بومیگزینیاستانداران ضرورت یا امکان؟
بــا توجه بــه اهمیــت جایگاه اســتاندار در سلســله مراتــب مدیریــت کشــور، نحــوه انتخــاب اســتانداران موضــوع تحلیلهــای بســیاری بــوده کــه از آن جملــه میتــوان بــه رویکــرد مبتنی بر انتخــاب افراد بومی اشــاره داشــت. در روش بومیگزینی، یکــی از مالکهای اصلــی و محوری انتخاب اســتانداران، «محــل زادگاه» اســت. در ایــن روش فرض بر این اســت که شــناخت کافی بــرای پیشــبرد توســعه اســتان زمانــی محقق میشــود که فرد انتخاب شــده از نیروهای بومی اســتان باشــد؛ چنین فــردی توانایــی مدیریــتً ســالیق و گرایشهای مختلف در استان را دارد. بــا مروری بــر تجربه تقریبــا چهار دهه نظام جمهوری اسالمی ایران مشاهده میشــود کــه ایــن ایده بــه عنــوان یک روش مســلط مطــرح نبــوده اســت. مروری بر آمار نشان میدهد که: اول؛ تقریبــاً در همــه اســتانها از ایــن روش استفاده شده است. لذا طرح آن به عنوان ایده یا روش جدیدی مطرح نیست. دوم؛ این روش هیچ گاه غلبه نداشــته و به عنوان روش مســلط مطرح نبوده است. از تعداد 4 هزار و 970 استانداری کــه در دورههایــی کوتــاه یــا طوالنــی منصوب شــدهاند، فقط 124 نفر بومی بودهاند.یعنــی چیــزی حــدود 2/49 درصد. سوم؛ در برخی از استانها اصوالً از این روش استفاده نشده است (استانهای سمنان، خراسان جنوبی و البرز). منتقدیــن درخصــوص ایــن رویکــرد، معتقدند: • صرف زادگاه برای افرادی که سالها
از دیار خود دور بودهاند، شناخت کافی را به دست نمیدهد. • تصــدی اســتانداری نیازمنــد وجــود
شرایط و توانمندیهای بیشتری است که در قیاس با آنهــا، «بومی بودن» در رده دوم قرار میگیرد. • تجربــه مــورد نیــاز بــرای تصــدی
اســتانداری تجربهای اســت که نشأت گرفتــه از تجربــه همبســته در رابطه با استانوبیروناستان(تجربهموضوعی و جغرافیایی-استانی) باشد؛ لذا نباید موضــوع «تجربه» را صرفاً منحصر به حضور فرد در استان خاصی کرد که در نهایت به سکون منتهی میشود. • اســتفاده از اســتاندار بومی در برخی
از اســتانهای خاص با دشــواریهایی همــراه اســت. ماننــد اســتانهایی کــه دو اســمی هســتند، ماننــد سیســتان و بلوچســتان، کهگیلویــه و بویراحمــد، چهارمحالوبختیاری. • انتخــاب اســتاندار بومــی یــا غیــر
بومــی تابــع برخــی اقتضائــات زمانی و مکانــی نیــز هســت. زیــرا برخــی از مناطــق و اســتانها در دورههایــی از حساســیتهای خــاص برخــوردار میشوند و لذا باید با لحاظ اقتضائات موجوداقدامبهانتخابمدیریتعالی استان کرد. • در نهایــت اینکــه تجربه نشــان داده کــه اســتاندار غیــر بومــی معمــوالً در اســتانهایی کــه دارای تنــوع قومــی و مذهبــی اســت، میتوانــد در رابطــه با مســائل مدیریــت ایــن تنــوع موفقتر عملکند. ایــن نکته کــه در انتخاب مدیــران باید بــه مقولــه «بومیگزینی» توجه شــود، مالحظــه درســتی اســت امــا در مقام طــرح و عملیاتی کــردن آن دو دیدگاه وجود دارد: نخســت؛ افرادی کــه بومیگزینی را به عنــوان یــک ضــرورت مطــرح کــرده و از ایــن طریق ســعی در انحصــار دایره مدیران استانی دارند؛ موضوعی که در نهایت به افت کیفی ســطح مدیریت در گســتره اســتانی و حتی ملی منتهی میشود. دوم؛ افــرادی کــه بومیگزینــی را بــه عنــوان یــک امــکان و فرصــت مطرح میکنند. در این رویکرد به طور طبیعی بومیگزینــی مــالک اصلــی نیســت، و معیارهــا بــا توجــه بــه برنامههــای کالن مدیریتــی، شــرایط منطقــه و توانمندیهای افراد تعریف میشــود. بررســی تجربــه تاریخــی دولتهــای مختلف در حوزه اســتانداران نشــان از آن دارد کــه ایــن رویکرد در دســتور کار بوده است.