Iran Newspaper

دنيايي سرشار از لبخندهاي محو نشدني

درباره فيلم كارتوني «اسمارفها: دهكده گمشده»، ساخته كلي ازبري

- وصال روحانـي

يـــك مشـــخصه مهـــم و جالـــب فيلمهـــاي كارتوني موفق ســـه دهه اخير اين است كه بيش از آنكه مناســـب كودكان يعني مخاطبان اصلي انيميشنها باشند براي بزرگساالن مفهومرسان و آگاهيبخش هســـتند امـــا «اســـمارفز: دهكده گمشده» بيشـــتر براي 4 تا 8 سالهها جالب است و اگـــر چـــه والديـــن بچههايـــي را هم كـــه آنها را به ســـالن ســـينما آوردهاند، آزار نميدهد اما از دو قســـمت اول اسمارفز كه در ســـالهاي 2011 و 2013 عرضه شـــدند و «اســـمارفز» و «اسمارفز »2 نام داشتند، به وضوح بهتر اســـت. آن دو فيلم و همچنين «اسمارفها و فلوت جادويي» كه محصول 1983 اســـت، تمامي اسمارفهاي «نقاشي شـــده وكارتوني» را در يك دنياي سرشـــار از آدمهاي زنـــده رها ميكردند و حتـــي از بازيگران پرشـــوري مثـــل هنك آزاريـــا و نيـــل پاتريك هريس آدمهاي بيكارهاي ميســـاختن­د اما در «دهكده گمشـــده» كه ساخته كلي ازبري اســـت، همان اشـــتباه را نميبينيم و با يك فانتزي ديجيتال كامل مواجه هســـتيم و به اين ســـبب آن چه را روح حقيقـــي و ماهيت واقعي داستانهاي اسمارف تلقي ميشود، در اين فيلم جديد حس ميكنيم. ■ يك موجود متفاوت در سرزمين قارچها

در دهكده اسمارفها كه سرشار از قارچهاي متنوع و خوشـــرنگ است، همه كاراكترها مذكر و مرد هســـتند اال اســـمارفت (با صـــداي دمي الواتـــو) كه صورتـــي گردتر از ســـايرين دارد و تو گويـــي موهاي نانســـي ســـيناترا دختـــر فرانك ســـيناترا خواننده و بازيگر قديمـــي امريكايي را عاريت گرفته و شايد هم به سرقت برده است. همانطور كه طرفداران داستانهاي اسمارفها ميدانند، اســـمارفت توســـط جادوگري به نام گارگامل خلق شـــده و همين مسأله سبب شده اسمارفت هرگز در جمع اسمارفها حالت يك «خودي» را نداشـــته باشـــد و تا حدي احساس غريبگـــي كنـــد. در اين ميـــان گارگامـــل هم كه تأمين صدايش با راين ويلسون است و با همت ايـــن هنرمند حـــال و هـــواي «آدم بد»هاي آثار هاليـــوود­ي دهه 1940 را دارد، همســـو با اصل و ماهيت واقعـــياش و برخاســـته از كارتونهاي پيو، نشـــان ميدهد كه اسمارفها در آن متولد شـــدند و با كله طـــاس، تك دنـــدان و باالپوش تيرهاش شبيه به مخلوقاتي است كه سالها در كارتونهاي هانا باربرا ديدهايم. ■ نقشهايشيطا­ني

گارگامل نقشـــهاي شـــيطاني براي رســـيدن بـــه قدرتـــي بيشـــتر دارد. او ميخواهـــد تمامي اســـمارفه­ا را به داخل يـــك ديسبس بزرگ بيندازد و با آب جوش بكشـــد تا ديگر رقيبي در كل منطقه نداشته باشد. او در نقشه خود موفق ميشـــود اما اسمارفت با شهامت هرچه بيشتر سه تا از اسمارفها را كه كالمسي، هفتي و بريني (آخرين به معناي مغزدار) ناميده ميشوند از چنـــگ گارگامل نجات ميدهد و از آن پس اين فيلم به يك داســـتان بزرگ تعقيب و گريز بين گارگامل و اين ســـه نفر و البته اسمارفت تبديل ميشود. مسير اين تقابل و ستيز از يك جنگلي ممنوعه، آبشارهاي چشمنواز و باغ بزرگي مملو از چندين اژدها با دهانهاي آتشـــين و گلهاي بزرگ آدمخوار عبور ميكند. ■ اين همان سرزمين نيست

در نهايـــت مشـــخص ميشـــود دهكـــده اســـمارفه­ا همان دهكده گمشده و دور از نظر ماندهاي نيســـت كه تصور ميشـــد. در واقع ما با يك غار بزرگ سرشـــار از اســـمارفه­اي زن و مؤنث هم كه سركردگي آن با اسمارف ويلو (با صداي جوليا رابرتز) اســـت، روبهرو ميشـــويم تا مشـــخص شـــود تصاوير و اطالعرساني­هاي سكانسهاي نخستين مبني بر قلت چشمگير نمونههاي مؤنث در اين جهان ويژه نادرســـت و بواقع كلك و مقدمهاي بـــراي غافلگير كردن بينندههـــ­ا در نماهـــاي بعـــدي بوده اســـت. اگر ايرادي به اين فيلم وارد باشد (كه البته نيست) اين اســـت كه اكثر مســـائل در اين دنيا سطحي اســـت و هيـــچ چهـــره جـــدي و عبوســـي ديده نميشـــود و همه در حال لبخندزدن هســـتند و حتي عمليات شيطاني گارگامل نيز براي محو كردن اين احســـاس و تغيير اين وضعيت دوام چنداني ندارد. البد دفاعيه ســـازندگا­ن نســـخه تازه اسمارفز در ساختن چنين فيلمي با حالتي كه بر شـــمرديم، اين نكته و بواقع مطرح كردن اين پرسش باشـــد كه؛ توقع داشـــتيد فيلمي با مخاطبان سني بســـيار پايين و ويژه خردساالن و نونهاالن بايد چه مضموني داشـــته باشد و آيا بايد ذهن آنها را هم با مشكالت مبتال به فعلي جهان ويران كرد؟ ■ تفاوتها با ساير كارتونها

تفاوتها بين «اسمارفز: دهكده گمشده» و به روايتي ديگر «اسمارفز »3 با ساير كارتونهاي امسال چشمگير و در عينحال سطحي و اندك است. شايد طرفداران «اموجي» ديگر كارتوني كه همانند اسمارفها محصول سوني پيكچرز است، بگويند كاراكتر مركزي فيلم محبوبشان كه موجـــودي بهنام «مل مه» اســـت از تمامي كاراكترهــ­ـاي اســـمارفز جذابتـــر و جالبتـــر مينمايد اما نبايد فراموش كرد كه اسمارفها در سال 1958 در بلژيك و براساس فرهنگهايي ويژه همين كشـــور و نگرش اروپاييها ســـاخته شـــدند و نامهايي كه روي هر يك از اسمارفها گذاشـــته شده، نشـــاندهن­ده روحيات يا كارها و ماهيت آنها اســـت و از آن دســـت است اسامي جوكي (سواركار)، نردي (عصبي)، گروچو (يكي از اعضـــاي برادران ماركس)، وينر (برنده)، لوزر (بازنـــده)، پينتـــر (نقـــاش)، پارانوييــ­ـد (رواني) و تراپيســـت (روانشـــنا­س)، آنهـــا نســـخهها و محصـــول متفاوتســـ­ازيها روي نمونههـــا­ي مشـــابهند و اگر «ترولـــز» را هم كه ســـال پيش اكران شد چيزي مثل اســـمارفز بدانيم، نمونه بسيار هوشـــمندا­نهتر آن و براي قشرهاي سني باالتر و مناســـبتر و «همشهري كين فيلمهاي اسمارفها» بوده است!

■ منبع: ‪Hollywood Reporter‬

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran