زلزلهراماانسانها بهفاجعهبدلمیکنیم!
زمینلـــرزه، واقعهای طبیعی اســـت که با توجـــه به مختصـــات جغرافیایـــی ایران، برای ســـاکنان این ســـرزمین واژه آشنایی اســـت که همه مـــا خاطرات تلخـــی از آن داریم. اما آنچه کـــه زلزله را به «فاجعه» بـــدل میکند، وجـــه طبیعی آن نیســـت؛ بلکـــه زلزله زمانـــی که ســـبب هزینههای جانی و مالی وســـیع در جهان اجتماعی و انســـانی میشود، به یک فاجعه انسانی و اجتماعی بدل میشود. از ایـــن رو، زلزله فینفســـه داللت خاص بر بحران و فاجعه ندارد، موقعیت و نحوه زندگی و ســـکونتگاههای ماســـت که آن را به فاجعه بدل میکند. مواجهـــه جامعه ایرانی با زلزلههـــای دهه اخیر، از منجیـــل و بم و اردبیل گرفته تا شـــهرهای استان کرمانشـــاه بیانگر آن اســـت که اغلب، برخورد واحدی با این واقعه داشـــتهایم: «هیجانزدگـــی» در عیـــن «بیبرنامگی». گویی همیشـــه مرگ برای دیگـــران اســـت، از این رو، جامعـــه ما جدیت مواجهه برنامهریزی شده با واقعه طبیعی زمینلرزه را درک نکرده است و توجهی به آن ندارد.
مهمتریـــن ابعاد مواجهه ما با وقوع زلزله اینگونه اســـت؛ هجوم رســـانهای به زلزله برای خبررســـانی، ســـپس انواع خبـــر از نیازهای فوری و تشکیل انبوه گروههای مردمی برای جمعآوری کمک و یک اوج هیجان جمعی.
نگاهـــی بـــه فضای مجـــازی این ایـــام بیانگر آن اســـت که مردم خودشان برای کمکرسانی دست به کار شدهاند. گویی از نهادهای رســـمی متولی مدیریت بحران قطعامیـــد کردهاند. به همین دلیل هر کس بهدنبال آن اســـت که خود مستقیم وارد عمل شود و آنقدر هیجانی و عاطفی اســـت که حاضر نیست ریسک کند و به نهادهای ناشـــناس اعتماد کنـــد؛ یـــک نمایش اجتماعـــی بزرگ کـــه عمیقاً «شورانگیز» است و در عین حال «تأســـفبرانگیز»؛ شورانگیز از آن جهت که چند روز دیگر همه یادشـــان میرود و باید منتظر نمایش بعدی و هیجان جمعی بعدی باشیم.
مســـأله اصلی آن اســـت که نه از این واقعه درس میگیریم و نه آن را در حافظـــه خود به مثابه یـــک تجربه آموزنده ضبط میکنیم. «هیجانزدگی» و «شـــورانگیزی» خصلت مهمش، زود فراموشـــی اســـت. هیچ وقت بعد از زلزله، با مهندسان، شرکتها و مسئوالنی که کوتاهی آنان در کیفیت ســـازهها، عامـــل اصلی مرگ هموطنان شده، برخوردی نکردهایم.
هیچوقـــت به یـــاد نیاوردیم زلزله را ما انســـانها به فاجعه بدل میکنیم. مسکنهای ضعیف بر سر عزیران هموطن آوار میشوند و ما هم زود فراموش میکنیم.
چـــه اتفاقی افتاده که در کشـــور مـــا که هر چند ســـالی با زلزلهای مهیـــب مواجه هســـتیم، هنـــوز ســـاماندهی اطمینانبخـــش برای مدیریت بحران وجود ندارد. چه اتفاقی افتاده که وزارتهای متولی مســـکن، بعد از این همه تلفات عزیزان هموطن، هنوز استانداردها را جدی نگرفتهاند و حتی حاضر به اندیشـــیدن در باب آن به مثابه یک سیاست اجرایی نیستند.
این روزها نه برای قربانیان زلزله، که باید برای زندگان و مدیران و کارشناســـان بیمســـئولیت مرثیهخوانـــی کـــرد. وجدانهایـــی که غفلـــت آنان عامل تبیینکننده بخش اعظمی از این تلفات اســـت. مدیران و متخصصان بیمسئولیت بیش از هر نیروی رانشی زمین، فاجعهسازند.
ایـــران بیش از آنکـــه هزینههای جانی و مالـــی بالیای طبیعی را بدهد، هزینه جانی و مالی بالیای انسانی (در ترکیب سیاه مدیران و متخصصان بیمسؤلیت) را میدهد.
از این رو، پس از گذر ازاین روزهای سخت بر هموطنان عزیزمان در کرمانشـــاه، بهتر اســـت عبرت بگیریم و به استقبال واقعه بعدی برویم تا به فاجعهای دیگر بدل نشود.
همیـــن که جامعهای به این ســـادگی اعضایـــش را قربانی وقایع طبیعی میکند و آن وقایع را به فاجعهای بزرگ بدل میکند، نشان میدهـــد عقالنیت در نهادهـــای مدیریتی آن عمیقـــاً دچار بحران اســـت و به تبع آن اخالق نهادی و مسئولیت مدیران و متخصصان نیز در هالهای از ابهام قرار دارد.
اما در این آشـــفتهبازار ناکارآمدی سیستمهای مدیریتی جامعه، چه چیزی توانسته حیات روحی مردم را حفظ کند؟ به نظر میرسد تکاپـــوی مـــردم و انگیزش باالی آنـــان برای همـــدردی و همدلی و کمـــک به بازماندگان این فاجعه، بیانگـــر حیات اخالقی جامعه ما باشد.
این لحظههای تلخ، زمانه و زمینهای هســـتند که جامعه توانسته روح اخالقی خـــود را تجدید کند و همدلی و همبســـتگی ملی میان اعضایش را تقویت نماید.
آنچه که تلخی از دست دادن عزیزان و بار فراق برای بازماندگان را قابل تحمـــل میکند، مدیریت عقالنی نهادهای متولی نیســـت، همدلـــی صادقانـــه مردمی اســـت کـــه بهدلیـــل فقـــدان عقالنیت پیشگیرانه و مســـئوالنه در نهادها، خودشان دســـت به کار شدهاند. خدا میداند تا به کی باید با جان مردم هزینه کرد تا به یک سیستم عقالنـــی بـــرای مدیریـــت و پیشـــگیری بحرانهـــا و مهمتـــر از همه مجازات متخلفان رسمی و غیررسمی برسیم.
همیـــن حمایـــت قلبـــی و همه جانبه مردم اســـت کـــه میتواند ســـرمایهای معنوی برای کمک به بازماندگان زلزله و حل مشکالت آنان باشد.