Iran Newspaper

معلمی که تاریخ را همگانی کرد

آثار و تأثیرات میراث نوآوری های عباس اقبال آشتیانی در گفتوگو با دکتر سید صادق سجادی

- مجید بجنوردی روزنامه نگار

اگر بتوانیم یک نویســـنده را محصول تاریخ و زمانه خویش بدانیم، آنگاه سرگذشـــت عباس اقبال آشـــتیانی که۰۱ سال پیشازانقال­بمشروطیتبه­دنیاآمدودو­سالبعدازکو­دتای 8۲ مرداد در ُرم درگذشـــت، برایمان قابل تأمل خواهد بود. عباس اقبال آشـــتیانی باوجود اینکه بیشـــتر بهعنوان یک تاریخ نگار شناخته شده است و تاریخ مفصل مغول او یکی از بهترین آثار در این زمینه اســـت، نســـبت به مســـائل روز بیتفاوت نبود و هیچگاه تعمق در مسائل تخصصی، او را از مشکالت روز فرهنگی بیگانه نساخت و سرمقالههای او که از قضا با عنوان «مسائل روز» درمجلهیادگ­ارمنتشرمیش­ددریچهاینو­برفضایفکری­دههبیستباز­میکرد.عجیب نیستکهبرخی­ازجملهمرحو­ماستادایرج­افشارامثال­عباساقبالآ­شتیانیرابو­اسطه آگاهیعمیقش­انازتاریخ،ادبیاتوفره­نگایران،«روشنفکرانو­اقعی»اینمملکتدر قرنبیستممی­داندکهبادا­نشعمیقشانن­گرانوپیگیر­مسائلایران­بودند.باری،متن پیشروگفتوگ­وییاستبادک­ترسیدصادقس­جادی،معاونپژوهش­یوفرهنگیمر­کز دایرةالمعا­رفبزرگاسال­میومدیربخش­تاریخاینمر­کزکهشناختد­رخوریازحیا­ت علمیوفرهنگ­یاینچهرهبر­جستهمعاصرر­ابهخوانندگ­انعرضهمیکن­د. ■ دکتـــر ســـجادی، بعضـــی عبـــاس اقبال را بـــه همراه مرحوم قزوینی تصحیح کرد. آشتیانی را بنیانگذار مقالهنویسی در معنای عالمه قزوینی نخســـتین کســـی است که فنـــی آن میداننـــد؛ بـــرای آغـــاز گفتوگو سبک جدید تحقیق در نسخههای خطی و بفرماییدکه­اصوالًفنمقالهنوی­سیدارایچه تصحیح را از اروپاییها آموخت و به ایران اختصاصاتیا­ستونقشاقبا­لدراینزمین­ه آورد و کسانی مثل عباس اقبال شاگرد او در چهبود؟ اینزمینهبو­دند.

مقاله که امروز در همــــه جای دنیا رایج اما مهمترین تأثیری که اقبال از خود به اســــت، در حقیقت چکیــــده تحقیقات یک جای گذاشت شــــیوه تاریخنگاری او بود و او دانشمند به حساب میآید و این تحقیقات بود که تــــالش کرد تاریخ را همگانی کند، به خود ممکن است چند سال طول بکشد و در این معنا که با آثارش کوشید همه ایرانیان با قالبیککتاب­عرضهبشود؛ولیمقالهبا­ید تاریخومیرا­ثتاریخیشان­آشناشوند. بــــه اجمال یا بهصورت نظریــــه یا بهصورت ■ شایدبههمین­دلیلبودکهن­ثرایشانچهد­ر نتایجتحقیق(ونههمهتحقی­ق)بهخواننده آثارکالسیک­وچهدرآثارم­طبوعاتی،سلیس عرضــــه شــــود؛ بنابرایـــ­ـن مقالــــه چارچوب وروانوعامه­فهمبود؛اینگونهنیس­ت؟ مشــــخصی دارد؛ کار زنده یاد اســــتاد عباس بله به همین ســــبب نثر او ســــاده است؛ اقبال این بود که این نوع مقالهنویسی را در اصالً یکی از مهمتریــــ­ن دالیلی که مرحوم ایرانبابکر­د؛البتهمقاله­قبالًهمدرمعنای اقبال قبول کرد که بــــرای وزارت معارف در اثر یا رســــاله نوشته میشــــد ولی به معنای دوره رضاشــــاه و برای دانشآمــــ­وزان کتاب جدید عباس اقبال نخســــتین یا از نخستین بنویســــد همین مســــأله بود؛ تألیــــف تاریخ کسانی بود که مقالهنویسـ­ـــی را در ایران باب مغولاوهماز­همانجاآغاز­شد؛توجهداشته کــــرد و در کار خود موفق هم بــــود. او در این باشیدکهاوز­مانیاینکتا­برانوشتکهه­نوز زمینهبرخیل­یافراددیگر­تقدمدارد. بســــیاری از آثار تاریخی مربوط به این دوره ■ می دانیـــم کـــه عبـــاس اقبـــال در دوران چاپ نشــــده بود و یک چاپ منقح از جامع تحصیل در فرانســـه با عالمه محمد قزوینی التواریـــ­ـخ رشــــیدال­دین یا تاریخ وصــــاف ...و حشرونشرداش­ت؛آیاقزوینید­راینزمینهه­ا وجود نداشت و اقبال از نسخ خطی که در آن برعباساقبا­لتأثیراتید­اشت؟ موقعچاپنشد­هبوداستفاد­هکرد؛اهمیت

ایـــن دو در ایـــران هم با هـــم در ارتباط کار او در ایــــن اســــت که با وجود دسترســــی بودنـــد و قزوینی بر اقبال تأثیراتی داشـــت نداشــــتن به منابع، اثری با زبان ساده پدید ولـــی او مقالـــه نویـــس نبـــود؛ قزوینـــی آوردکههنوز­همجزومهمتر­ینمنابعتار­یخ یادداشـــت­های زیادی داشـــت ولی هیچ مغول است. اما این زبان ساده با تحقیقات یک از این یادداشتها شکل مقاله ندارد؛ عمیقاوهمرا­هبودومتونت­حقیقیاومتک­ی یادداشـــت­هایی اســـت که عالمه قزوینی بهمنابعمهم­ومعتبرنوشت­هشدهاست.اواز در هنگام تحقیقات مفصـــل و متعدد در نخستین کسانی است که شیوه تاریخ نگاری زمینه ادبیـــات و تاریخ به آن برخورد کرده دوره قاجــــار با زبان متکلف و دشــــوار را کنار یا به ذهنش رســـیده یا تحقیق کـــرده و به گذاشت و به شیوه دیگر تاریخنویسی با زبان نتایجی رســـیده و آنها را یادداشـــت کرده رســــا و روشــــن و همه فهم روی آورد و اتفاقاً است و این یادداشـــت­ها نه برای چاپ که ایــــن روش او از اســــباب عمــــده اقبال مردم برای محفـــوظ ماندن ایـــن اطالعات بود؛ ایران به آثار اوست. بنابرایـــ­ن قزوینـــی مقاله نویس نبـــود. اما ■ به نظر شما با تمام این اوصاف آثار عباس قزوینی در اقبال تأثیرات دیگری داشـــت؛ اقبال آشـــتیانی در نثر فارسی چه جایگاهی اوالً عالمـــه قزوینی قبل از اینکـــه اقبال به دارد؟ پاریس بـــرود نوشـــتهها­ی او را خوانده بود البتــــه عبــــاس اقبــــال در نثــــر فارســــی و او را میشـــناخت؛ بعد هم کـــه اقبال به صاحب ســــبک نیســــت ولی به ایــــن نکته پاریس رفت از نزدیک با قزوینی آشنا شد باید توجه داشــــت که او با وجود اینکه عضو و خیلی از روشهای جدید تحقیق و دقت پیوسته فرهنگســــ­تان بود با واژه سازیهای علمی و روشهای پژوهـــش در متون را از فرهنگســــ­تان در آن ایــــام خیلــــی مخالفت قزوینیآموخ­ت.همچنیناصوا­لًتصحیح میکرد؛ در آن موقع یک نوع فارســــیگ­رایی نســـخ خطی به ســـبک جدیـــد را قزوینی در ایران رایج شده بود و فرهنگستان هم به بـــاب کرد و اقبـــال هم دقـــت در تصحیح آن دامن میزد؛ مثالً دکتر کیا و دوستانشان متـــون را از قزوینی آموخت و اصالً یک اثر ...و در برابر واژههای عربی واژه میساختند یا واژههایجدی­دیمعادلابز­ارودستاورد­های تمدن جدید ســــاخته میشــــد و همچنین قصد داشــــتند واژههای قدیــــم را احیا کنند؛ این موارد با مخالفت عباس اقبال و بعضی دیگــــر مواجه میشــــد؛ خیلی از ایــــن واژهها نامأنوس بــــود و تا در میان مردم جا بیفتند طول میکشید؛ عباس اقبال چند مقاله در مجله یــــادگار در این زمینــــه دارد؛ او معتقد بود واژه، قیاســــی نیست بلکه واژه بر اساس نیاز مردم و توســــط مردم ساخته میشود و نمیشــــود برای مردم واژه ساخت؛ به نظر مــــن این نظر اندکی مبالغه اســــت بهدلیل اینکه میشــــود واژه ســــاخت اما بــــا قواعد و ضوابطخودش؛همچنیناومخ­الفاحیای کلمات قدیمی بود مثالً اعتراض میکرد که چرا باید به جای وطن که در متون نظم و نثر جا افتاده است، از واژه میهن استفاده کرد؟! از اینگونه اشکاالت زیاد میگرفت؛ به همین سبب کوشش میکرد زبان نوشتاریاش به زبــــان گفتاری آن موقع نزدیک شــــود. حتی بعضی از مطالب دشــــوار را ایشــــان به زبان ساده بیان میکرد که مهمترین نمونههای آن را در مقــــاالت مجله یادگار میتوان دید؛ همچنین در متون تاریخــــی به همین نحو خیلی روان و روشن حوادث تاریخی را شرح داده است؛ ناگفته نماند در دوره مغول نثر متکلف منشیانه رایج شــــد که خواندن این متونبراینس­لجدیدخیلیس­ختبود؛کار عباس اقبال این بود که اینگونه آثار تاریخی را به زبان ســــاده و وقایع ذکر شده در این آثار را به زبان روان در اختیار مردم می گذاشت و اساساً تاریخنگاری به زبان روان و همه فهم با عباس اقبال شروع شــــد. در این تردیدی نیست که عباس اقبال بنیانگذار یا از جمله بنیانگــــ­ذاران نوعی تاریخنویسـ­ـــی جدید در ایران است. ■ بعضیبهشیوه­تاریخخطیوو­قایعنگاران­ه عباس اقبال یا کلی گوییهـــای او انتقاداتی واردمیکنند؛شماخودتانن­قدیبرآثارا­قبال ندارید؟

ایــــن کلی نگــــری به این دلیل اســــت که در آن زمــــان امــــکان ورود به جزئیات وجود نداشــــت؛ مثالً همین تاریخ مغول اگر وارد جزئیــــات میشــــد تبدیل بــــه 10 جلد کتاب میشد! و عمر یک انسان با شیوههای جدید تحقیق کفــــاف آن را نمــــیداد و نیاز به یک گروه محققان بود؛ مثــــل تاریخ جامع ایران در دایــــرة المعارف بزرگ اســــالمی که یک گروه صد و اندی نفــــره روی آن کار کردند تا این اثر بیست جلدی پدید آمد؛ طبیعتاً در دوره عباس اقبال امکان این کار نبود گرچه او گهگاهــــی وارد جزئیات نیز میشــــود و در عین حال مقاالتی دربــــاره دوره مغول دارد که وارد جزئیات شــــده است. همچنین آثار عباس اقبال وقایع نگارانه نیست؛ چون آثار او پر از تجزیه و تحلیل است و حادثه تاریخی راتحلیلوتب­یینکردهووق­ایعنگارینی­ست. باید عنایت داشت که با دیدگاههای جدید میشــــود تا حدودی به کار او نقد کرد ولی با توجــــه به زمان عباس اقبال نمیتوانم به او نقدیبکنم. ■ برسیم به فعالیتهای مطبوعاتی عباس اقبال؛ میدانیم که اقبال در طول حیاتش با مجالتی مثل دانشـــکده، فروغ تربیت، بهار، آینده، ارمغان، یغما، ایرانشـــه­ر ...و همکاری داشـــت و خود او هم در دهه بیســـت مجله یادگاررامن­تشرمیکرد؛درابتداازر­سالتاودر فعالیتمطبو­عاتیبگویید.

مهمترین رسالت همانطور که خودش در شماره اول مجله یادگار نوشته، این است که مردم ایــــران را با تاریــــخ، فرهنگ و ادب خودشــــان آشنا بکند؛ به هر حال در جامعه ایران بیســــواد زیاد بــــود و آنهایی هم که با سوادبودندع­موماًازپیشینهتم­دنیوطنشان اطالع زیادی نداشتند. دفاع عباس اقبال از فارسی فصیح و انتقاد از فساد سبک انشا در مطبوعات،مخالفتباتغ­ییرخط(کهبرخی از جمله تقــــیزاد­ه در ابتدا موافق آن بودند ولی بعد مخالفت کردند و عموم محققان هم بــــه مخالفت برخاســــت­ند)، مخالفت با نــــگارش متکلف و منشــــیان­ه، مخالفتش با واژهسازی فرهنگستان ...و همه و همه دلیل بر این اســــت که عباس اقبال قصد داشــــت فرهنگ ملــــی و فرهنگ ایرانی را به صورت آن چیزی که او درست میپنداشت عرضه کند. عرق ملــــی او را در مقاالتی که در زمان تشــــکیل فرقه دموکرات آذربایجان نوشــــته است به وضوح میتوان دید. ■ وجه تمایز یادگار با مجـــالت زمان خود یا قبلترازآنا­زدیدشماچیس­ت؟

یــــادگار بــــه تعبیری نخســــتین نشــــریه ایرانی مربــــوط به تاریخ و ادب ایران اســــت کــــه بــــه ســــبک جدیــــد و اروپایــــ­ی در ایران منتشر شــــد؛ قبل از آن مجله زیاد بود، مثل مجله دانشــــکد­ه که فقط شامل تحقیقات ادبــــی میشــــد، ولی یــــادگار بــــا موضوعات متنوعی مثل تاریخ، ادبیات، رجال شناسی، تحقیقــــا­ت جدیــــد و اکتشــــاف­ات، احــــوال خاورشناســ­ــان و ایران شناســــان ...و به وجوه مختلف تاریخ و ادب و فرهنگ میپرداخت که در نوع خودش نخستین بود. ■ بخش بزرگی از فعالیتهای عباس اقبال مربوط به دهه بیســـت اســـت کـــه با فضای آزاد مطبوعات بعد از شـــهریور ۰۲ همراه بود و تا حـــد زیادی ایـــن آزادی قلمی با هتاکیها و پـــرده دریهای بعضـــی مطبوعات تقلیل معنا یافته بود. ســـؤال اینجاست که عباس اقبال آشتیانی بهعنوان بخشی از این جریان مطبوعات دهه بیست چه رویکردی نسبت بهاینآزادی­قلمیداشت؟

او همیشه از آزادی قلم دفاع کرده است ومعتقدبودک­هاهلتحقیقه­رچهدرعرصه پژوهشبهنظر­شانبیایدمی­توانندبگوی­ندو دانشمندان دیگر میتوانند مخالفت قلمی بکننــــد؛ اگر مجله یــــادگار را نــــگاه بکنید گاه نامههای تندی نسبت به خود او وجود دارد که آنها را چاپ میکرد، منتها نظر خودش را هم در آن درج میکرد؛ بنابراین از فحوای آن پنجاه شماره مجله یادگار که در پنج سال منتشــــر میشــــد اینگونه بر میآید که اقبال بــــه آزادی قلم اعتقاد داشــــت ولی هیچگاه هتاکی و بیحرمتی نسبت به شخصیتی در این نوشتهها دیده نمیشود حتی وقتی که جواب آن نامههای تنــــد را میدهد از دایره ادب خارج نمیشود. ■ عباس اقبال از کســـانی بود که نســـبت به مسائل روز بیتفاوت نبود و با دید عمیقی که نسبت به تاریخ ایران داشـــت مسائل روز را تحلیلوبررس­یمیکردکهوج­هیروشنفکرا­نه از شـــخصیت اقبال بـــه ما میدهد؛ ســـؤال اینجاست که او در ســـنت روشنفکری ایران چهجایگاهید­ارد؟

گرچه روشــــنفک­ر معنای خیلی روشن و دقیقی ندارد اما روشــــنفک­ر یــــا منورالفکر در اواخر دوره قاجار یا عصر مشروطه به کسانی گفتهمیشدکه­خواهانتجدی­دنظردربافت کهنه نظام سیاسی و اجتماعی بودند؛ از این نظر عباس اقبــــال در زمره روشــــنفک­ران به حســــاب میآید؛ منتها مزیت امثال عباس اقبال در روشــــنفک­ری این بود کــــه عمیقاً با تاریخ و فرهنگ خودشــــان آشنا بودند و به همین دلیل تحت تأثیر جنبههای ضعیف یا غیر قابل قبول تحوالت جدید اجتماعی و سیاسیقرارن­میگرفتند،چونبهطورقو­یبا فرهنگبومیآ­شنابودند. ■ در واقع عباس اقبال دقیقاً عکس بعضی روشـــنفکر­ان چـــپ زده دهه بیســـت بود! اینگونهنیس­ت؟

آنها افراد خاصی بودند که من در تعبیر خودم آنها را روشنفکر نمیدانم؛ آنها بیشتر مجذوب بعضــــی از افکار سیاســــی یا افکار اجتماعی بودند؛ کســــی که خود را تماماً در اختیار یــــک ایدئولوژی میگــــذار­د و باب هر گونــــه تحقیق و نظــــر و تأمل را بــــر خودش میبندد، از نظر من تاریک فکر اســــت و نه روشنفکر! روشــــنفک­ر کسی است که ذهنش این توانایی را دارد که در مســــائل تدبر بکند و با پیشــــینه فرهنگی خودش بسنجد و آن قســــمتها­یی را که به نظرش مفید میآید اخذ کند؛ بنابراین کســــی که خودش را کامالً در اختیــــار یک ایدئولــــ­وژی قرار بدهــــد ابداً روشنفکرنیس­ت. ■ بهعنوان آخرین ســـؤال بفرمایید با تمام این اوصاف چرا نسبت به وجه روشنفکرانه عباساقبالغ­فلتشدهاست؟

بهدلیل اینکه روشنفکری در ایران بیشتر با وجه مذموم خودش به ایرانیان شناسانده شد؛چونروشنفکر­انیامدعیان­روشنفکری عموماً اعتقاد یا اطالعی به پیشینه فرهنگی وتاریخعمیق­خودشاننداش­تند؛بههرحال دیدگاه عباس اقبال از زمره کسانی همچون قزوینی، دهخدا ...و بــــود؛ آنها را به تعبیری میشود تجدد خواه به حساب آورد و معتقد بودند بعضی از جلوههای تمدن نوین اروپا را باید اخذ کرد؛ ولی این تجدد را با فرهنگ بومی مینگریستند و نسبت آن را با فرهنگ ایرانیمیسن­جیدند.

دکتر سجادی: مهمترین تاثیری که اقبال از خود به جای گذاشت شیوه تاریخنگاری او بود و او بود که تالش کرد تاریخ را همگانی بکند، به این معنا که با آثارش کوشید همه ایرانیان با تاریخ و میراث تاریخی شان آشنا شوند

 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran