Iran Newspaper

داستان ثبت یک لحظه تلخ

«آلسیو پادیانو» عکاس نام آشنا از لحظاتی میگوید که قایق مهاجران غیرقانونی طعمه امواج خروشان شد

- ترجمه: رقیه بهشتی

«آلســـیو پادیانو»ی عکاس آنجا حضور داشـــت تا این لحظه تلـــخ را ثبت کند؛ لحظهای که پرســـنل دیدبـــان دریایی، پیام مضطربانه قایـــق بادبانی در حال غرق شدن را در خارج مرزهای ساحلی شـــهر طرابلس دریافـــت میکنند. این عـــکاس توضیـــح میدهد کـــه چگونه صحنهای مانـــدگار را به ثبت رســـانده است که در آن مردی برای زنده ماندن تقال میکند. مردی که همراه با عدهای دیگـــر بـــه طـــور غیرقانونــ­ـی از دریـــای مدیترانه عبور میکرده اســـت تا خود را از لیبی به اروپا برساند. پادیانو به خبرنگار بیبیســـی میگوید: «حـــدود ســـاعت یـــازده و نیـــم صبح بـــود و مـــا حـــدوداً 60 کیلومتر بـــا لیبی فاصله داشـــتیم. در واقـــع، در آبهای بینالمللی بودیم و دیدبان دریایی در حال گشـــتزنی برای یافتـــن مهاجران و قایقهای غیرقانونی آنها بود. بعـــد از تماس در رابطه با غرق شـــدن یـــک قایق بـــه آن طـــرف رفتیـــم. من ســـوار یکی از قایقهای دیدبانی بودم. وضعیت دراماتیکی بود. چند صد متر نرفتـــه بودیم کـــه صـــدای جیغهایی را شـــنیدیم. جیغهایی که در سکوت دریا گوشـــخراش­تر هم شـــده بودند. گویی مـــرگ در حال بلعیدن آنهـــا بود و این قربانیان با تمام وجود جیغ میکشیدند تـــا کســـی بیاید و آنهـــا را از دســـتهای مرگ جدا کند و با خود ببرد. آدمها با همه وجودشان شنا میکردند تـــا روی آب بمانند، تا زنـــده بمانند، تا کسی به کمکشان بیاید. و خوشبختانه یکـــی از آنها کـــه وضعیت بســـیار بد و بغرنجی داشت به قایق ما نزدیک بود. او به ســـختی میتوانست سرش را روی آب نگـــه دارد. دیگر جانی برایش باقی نمانده بود و در حال تسلیم شدن بود. «همـــان لحظه تصمیـــم گرفتـــم از او عکس بگیرم. در آن لحظهای که شات دوربین را فشـــار دادم، آب داخل دهان ایـــن مرد رفتـــه بود و نفس کشـــیدنش مختـــل شـــده بـــود. صـــدای آن نفس کشـــیدن در حـــال محو شـــدنش هنوز در گوشهایم زنگ میزند.«راســـتش را بگویـــم، بهعنـــوان یک انســـان اصالً دوســـت نـــدارم در چنیـــن صحنههای دراماتیکــ­ـی حضور داشـــته باشـــم. اما مـــن یـــک عـــکاس خبـــری هســـتم و بواسطه شغلم نمیتوانم از کنار چنین صحنههایی بگـــذرم و حقیقت را ثبت نکنم. حتی اگر شـــرایط خیلی بد باشد، حتی اگر احساســـات بخواهد مانع کارم بشود. من باید وظیفهام را انجام بدهم. «لحظـــه عکاســـی، لحظـــه فوقالعاده احساسی و خاصی بود. اما خوشبختانه بعد از مدتی کوتاه، نیروهای نجات آن مرد را از آب بیرون کشـــیدند. او داشت غرق میشـــد که دست نیروی نجات او را بیرون کشید و او را از دستهای مرگ جدا کرد. خوشـــحالم که او زنده ماند و ایـــن تصویر هم تأثیر احساســـی زیادی روی مردم بر جای گذاشت تا از داستان مهاجرت غیرقانونی و جنگ و درد این مردم با خبر شوند.»

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran