به آزادی و رســـتگاری سیاسی موج میزند، اگر یادآور شویم که این مقاله در چه برهه زمانی متالطمی نوشته شده است، بیشتر به روحیـــه امیـــدوار و حس شـــورمندا­نه نویسندهآنص­حهخواهیمنه­اد،روزهایی که جهـــان درگیر جنگ جهانـــی دوم بود و قلـــم امثال فاطمی در میـــان تودههای مأیوس مـــردم، جایگاه ویژهای داشـــت، ایـــن نکتهای اســـت کـــه نویســـنده کتاب الماسهـــا­ی تاریـــخ، بهرام افراســـیا­بی نیز بر آن صحـــه مینهـــد: «از خدا یاری میطلبیم بـــرای کاری که در پیش داریم و از او میخواهیـــ­م مـــا را بـــه راه راســـت هدایت کند. خدایی که به او ایمان داریم، خدایـــی توانا و دانا، خدایی که مشـــکالت ما را آســـان میکند. به امید خدای بزرگ برای خدمـــت به ایران و فـــداکاری در راه آزادی، قلم به دست گرفته قدم به میدان گذاشـــتها­یم. ما از مشکالت و موانعی که در این راه داریم آگاه و خود را برای مقابله با آن حاضر ســـاختهای­م. هـــدف اصلی و بزرگ ما خدمت به ایران و آزادی اســـت. پشتیبانان ما اول خدا، دوم افکار عمومی، سوم دوستان ما، یعنی دسته ما است. ما هتاکی نمیکنیم. از جاده عفاف و نزاکت قـــدم بیرون نمیگذاریــ­ـم ولی با بیباکی حملـــه میکنیـــم... البته ذکـــر حقایق با منافع اشـــخاص تماس دارد و جمعی را با ما دشـــمن میســـازد ولی چه میتوان کرد این شـــغلی است که با رغبت اختیار و وظیفهای اســـت که به ناچار باید انجام دهیم. دنیا در آتش جنگ میســـوزد... از ایـــن آتش نمیتوان بر کنار ماند و در کنار آتش نمیشـــود بیخطر آسود... باالخره باید برویم به نزد پدران. میشـــود با روی ســـیاه رفت؟ماییم و آیندگان. با خفت و خواری میتوان در گور خفت؟»

روزنامـــه نگار جـــوان کـــه دانش این حرفه را با تحصیل در مدرسه «هوت اتود انترناسیون­ال» فرانسه به دست آورده بود، پیش از انتشـــار باختر به خانه آجرنمای اشـــکوبهد­اری در خیابـــان ژاندارمهــ­ـای تهـــران، حوالـــی وزارت فرهنـــگ وقـــت رفت که منزل آقـــای احمد ملکی، مدیر روزنامه ستاره بود، این مالقات، نخستین تجربه فعالیـــت حرفـــهای او را در نقش روزنامه نگار رقم زد، مدیر روزنامه ستاره درباره این مالقات و این جوان که بعدها سیاستمداری بزرگ و خوشنام میشود، به نیکی یاد کرده و مینویسد:

«{حســـین فاظمی}عقیده داشت که کار در مطبوعـــات خـــود نوعی تحصیل و کســـب علـــم اســـت و میخواهـــد این رابطه را قطع نکند... انصاف میدهم که حسین فاطمی با اینکه به هیچ وجه وارد سیاســـت نبود قلم روان و شیوایی داشت و یکی دو مطلب که ســـوژه و موضوع آن را خـــودم انتخاب کرده بـــودم پرورانید و بـــرای دریافت اجـــازه بـــه اداره راهنمای نامه نگاری(اداره سانســـور مطبوعات آن زمان) که ریاســـتش را آقای علی دشـــتی عهده دار بود فرســـتادی­م. سرعت کار آن اداره بـــه گونهای بود که جـــواب مثبت یا منفی مربوط به هر مقاله را همان روز به ادارات روزنامهها میفرســـتا­دند ولی دو روز گذشت و از مقالههای حسین فاطمی خبری نشـــد...» راوی ادامـــه میدهد که پس از مدتی مطلع میشود که مسئوالن اداره سانســـور مشتاقند نویسنده مقاالت را حضوری مالقات کننـــد و چون جوانی را بدان ســـن و ســـال با چنان استعدادی میبیننـــد بعـــد از گفتوگویی بـــا وی، با وجود اختالف نظر با اندیشـــهه­ای پرشور جوان روزنامه نگار – حسین فاطمی - او را تحسین و ستایش میکنند.

نمونهای از رویکـــرد روزنامه نگاری او را میتوان به عینه در پاره نوشـــتار زیر که حس تاریخ گرایانه نویسنده را نیز در دل خود دارد، مشاهده کرد: «ریشه بدبختی و زوال یـــک ملـــت در همیـــن خبطها و اشتباهات اوست، حکومتهای ایران هر جا با احساسات صمیمانه وطن پرستان روبهرو میشـــوند توی ســـر آنها میزنند دهانشـــان را میبندند و نفسشـــان را بند میآورند و قلم ایشـــان را میشـــکنند اما دزد و خائـــن را که با جریـــان روز لباس را تغییر میدهد و از در چاپلوســـی و تملق وارد میشود با آغوش باز میپذیرند.»

حســـین فاطمی مدت هشت ماه و از ســـال 1328 از سوی دکتر محمد مصدق به معاونـــت پارلمانی و سیاســـی دولت وقت انتخاب شد و در 19 مهر سال 1331 وزیـــر امور خارجه و همچنین ســـخنگوی دولت شد. این اوج فعالیتهای سیاسی فاطمی بود. سر پرشـــور او در این دوران و تجربه تعامل اســـتعمار­ی انگلستان در دوره پهلـــوی اول کـــه در ذهـــن او و دیگر سیاســـتمد­اران همتـــرازش بســـیار تلخ مینمود، باعث شد دستور بستن سفارت این کشـــور را در 30 مهر سال 1331 صادر کنـــد و در عیـــن حـــال روابـــط ایـــران را با کشورهای اسالمی گسترش دهد. او درباره موضـــوع نفـــت، هـــم فعالیت سیاســـی میکرد و هم مینوشـــت؛ ایـــن تالشها در نهایت به پیروزی شـــیرین ملیشدن صنعت نفت انجامید و نـــام او را در کنار دکتـــر محمـــد مصـــدق در تاریـــخ ایران معاصر جا انداخت. دو مرد با یک زندگی پربار و یک سرنوشت غم انگیز.

■ مردی که به گلدانها آب میداد

حســـن فاطمی با شکســـت کودتای 25 مرداد 1332 بر ضد حاکمیت پهلوی دوم به ســـخنرانی­هایی آتشین پرداخت کـــه طی آن مـــردم بـــه هیجان آمـــده از اتفاقات آن روزهای پرالتهاب را به از میان بردن نمادهای سلطنت پهلوی ترغیب کرد اما پـــس از کودتای 28 مرداد ،1332 دکتر فاطمی مجبور شد مدتی را در اختفا به سر برد، دوران سختی که حکومت در هر جا بشدت در جستوجوی او بود. اما جالبترین ماجرای این جستوجو را در روایتعلیاک­بردهخدامیت­وانبازیافت؛ حکومت که تصور میکرد «ممکن است حرمت و مقام معنوی دهخدا منزل او را مأمنی برای دکتر فاطمی» ساخته باشد مأمورانی بـــرای تفحص به خانه دهخدا میفرســـتن­د و آنها همه جای خانه را زیر و رو میکنند و در نهایـــت با عذرخواهی از دهخـــدا میخواهند خانه را ترک کنند اما «دهخـــدای به ظاهر آرام اما در درون پر از خشم و نفرت دست مأمور امنیتی را گرفت به کتابخانه برد ...و کتاب قطوری را نشـــان داد و گفت: آن کتاب را بردارید شـــاید فاطمی پشـــت آن کتـــاب خزیده باشـــد...» در ایـــن روایت هرچنـــد طنز و خشـــم دهخدا هویدااســـ­ت، اما رویکرد ارزشمداران­ه او را نسبت به متهم گریخته نیز مینمایاند، نویســـنده و روزنامه نگار قلـــم به دســـت و شـــجاعی کـــه اگر هم گریخته باشـــد احتماالً بـــه میان کتابها و کلمههـــا رفته اســـت در حالـــی که او به میان گلهـــا و گلدانها گریختـــه بود، در خانه دکتر محمود محسنی افسر ارتش و دندانپزشک عضو حزب توده، شماره 21 کوی رضاییه در شـــمال تهران، تجریش؛ روزنامـــه نگار خســـته از مبـــارزه، با ریش بلند هر روز صبـــح، نگران از نگاه جهان، گلدانهـــا را آب میداد و منتظر میماند دندانپزشکی که او را در خانهاش پناه داده بود، بـــرای تزریق آمپـــول روزانه که برای ادامه درمـــان او الزم بود، به او ســـر بزند غافل از آنکه در همسایگی این خانه زنی زندگی میکرد که خواهر سروان جلیلوند افسر شهربانی بود و با نگاهی پلیسی به مردریشویشی­فتهگلدانها­مینگریست او روز جمعه 5 اســـفند سال2331 آنچه دیـــده را با برادرش در میان گذاشـــت که شـــاید این جوان یکی از افســـران تودهای باشـــد و همین شـــد. گزارش به ســـرگرد علیاکبر مولوی رئیس شهربانی و اعزام نیرو برای دســـتگیری افســـر تـــودهای که اتفاقاً دکتر حســـین فاطمی بود که بیش از هر کـــس دیگری یافتنش بـــرای رژیم حیاتی مینمود: «دکتر فاطمی که فشار اســـلحه را روی پیشـــانی خود احســـاس میکند به ســـرگرد مولوی میگوید: من مریض و قادر به فرار نیســـتم و در اختیار شما هستم. در این موقع سرگرد مولوی فریاد برآورد دکتر فاطمی را گرفتم، دکتر فاطمـــی را گرفتـــم... امـــا گروهبان علی مظفـــری بـــه وی اخطار میکنـــد جناب ســـرگرد دو نفر بیشتر نیســـتیم مردم اگر بفهمند که دکتـــر فاطمی در دســـت ما گرفتار اســـت ما را قطعه قطعه خواهند کرد. به همین جهت سرگرد مولوی دکتر فاطمـــی را بدون فـــوت وقت یک دقیقه حتـــی تعویض لبـــاس با ســـرپایی و رب دوشـــامبر در عقب جیپ سوار کرده و در همان حال ضربهای با هفت تیر به سر او میزند.» منابعدردفت­رروزنامهمو­جوداست.

حسین فاطمی مدت هشت ماه و از سال 1328 از سوی دکتر محمد مصدق به معاونت پارلمانی و سیاسی دولت وقت انتخاب شد و در 19 مهر سال 1331 وزیر امور خارجه و همچنین سخنگوی دولت شد

 ??  ?? دکتر حسین فاطمی پس از دستگیری در دفتر تیمور بختیار
دکتر حسین فاطمی پس از دستگیری در دفتر تیمور بختیار
 ??  ?? نسیم خلیلی
نسیم خلیلی

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran