Iran Newspaper

شریعتی ؛ الگویی برای پیروزی بر بنیادگرایی و نابرابری

"ایران " از دومین روز سمپوزیوم چهلمین یادمان گزارش می دهد

- مهسا رمضانی

دومین روز از سمپوزیوم چهلمین یادمان دکتر علی شریعتی با عنوان «اکنون، ما و شــریعتی» در دانشــگاه تربیــت مــدرس برگــزار شــد. در ایــن ســمپوزیوم کــه بــا استقبال چشمگیری همراه شد، بسیاری از اهالــی فکر حاضر شــدند و از «نســبت شــریعتی با امروز ما» سخن گفتند که در ادامه گزارشی از برخی سخنرانیهای این همایش را میخوانید.

*** ■ شریعتی؛روشنفکریاج­تماعی

دکتــر ســارا شــریعتی، فرزنــد دکتــر شریعتی و استاد جامعهشناسی دانشگاه تهــران، از «الگــوی اجتماعــی اصــاح دینی» بهعنوان بدیلــی برای بنیادگرایی ســخن گفــت و تأکید کــرد که مقصــود او از الگــوی اجتماعی اصــاح دینی همان الگــوی اجتماعــی اصــاح دینــی دکتــر شــریعتی اســت کــه آن را پــروژه دکتــر شریعتیخوان­د.

وی گفــت: بنیادگرایـ­ـی کــه امــروز بهعنــوان یــک مســأله مطرح میشــود، در عیــن حــال به یک مســأله نیز پاســخ میدهــد. بــه همیــن دلیــل هــر چنــد که سرکوب و نفی میشــود، باز هم بازتولید میشــود. از ایــن رو، بــر ضرورت بررســی علل ظهور، رشد و بقای بنیادگرایی تأکید کــرد و معتقد اســت که به جــای محکوم کردن آن، باید آن را فهمید. به زعم او، ما با دو تصویر از اســام مواجهیم؛ نخست، اســام قــرن بیســتم کــه یــک «اســام سیاســی و مبارزاتی» است که با استعمار خارجــی و اســتبداد داخلــی میجنگــد؛ «اســامی عقانــی» کــه با پــروژه اصاح دینی گره خورده است و افرادی همچون ســیدجمالا­لدین اســدآبادی، محمــد عبده، اقبال ...و آن را نمایندگی میکنند.

دوم، اســام قــرن بیســت و یکــم کــه امــروز القاعده، بوکوحــرام و داعش آن را نمایندگیمی­کنندواسامی­خشونتگرا، بنیادگــرا و نصگــرا اســت. او در ادامــه پرســید که چــرا بنیادگرایی با این ســابقه چند دههای توانسته موقعیتی هژمونیک پیــدا کنــد؟ و این چرخش چگونــه اتفاق افتاده است؟

وی در ایــن راســتا، نــه آموزههــای دینــی (چون این آموزههــا قباً هم وجود داشــتهاند) و نــه شــرایط ژئوپولتیــ­ک خاورمیانــ­های ...و را دخیــل دانســت و بنیادگرایـ­ـی را بیشــتر واکنشــی بــه تحقیر و طــرد شــدگی دانســت و کوشــید تــا بــه بنیادگرایی به مثابه یک پدیده اجتماعی بنگرد.

از دیدگاه او، امروز مهمترین مســائل کشــورهای اســامی، مســائل اجتماعــی اســت؛ مسأله کســانی اســت که به شمار آورده نمیشــوند؛ دو قطبــی شــدن، مهاجرت، محیط زیســت، فقــر، زنان ...و مسائل امروز کشورهای اسامی است.

از ایــن رو، راهحــل را ریشــه دوانیــدن، پلهــا و پیوندهــا دانســت و گفــت کــه بنیادگرایـ­ـی خألیــی را پــر کرد کــه اصاح دینــی برجــای گذاشــت و نقشــی را ایفــا کــرد که روشــنفکری دینــی ایفا نکــرد. به بــاور او، برگ برنده بنیادگرایی، پیوندش بــا متــن جامعه و مســائل آن اســت و به همیــن دلیــل بنیادگرایـ­ـی بــا پوپولیســم نســبت پیــدا میکنــد. وی تأکید کــرد: به جای نقد پوپولیسم باید بررسی کنیم که پوپولیسم در واکنش به چه چیزی متولد میشــود؟ وی پوپولیســم را واکنشــی بــه نخبهگرایــ­ی افراطــی دانســت و افزود که امروز روشــنفکرا­ن ما بهدلیل دموکراتیزه شــدن آموزش، افزایــش پیــدا کردهاند و خود، اجتماع جداگانهای تشکیل دادهاند و تنها با خود وارد گفتوگو میشوند و به جــای پرداختن به مســائل مــردم و متن اجتمــاع بــه مســائل فلســفی و الهیاتــی شیفت پیدا کردهاند و در این فضاست که بنیادگرایـ­ـی با پرداخت به مســائل مردم و متــن اجتمــاع خألیــی را پــر میکند که روشنفکری دینی ایجاد کرده است.

وی راهحــل برونرفــت از ایــن خــأل را بازگشــت به الگوی «جریان اصاح دینی شریعتی» دانست و تأکید کرد که این الگو واجد ویژگیهایی است که میتوان به آن الگوی اجتماعی را الصاق کرد.

ســارا شــریعتی پدر را یک «روشنفکر اجتماعی» خوانــد و در این رابطه چنین دلیل آورد: «زبان شریعتی زبان ارتباطی اســت. او دین را بهعنوان هســته ســخت فرهنگ مردم بدرســتی تشــخیص داد و خود را موظف دانســت تا در دین زیســته و در مردم تحول ایجاد کند.» ■ شریعتیوعبو­رازنئولیبر­الیسم

دکتــر یوســف ابــاذری، اســتاد جامعهشناسی­دانشگاهتهر­ان،سخنرانی خــود را بــه موضــوع «شــریعتی و عبور از نئولیبرالی­سم» اختصاص داد. او معتقد اســت کــه در زمــان شــریعتی اصطــاح جامعه ســرمایهدا­ری و گذر از آن مد بود. این در حالی است که در این چهل سالی کــه در فقدان او به ســر میبریم، به کرات با کلمات سنت و مدرنیته بازی شده و در نهایت نتیجهای را نیز دربرنداشته است.

بــه زعــم او، پرســش از نســبت میــان سنت و مدرنیته دغدغهای بود که از غرب برخاست و حتی خود غربیها نیز در این زمینــه به جایــی نرســیدهان­د. از همین رو است که او به بازگشت به واژگان شریعتی در خصــوص جامعــه ســرمایهدا­ری و غیرسرمایهد­اری تأکید گذاشت.

وی بــه این نکته اشــاره کــرد که پیش از انقاب اســامی ما با دو جریان رسمی مواجه بودیم؛ نخســت، جریان شریعتی و آل احمد که به «بازگشت به خویشتن» بــاور داشــتند و دوم امثال هانــری کربن، احســان نراقــی و سیدحســین نصــر که از مفاهیــم و واژگان آل احمــد و شــریعتی وام میگرفتنــد. ابــاذری «شــیعه» در تفکر شــریعتی را آزادیخواهی حســینی و عدالتخواهی علــوی تعریف کرد و بر این اســاس معتقد اســت که شریعتی از آزادیخواهی و عدالتخواهی اســتقبال میکرد. او میخواست این آزادی به همه تعمیم پیدا کند نه فقط جامعه شــیعه. ایــن در حالی اســت که افــرادی همچون هانری کربن به یک مکتب خاص شیعی باور داشــتند و معتقــد بودند کــه امامان نیــز آن را به گروه خاصی از مردم منتقل میکننــد؛ به تعبیری، آنچــه کربن در پی آن بــود، فراهــم کردن وضعیتی مشــابه عصــر ساســانیان برای شــاه بود؛ بــه این معنــا کــه شــاه هم رهبــر مملکــت و هم رهبر دین باشــد. اباذری، فاشیســتها­ی جدیــد ایرانــی را نیــز ادامهدهنده همین راه دانســت و معتقد است که این همان چیــزی بــود کــه شــریعتی در مقابــل آن ایســتاد. اباذری در ادامه افزود: شریعتی از رهگذر مفهوم شیعه به معنای گروهی کــه بهدنبــال آزادی و عدالــت هســتند، دغدغه گسترش آزادی و عدالتخواهی در سطح جهان را داشت.

بــر ایــن اســاس، شــریعتی هیچــگاه شــیعه را بــه قــوم خاصــی اطــاق نکرد؛ شــریعتی همــان قــدر کــه بــه محرومان شــیعه اهمیــت میدهــد، دغدغهمنــد محرومــان ســایر اقوام نیــز بــود و در این راســتا، تأکید داشــت که نباید خاورمیانه را به خاک و خون کشــید و آن را بهعنوان منبع سرمایهگذار­ی نگاه کنیم و در همین فضــا اســت کــه بازگشــت بــه شــریعتی ضرورت پیدا میکند. ■ شــریعتی در مرز میــان دولت و جامعه ایستاد

دکتــر مقصــود فراســتخوا­ه، اســتاد جامعهشناسـ­ـی و عضــو هیــأت علمــی مؤسســه پژوهــش و برنامهریزی آموزش عالــی، بــا موضــوع «آیــا از شــریعتی بســادگی گذشــتیم؟» بحث خــود را آغاز کــرد. وی با وام گرفتــن از نظریه «میدان بوردیو» آنجا که میگوید عامان انسانی بــا ســرمایهها­یی کــه دارنــد، میــان خــود و دیگــران تمایزهایــ­ی پدیــد میآورنــد، تأکید کــرد: شــریعتی نیــز در دوران خود تمایزهایــ­ی پدیــد آورد و در ادامــه بــه برخــی از این تمایزها اشــاره کــرد؛ طبقه متوســط جدید با تیپ شــریعتی، نمونه ایــن تمایزها بود. به زعم او، منش فکری شریعتی برای جامعه آن روز برای طیفی از گروههــای اجتماعــی، ارزش راهبردی پیدا کرد.

فراســتخوا­ه همچنیــن از دیگــر تمایزهای شــریعتی، بــه تمایز در مکانی کــه او ایســتاد، اشــاره کــرد و در این راســتا گفت: «طبقه متوسط جدید در آن دوران مــکان اجتماعــی جدیــدی نداشــت. اگر بــه اطلــس مکانهــای آن دوره نگاهــی بیندازیــم، درخواهیــم یافــت کــه اغلب مکانهــا دولتــی، مذهبی یا سیاســی ...و بودنــد اما مــن در مطالعاتی که داشــتم به یــک مکان جدیدی رســیدم کــه آن را «مکان مــرزی» نامیــدهام؛ یعنی، جایی در مــرز میان دولــت و جامعه. به عقیده من شریعتی در این مکان ایستاد و حتی در مکان علمی مثل دانشــگاه هم ساکن نشــد.» بــه اعتقــاد فراســتخوا­ه، همیــن خصیصه شــریعتی باعث شد که گفتار و نوشتارش ویژگی ارتباطی پیدا کند.

وی در پایــان تمایــز دیگر شــریعتی را تمایز در سیاستهای اجتماعی دانست و تأکید کرد: شــریعتی همواره «سیاست بیــداری اجتماعــی» را دنبــال میکرد که با سیاســت غالــب آن زمانه که نوســازی بود، تفاوت داشت و او میدانست که این سیاســت غالب نمیتواند پاسخ زمانه را بدهــد. بنابراین پروژه «سیاســت بیداری اجتماعی» خود را پیش برد.

سارا شریعتی: امروز روشنفکران ما تنها با خود وارد گفتوگو میشوند و به جای پرداختن به مسائل مردم و متن اجتماع به مسائل فلسفی و الهیاتی شیفت پیدا کردهاند و در این فضاست که بنیادگرایی با پرداخت به مسائل مردم و متن اجتماع خألیی را پر میکند که روشنفکری دینی ایجاد کرده است

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran