Iran Newspaper

شگفت زده شدم، مردم امانت سنگینی را به من سپردند

- مرتضی گلپور

صــادق زیبــاکالم، از چهرههــای سیاســی اســت که پس از وقوع زلزله کرمانشــاه، شــماره حســاب خــود را به مــردم اعــالم کــرد و از آنان خواســت کمکهــای خود را به حســاب او واریز کنند. تــا عصر دیروز، مردم یــک میلیارد و 200 هزار تومان به حســاب این استاد علوم سیاسی دانشــگاه تهــران واریــز کردنــد. زیبــاکالم از این اعتمــاد مــردم بــه خــود شــگفت زده اســت. با زیباکالم درباره اینکه برنامه او برای نحوه هزینه کــردن این پول چیســت، گفتوگــو کردهایم که میخوانید.

مــردم چــه میــزان از کمکهــای خــود بــه زلزلهزدگان را به حساب شما واریز کردند؟

ظرف 48 ســاعت، مردم یک میلیارد و 200 هزار تومان به حساب من واریز کردند. این میزان را پیشبینی میکردید؟ حتــی در خواب هم نمیدیدم که این اتفاق بیفتد. باورم نمیشد.

شــما در حوزه سیاسی شــناخته شده هستید، اما در حــوزه اجتماعی کمتر. دلیل ایــن اتفاق را چه میدانید؟

فکر میکردم که مردم به من اعتماد داشته باشند، اما نه در این حد و اندازه.

چه اتفاقی افتاد که در این زمینهها، نگاه مردم به چهرههایی چون شما معطوف شد؟

قبــالً هــم چنیــن چیــزی در ایــران ســابقه داشته اســت. در زلزلههای طبس و بوئین زهرا هم مــردم یا به صورت خودجــوش یا از طریق چهرههــای شــناخته شــده آن زمــان بــه کمک زلزلــهزدگ­ان شــتافتند. در زلزلــه بوئیــن زهــرا تلفــات زیاد بــود و مرحــوم غالمرضــا تختی با دو تــن از بزرگان جبهه ملــی اعانههای مردم را جمعآوری کردند. مردم هم کمکهای زیادی را در اختیار مرحوم تختی گذاشتند.

ایــن پدیــده تنهــا مربوط بــه جوامــع در حال توسعه است؟

در جوامــع توســعه یافتــه هــم ایــن اتفــاق میافتــد. مثــالً بــرای کمــک بــه مســلمانان روهینگیــا یا آوارگان ســوری که میخواســتن­د به آلمــان برونــد، در مســیر حرکــت ایــن آوارگان، بســیاری از مردم آلمان و فرانسه کمک کردند. بسیاری از چهرههای شناخته شده این کشورها، مســتقل از نهادهــای رســمی بــرای کمــک بــه آوارگان سوری پول جمع میکردند.

برخی در این میان گفتند که اعتماد به برخی نهادهای رســمی کمتر شــده اســت در حالی که کمکها به این نهادها هم همچنان ادامه دارد.

البته امثال من تاحدی پشت سر هالل احمر غیبت میکنیم. به این دلیل که از پنجشــنبه که در منطقــه حضــور دارم، میبینیــم کــه هــالل احمــر نه تنها کم کار نکرده، بلکه انصافاً خیلی کار و کمک کرده است. کمتر جایی بوده که رفته باشــم و چادرهــای هالل احمر را ندیده باشــم. هــزاران چــادری کــه تاکنــون در منطقــه دیدم، همهًمربوط به هالل احمر بوده است. بنابراین، واقعا هــالل احمر دارد تالش میکند. شــاید از بدشانســی هالل احمر باشــد که مقداری مورد بی مهری قرار گرفته اســت، اما این نهاد بســیار کمک کرده است.

در ایــن تردیــدی نیســت کــه هــال احمــر، ارتش، ســپاه و ســایر نهادها با همه توان مشغول امدادرسانی هســتند. اما سؤال این است که چرا برخــی ترجیــح میدهنــد کمکهای خــود را به چهرههایی مانند شــما یــا آقای علی دایــی ارائه بدهند تا از طریق شــماها به دســت زلزلهزدگان برسد؟

شــاید مقــداری ناشــی از بدبینــی فرهنگی و تاریخی باشد که در ایران نسبت به سازمانهای رســمی و دولتی وجــود دارد. ضمن اینکه نباید از خاطــر بــرد که در ســالهای اخیر مــوج اخبار مفاســد اقتصــادی کشــور را در خــود فــرو بــرد. مفاســد اقتصــادی در بلنــد مدت تأثیــر خود را گذاشــته و باعــث ســلب اعتماد عمومی شــده اســت، حداقل اینکه اگر اعتماد عمومی سلب نشده باشــد، تاحد زیادی تضعیف شده است. نخســتین کار این است که واقعیت را بپذیرند و صورت مسأله را پاک نکنند. باید بپرسند که چرا مردم به صادق زیباکالم یا رخشان بنی اعتماد اعتماد میکنند اما به فالن نهاد رسمی کمتر؟ اگر این صورت مسأله را بپذیرند، شاید بتوان در بلندمدت کاری کرد.

انگیزه شــخص شما چه بود و چه عاملی شما را وادار کرد که رأساً در امدادرسانی فعال شوید؟

بدون رودربایستی بگویم که بشدت از کاری که کردم، پشــیمانم. اگر میدانستم این طوری میشــود، احتیــاط میکــردم و ورود نمیکردم. زیرا اکنون بیش از یک میلیارد تومان به حساب مــن واریز شــده و این حجم از اعتمــاد و امانت مــردم وظیفه ســنگینی را متوجه مــن میکند. احســاس میکنم مردم به مــن اعتماد کردند، بنابرایــن، حــاال دیگــر نمیتوانم بگویــم پول را به خــود مردم بــاز میگردانــم و بگویــم هر کار کــه دوســت داشــتید، بــا این پــول بکنیــد. حاال وظیفــه دارم همــه تــالش خود را بکنــم که این پول درســت و بجا هزینه شود و نیازهای واقعی مــردم زلزلــهزده تأمیــن شــود. ایــن کار ســاده نیست. چرا ساده نیست؟ زیرا نظرات مختلفی دربــاره نیازهای مردم مطرح میشود. اتفاقاً گستردگی نظرات باعث شــد تصمیــم بگیــرم رأســاً وارد منطقه شــوم و نیازهــای مــردم را از نزدیک بررســی کنم. برای همیــن ایــن دو روز کامــالً در منطقــه بــودم و ضمن صحبت با مردم، نیازهای آنان را احصا میکردم.

شــما در کــدام منطقــه حاضر شــدید، ضمن اینکه با این پولها چه میخواهید بکنید؟

از کرمانشــاه بــه ســمت جوانــرود حرکــت کردیــم، به ازگله رفتیم و در آنجا از روســتاهای اهــل حــق بازدیــد کردیم. ایــن مناطــق عمدتاً سنی نشین هستند. به این دلیل به این مناطق آمدیم چون به مناطق نزدیک به سرپل ذهاب کمکهــای زیــادی شــده اســت. مســئوالن هم گفتهانــد ســرپل ذهاب اکنــون نیــاز چندانی به کمک نــدارد. از ســوی دیگر، اکنــون احتیاجات اولیــه زلزلــهزدگ­ان بــرآورده شــده اســت، امــا مسأله اصلی این است که یک یا دو هفته دیگر زمســتان شــروع میشــود و منطقــه هــم کامالً کوهستانی است.

بنابراین، این مناطق بســیار ســرد میشود و باید دید که در این شرایط برای مردم چه کاری میتــوان انجــام داد. یک راه آن اســت که برای مردم کانکس تهیه شــود. برآورد قیمت نشــان میدهــد کــه قیمت هر کانکس 5 تــا 8 میلیون تومان اســت، اما این مناطق به هزاران کانکس نیــاز دارد. در برخی مناطق ســاختمان ها 20 تا 30 درصد تخریب شده و با چند میلیون تومان میشود این ســاختمانه­ا را بازسازی کرد. یک فکر دیگر هم این است که با پولهایی که مردم جمع کردند، کارهای اساســیتری انجام شــود، مثالً خانه بهداشــت یا مدرســه ســاخته شود یا آب لولهکشــی تأمین شــود. بنابراین، قبل از هر اقدامی باید این نیازها شناسایی شود که اکنون برای همیــن منظور به منطقه آمدهایم. شــاید به یک روســتا بایــد کانکس داد، یا در روســتای دیگری باید خانهها را بازســازی کرد. اکنون این گزینهها وجود دارد، اما اینکه چه کار باید بشود، مستلزم این است که روستاها شناسایی و نیازها اولویتبندی شوند.

مدیریت امدادرســا­نی به معنی تقســیم کار سازمانهای فعال را چطور دیدید؟

به طــور کلی مدیریت امدادرســا­نی آشــفته بوده اســت. دلیلش هم این اســت که بســیاری از مردم خودشــان به ســمت مناطــق زلزلهزده راه افتادند.

به عنوان مثال برخی با خودروهای ســواری حتــی از قزوین و تهران، یا بــا وانت و خاورهای پر از پتو، کنسرو و آب به مناطق زلزلهزده رفتند. اگر این امدادها هماهنگ میشــد، بسیار خوب میبود.

به عنوان مثال، باید گفته میشــد که اکنون مــردم فالن منطقه نیازمند پتو هســتند و دیگر کســی آب نیاورد، یا اینکه کنســرو نیاز است. اما متأســفانه مدیریت بحرانی وجود ندارد. ســتاد مدیریت بحران در استانداری وجود داشته، اما آنچه در عمل دیده نمیشود، همین مدیریت بحران است.

دلیل این امر چه بوده؟ حضور گسترده مردم یا اساساً ضعف در مدیریت؟

اگر مدیریت بحران وجود میداشت، دلیلی نداشــت که مــا با خــاور از تهــران به کرمانشــاه بیاییــم و اقــالم مــورد نیــاز را بیاوریــم. یکــی از چیزهایــی کــه اینجا دیده میشــود، این اســت کــه اینقدر آب معدنی به منطقه ارســال شــده کــه مقادیــر زیــادی آب در نقــاط مختلــف دپو شــده اســت. درصورتی که اگر مدیریت درستی میبود، بعد از 24 ساعت باید اعالم میشد که آب به اندازه کافی وجود دارد و دیگر آب ارسال نشود.

گفته میشــود کــه در برخــی از مناطق مرزی استان کرمانشاه همچنان مینهای باقی مانده از دوران جنگ وجود دارد؟

در مناطقــی کــه مــا هســتیم، چنیــن چیزی ندیدیــم و امنیت کامل وجــود دارد. البته وقتی میخواســتی­م از تهــران حرکــت کنیــم، گفتــه میشــد که برخی مناطق ناامن اســت و باید با ارتــش و نیروی انتظامی بــه آنجاها رفت و آمد کــرد. اما این طور نیســت و امنیت کامالً بر قرار است، زیرا ما نزدیک مرز رفتیم و هیچ مشکلی وجود نداشت.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran