Iran Newspaper

‪21 :45‬ خانمان برانداز

گفت و گوی «ایران» با مجروحان زلزله کرمانشاه در بیماستان امام (ره)

- فریبا خان احمدی

ســاعت 8 صبــح بيمارســتا­ن امــام خمينــی(ره) تهــران، يکــی از همان 3 بيمارســتا­نی اســت که بيشــتر مصدومــان زلزلــهزده را بــا هواپيمــا از کرمانشــاه بــه آنجــا منتقــل کردهانــد. مددکار بيمارســتا­ن میگويد: «ديشب میآمديد اورژانس غلغله بود. ازدحام آمبوالنسهـ­ـا را نمیتوانســ­تيد تصــور کنيــد. هــر لحظــه مجــروح میآوردند. ســه تاشــون رو هم با هلیکوپتر آوردند اينجــا. بقيهشــون هــم بــا آمبوالنــس. بعضیهاشــو­ن همراه هم ندارند. خبر ندارند خانوادهشون زندهاند يا مرده؟» همراه با دکتر قادری به بخش بســتری مجروحــان میرويــم. آنهايــی کــه تــا عصر و غروب يکشــنبه 21 آبــان ،1396 سقفی باالی سر داشتند، شغل و درآمد کوچکی.

ميثمساکنيک­یازآبادیها­یسرپل ذهاب است. روستای «قلعه بهادری». آن شــب پــر هــراس همــراه مــادر و دو بــرادرش تهــران بودنــد. «متأســفانه بابــام و خواهــرم دهــات بودنــد موقــع زلزله خواب بودند تا بلند شوند، سريع ساختمان رویشان میافتد. ساختمان نصفــش آجر کهنه اســت. بابــام درجا فوت میکند پسر عموهام، خواهرم رو از زير آوار بيرون میکشــند. بيمارستان ســرپل ذهــاب ريختــه بــود. انتقالــش میدهند بيمارســتا­ن کرمانشاه. آبادی مــا راحت تــا االن 30 نفر فــوت کردند. 250 خانوار داريــم. هنوز هم مردم زير آوارند و کمکی هم نشده است. امداد و نجات هم که تا صبح (سهشنبه) نيامده بودنــد مردم خودشــان کمــک کردند. نتونســتم برم دهات. بيمارستان امام رضا (ع)مرتب جنــازه میآوردند آنجا کمــک میکرديــم. خواهــرم رو تــوی بيمارستان ديدم. 300 نفر رو با هواپيما آوردنــد تهــران . تا امروز هــم پس لرزه آمــده و هنــوز هــم خانههــا میريزنــد وضعيت خيلی وحشتناک است. امروز مطلع شــدم ارتــش کمک میکند و به آبادیهــا هيچ کمکی نشــده.واقعا نياز بــه کمــک دارنــد. خــدا رو شــکر تهران خيلی خوب به خواهرم میرسند.»

داخــل بخــش بســتری پــر اســت از تصويــر آدمهايی کــه دو شــب پيش يا حيــران ويرانههــا بودنــد يــا بــرای زنده مانــدن تقال میکردند. پرســتار ضربان قلب و ســطح اکســيژن و فشــار خون را اندازه گرفت و زخمهای دست پيرمرد «کندولــه ای» را پانســمان کــرد. زخــم تازه از باالی پيشــانی تا پايين چانه خط انداخته بود. پشــت و روی ساعد دست چپ پر از رد خراشيدگی سنگها است. از پشــت پــای راســت تــا روی قــوزک پا افقی بريده شــده بود و خون زخم تازه بند آمده بود.

پيرمــرد اهــل آبــادی «ديوانيــش» اســت. او خاطــره آن شــب را ايــن طور مــرور میکنــد: «خونهمــون گلــی بــود. ريخت روی ســرم. خانمم ناپيداســت. میگن بردنش همــدان... ما خودمون آنقــدر تقال کرديــم از زير يک کوه خاک و گل بيــرون آمديــم. اهل آبادی کمک کردنــد بيــرون آمديــم. خــدا از دکترها راضی باشد، زحمت کشيدند.» کمرش را نشــان میدهــد و میگويــد پيرمــرد خوشرويی هستم درد دارم: «کشاورزم. منطقه ما زياد دام داره همهشون تلف شــدن. هر چی گنــدم و نخود خدا به ما داد، هميــن طور خاک و خل شــد. يک تراکتــور دارم خــراب شــد. دردم خودم نيســت؛ دردم وســايل و تراکتــور و مال و زندگــی اســت. (دولت چــه نه کمک کنه؟) چه جوری میخواد کمک کنه.»

اشــرف ويرانــه باقــی مانده از شــب پيش را در روستای «زيارت تمر خانی» ثــالث باباجانــی ايــن طــور بــه تصويــر میکشــد: ما موقــع زلزه خونــه بوديم. هفت - هشــت نفر فــرار کرديــم پدرم زيــر آوار گير کرد. فاميلهــا از زير خاک و خل بيرون کشيدند. چادر نمیآورند، غــذا نمیآورنــد. هيچــی برايمــان نمیآورنــد.»« خشــم مینشــيند روی صورت «سبکتکين»، پسر 17 سالهاش: «همــه چــی برعهــده خودمان اســت. پتــو، چادر خودمــان تــدارک ديديم. با تلفــن با مــادرم اينا حــرف زدم میگن هيــچ کمکی به ما نمیکننــد. چند تا از فاميلهامــ­ون زير آوار گيــر کردند. يکی دو نفر هنوز زير آوارند. روستای ما 15 تا 20 نفر فکر کنم هنوز زير آوارند. روستا با خاک يکسان شده. ديشب از کرمانشاه بــا هواپيما آمديم تهــران. اينجا مرتب دکتر و پرستار باال سرمريضها میآيند. ما راضی هستيم.»

مرتضــی، اهــل شهرســتان داالهــو و ســاکن شــهريار تهــران هــم میگويد: «بيشــتر مريضها همــراه ندارند اصالً از خانوادههاش­ــون هم خبر ندارند. اين مريــض رو هــم کــه میبينيد، شــنيدم خانمش رو بردند بيمارستان همدان.»

«هومــن رضايــی» اهل شهرســتان روانسر که به علت شکستگی پا و ستون فقــرات در بيمارســتا­ن امــام بســتری اســت، وضعيــت ملتهــب آن شــب را ايــن گونه روايت میکنــد: «موقع زلزله خانه بــودم. ما 5 نفر بوديم. اول دفعه که زلزلــه آمد کم بود اونــا زودتر بيرون آمدنــد. من حمام بــودم تا اومدم بيام اتــاق زلزله دوم با 5 ثانيه شــروع شــد، زياد بود نتونستم فرار کنم. ديگه خونه افتاد. ويرون شــد.» هومن به وضعيت امدادرســا­نی در شهرســتان روانســر هم اشــاره میکند: خانــوادها­م با کمک هــالل احمــر اســکان داده شــدهاند. از فاميلهامون­فوتیداريم.فقطتونستم از خانوادهام خبر بگيرم. با پدرم حرف زدم. اينجا (بيمارستان امام) هم کمک زيادی به ما کردند.»

سوســن 30 ســاله آخريــن مريضــی اســت کــه او را روی تخــت بيمارســتا­ن میبينم.پايششکستهو­استخوانقفس­ه سينهاش ترک برداشته شوهر و برادرش او را از زير آوار بيرون کشــيدند. تلخترين قصه مجروحان زلزلهزده را ديروز از زبان او شنيدم: «بچهام سه سالش بود. خواب بود. دو تا دختر دوقلو هم خونه داشــتم. رفتــم بچهام رو بيدار کنــم دو تا دخترام آمدنــد بغلــم. آوار ريخــت ســرمون. بچههام مردند. هر سه تا مردند. شوهرم فــرار کــرد بيــرون. دختــرام کالس چهار بودند. بغلم مردند. خونمون يک طبقه بود. آجری. از شــوهرم خبر ندارم. ازش خبر ندارم. مريض است اعصابش آرام نيست. فشار زندگی. استرس دارد. کارگر اســت. نمیدانم بچههــا را چکار کردند. کاش يک بچهام نمیمرد يکی میماند خيلی خــوب بود. خيلی قشــنگ بودند. خيلی سخت است از يادم نمیرود. ■ اسکان همراهان بیمار در همراهسرای شهرداری

همزمــان بــا انتقــال بيــش از 30 مجــروح بــه مجتمــع بيمارســتا­ن

امــام خمينــی، شــهرداری منطقــه 7 همراهــان ايــن بيمــاران را در همراهسرای بيماران در خيابان دکتر قريــب اســکان داد. مهنــدس هنــرور مدير اين مرکز در اين باره به روزنامه ايــران توضيــح داد: از همــان ابتدا که در جريــان انتقــال بيماران بــه تهران قرار گرفتيم، جهت اسکان همراهان بيماران اعــالم آمادگــی کرديم ابتدا 30 تخــت را بالفاصله آمــاده کرديم و بعــد ظرفيت را بــه 50 نفر افزايش داديم.

او با بيان اينکه از شــب گذشــته غذا و اتاق در اختيار ميهمانان کرمانشاهی قرار داديم، گفت: همراه سرای مجتمع بيمارســتا­نی امــام خمينــی ظرفيــت 120 همــراه بيمــار را دارد و مــا آمادگی داريم همراهان مجروحانی که در ديگر بيمارستانه­ای تهران بستری شدهاند، پذيــرش کنيم عالوه بر ايــن برای تردد اين افراد به بيمارستانه­ا وسيله نقليه نيز در نظر گرفتهايم.

■ وضعیت مجروحان منتقل شــده به بیمارستانت­هرانمطلوبا­ست

رئيــس مجتمــع بيمارســتا­نی امام خمينــی(ره) نيز درباره روند رســيدگی بــه مجروحــان زلزلــهزده بــه «ايــران» گفــت: در نخســتين پــروازی کــه از کرمانشــاه وارد تهــران شــد 30 بيمــار در مجتمع بيمارســتا­نی امــام پذيرش شــدند. 3 نفــر از اين بيمــاران به دليل وخامت حالشان با هلیکوپتر و بقيه با آمبوالنس به بيمارستان منتقل شدند.

دکتــر خســرو صــادق نيــت افــزود: بــه محــض ورود مجروحان و بــا وجود ازدحــام زيــاد بيمــاران در اورژانــس بيمارســتا­ن توانســتيم قســمتی از اورژانــس را خالــی کنيــم و در اختيــار مجروحــان حادثه قرار دهيــم. با توجه بــه اينکه ايــن بيمارســتا­ن تخت خالی محــدودی دارد، از ابتــدای صبــح روز دوشــنبه بيمــاران قابــل انتقــال را بــه جاهای ديگر موکول کرديم.

او ايــن را هم گفت که برای پذيرش

مصدومــان، بخــش ويژهای را درســت کردند و اســاتيد و دســتياران رشتههای تخصــص داخلــی، جراحــی عمومی، ارتوپــدی، جراحــی مغــز و اعصــاب، عــروق، طب اورژانس و فوق تخصص نفرولــوژی از همــان دقايــق ابتدايی به اين مجروحان خدمات ارائه میدهند.

بــه گفتــه صــادق نيــت، وضعيت 3 بيمار که وخيم گزارش شــده بود، بعد از عمل جراحی ســنگين روبه بهبود است. اغلــب جراحیها در حــوزه جراحیهای ارتوپــدی از جملــه شکســتگی مهرهها و ستون فقرات و دندههای سينهای بوده و در حال حاضر به بخش منتقل شدهاند.

او بــا بيــان اينکــه تيم روانشناســ­ی و روانپزشکی به بيماران و همراهانشان در بيمارســتا­ن خدمات ارائه میدهند، تأکيد کرد: نگرانی ما اين است به علت ضربههای متعدد زير آوار ممکن است قسمتهای مختلف بدن آسيب ببيند از ايــن رو الزم اســت مجروحان تا چند روز در بيمارستان بستری باشند.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran