Iran Newspaper

این نمایش تجربه تلخی برای من بود

گفتوگوی «ایران» با سهراب سلیمی به بهانه اجرای نمایش «بوی خواب»:

- حامد قریب

بدونتردیدس­هرابسلیمیر­امیتوانیکی­ازهنرمندان­چندمنظورهو­مؤلفتئاتری­دانست کهدرزمینهه­ایکارگردان­ی،بازیگری،طراحیصحنه،ساختماسک،طراحیچهرهپ­ردازیو تدریسبهفعا­لیتپرداخته­است.اودراینسال­هاآثاریازن­ویسندگانبز­رگیهمچونام­انوئل اشمیترابهص­حنهبردهودر­بیشترموارد­ازسویمنتقد­انباتحسینم­واجهشدهاست.اجرای نمایش«بویخواب»تازهترینفع­الیتسلیمید­رعرصهکارگر­دانیبودهکه­بااستقبالن­سبی ازسویتئاتر­دوستانهمرا­هاست.«ایننمایشبا­نگاهیبهنما­یشنامه«آرامشازنوع­یدیگر» تام اســتوپارد، میخواهد فضایی ضد جنگ را ترســیم کنــد. جان براون، مــردی که از جنگ لطمه خورده اســت حاال دارد بهدنبال آرامش میگردد و بستری شــدن در بیمارستان را برای رسیدنبههدف­شبرمیگزیند­تاازرنجشبگ­ریزد.طراحیصحنهو­نورگرمومتأ­ثرازتابلوه­ای نقاشیامپرس­یونیستیفضا­ییمتناسببا­موضوعنمایش­نامهراایجا­دکردهاست.براونازدل ناامیدیوتا­ریکیودردها­یبشریبیرون­آمدهاست،همچونمسی ِحنقاشیهایک­اراواجیوکه درنمایشمیب­ینیم؛اماآیابواق­عاینبراونا­ستکهانتخاب­کردهاستبهب­یمارستانبر­ودیا شرایطاوراو­اداربهاینا­نتخابکردها­ستوازپیشهم­هچیزتعیینش­دهاستوبهقو­لخوِد براون«مسیحاگرمیت­وانستانتخا­بکندشایدرا­هدیگریرابر­میگزید.»اینموضوعبه­انهای شــدتابااو­بهگفتوگوبن­شــینیم.آنچهدرادام­همیخوانید،حاصلگپوگفت­یباکارگردا­ن نمایش«بویخواب»ساعتیپیشاز­اجرادرسالن­قشقاییمجمو­عهتئاترشهر­است. ■ بعد از ســال88 که «عشق لرزه» را در تئاتر وضعیــت ســالنهای خصوصــی ســبب شــهر به اجرا بردید، با نمایــش «وانیک» به انتخاب یک ســالن دولتــی برای اجرا شــده سالنبارانر­فتیدویکتجر­بهدرقمداشت­ید؛ است؟ امروزدوبار­هبهتئاترشـ­ـهربرگشتید­آیارجوع به نکته خوبی اشــاره کردید. به ســالن به تئاترشــهر یک اتفاق بوده اســت یا اینکه بــاران رفتــم؛ چراکه معتقد به گســترش تئاتــر هســتم. ولــی وضعیت بــه گونهای بــود که متوجه شــدم ایــن تئاتــر، به هیچ وجــه مد نظــر من نیســت. وقتی نمایش «وانیک» در بــاران و پروژه «اریحا» در قم هر دو با شکست مواجه شد؛ هیچ جایگاه حقوقــی نبــود کــه از مــن دفاع کنــد. مگر رابطه شــخصی که با مدیر مرکز هنرهای نمایشی داشتم و تنها حدودی از خسارات را جبــران کرد، که البته ایــن حمایت باید وجود داشــته باشــد، ولــی در مورد ســالن بــاران مالک آن مجموعــه باید جوابگوی مــن میبود. چراکــه تهیهکننــد­ه کار بود و باهم قرارداد داشتیم.

بعــد از این دو کار اســفند ســال گذشــته تجربه موفقی در ونکوور کانادا داشتم؛ حال به تئاتر شــهر آمدم و اتفاقاتی به وجود آمد که تمام لذت آن پروژه از خاطرم پاک شــد. با توجه به تعریف، تئاتــر دولتی یعنی رد و بدل کردن قراردادی که بر اساس مفاد درج شده در آن عمل میشود، ولی در این پروژه تقریباً هیــچ وعدهای عملی نشــد و مجبور شــدم که برای عمل بــه تعهداتــم از مدیر تیوال قرض کنم. این نمایش تجربه بسیار تلخی برای من بود. ■ تلخترازبار­ان؟

بســیار تلختر از باران شــد. همین حاال که با شما صحبت میکنم، شک ندارم که برای وصول طلبم باید تا شب عید بدوم. در حالــی که کار من به روز انجام میشــود و بازیگرم به روز روی صحنه میرود. تئاتر حرفــهای یعنــی آنکــه منافــع اقتصــادی طرف قــرارداد را همانند کارگری که وقتی کارش تمام میشود، مزد خود را میگیرد به روز حســاب کننــد. امروز بــرای کارگر در قانون کار تعریفی وجود دارد ولی برای ما چنین چیزی نیست. در این شرایط چطور میشود از تئاتر حرفهای صحبت کرد؟ ■ با توجه بــه ســابقه طوالنی شــما در تئاتر، وضعیت امروز این هنر اصیل را نســبت به گذشتهچطورا­رزیابیمیکن­ید؟

با بر اســاس مــاده 44 قانون اساســی در تئاتر خصوصیســاز­ی به وجود آمده اســت امامنسؤالم­یپرسم؛اینخصوصیسا­زی بر چه اســاس پایهریزی شــده اســت؟ تئاتر خصوصــی تعریف مشــخصی دارد. چیزی که امروز شــاهد آن هســتیم؛ شخصیسازی اســت. خصوصیســاز­ی در واقــع تأمیــن امنیت برای سرمایه گذارانی است که بتوانند در محیطی که برایشان تعریف شده، آزادی عمل داشــته باشــند. مســأله دیگر سیاست دولــت در برخــورد بــا بخــش خصوصــی اســت که از اهمیت خاصی برخوردار است. دولت بــرای آنکــه این بخش جایــگاه خود را پیــدا کند؛ موظف اســت کــه در تنگناها به کمــک آنها بیاید. ولی به ایــن صورت نبوده و بــه همین دلیل شــاهدیم که ســالن داران برای رســیدن به درآمد زایی از تعریف تئاتر غنایــی و تأثیرگــذا­ر جــدا شــده و بــه صورت شرکتهای تجاری عمل میکنند. به طوری که در بعضی موارد شاهد 3 تا 4 اجرا در یک روز ســالنی هستیم و این موضوع در کیفیت نمایشهــا تأثیــر زیــادی گذاشــته و هشــدار جدی برای تئاتر در نسلهای آینده است. ■ موافقــم و یکــی از منتقدهــای این قضیه هستمولیخبا­زطرفیهمانط­ورکهاشاره کردید ســالنهای خصوصی ما اســتیجاری استوبهنوعی­برایبقابای­دتنبهچنداج­را در روز بدهنــد. آیــا برای رفع این مشــکل هم راهکاریمدن­ظرتانهست؟

بله. سالن داران باید به مالکیت برسند. مســأله این اســت که دولت در همه شرایط در حــال نظــاره بــوده و هیچ عملــی انجام نمیدهــد. بــا توجــه به شــناختی کــه از این مملکــت دارم، نــه تنهــا در پایتخــت، بلکه در بیشــتر اســتانها ملکهــای عمرانــی و ســولههایی وجــود دارد کــه مالکیــت آنهــا در اختیــار شــهرداری اســت و مــا هــم از آنهــا بیاطالع نیســتیم. کافیســت به جای برجســازی، آنها را در اختیار تئاتر قرار دهند. چراکــه با وضعیت فعلی هر لحظه ممکن استمالکسود­خودرادرکار­دیگریببیند­و براحتیسالن­خصوصیکهجای­گاهخودرادر بینمخاطبان­پیداکرده،تعطیلشود. ■ وقتــیبهآث­ــارقبلیشـ­ـماهمچونمـ­ـدهآ، وانیکوآثار­اشمیتنگاهم­یکنیم،همگیبه نوعیبهانسا­نوشرایطموج­ودشاشارهدا­رد کهاغلبهمدر­آنهاانســا­نمغلوبشــر­ایط است.آیادرنگاهش­ماقهرمانتع­ریفیندارد؟ کسیکهشرایط­رامغلوبخود­کند؟

اصــالً بــه قهرمان اعتقــادی نــدارم. هر انســان در درون خــود یک قهرمان اســت، ولــی اگــر ایــن موضــوع برخــالف چیــزی اســت که در جهــان وجود دارد، مــن به آن اعتقادی نــدارم. این موضوع را باید بهطور جهانــی دیــد؛ زمانــی این وضعیــت ایجاد میشود که بشــریت به آگاهی برسد. بارها تودههــای مــردم را دیدهایــم کــه بهدنبــال همیــن قهرمانهــا­ی شــخصی رفتهانــد و ضربههــای هنگفتــی را متحمــل شــدند. صــدام، قذافــی و خیلیهای دیگــر افرادی هســتند کــه در زمان خــود و در بیــن مردم بهعنــوان قهرمــان معرفــی شــدند و بعد از آنهــا چــه ضــد قهرمانهــا­ی خطرناکی به وجود آمد. ■ منظــورم از قهرمــان، نــوع سیاســی آن نبــود. شــاید همین «بــراون» نمایش شــما میتوانستقه­رمانیباشد؟

«براون » اگر به تحول رســیده بود، هیچ وقت بیمارستان را انتخاب نمیکرد. او هنوز درسردرگمیب­هسرمیبرد.کسانیبهتحو­ل میرسند که بدون تأثیر از بیرون و با تأثیراتی کــه در جامعــه میگذارنــد، توســط مــردم انتخــاب میشــوند. به طور مثال شکســپیر یک قهرمان اســت. کســی که با اثرش خود را معرفی کرد و این موضوع شــامل اهداف جــاه طلبانــه نبــوده اســت. از نظــر مــن هر انتخابــی، رأی قانونــی نبــوده و هــر براونــی قهرماننیست. ■ آیا برای جان براون و شخصیتهای دیگر ایناثربهدن­بالمابهازا­یبیرونیهمب­ودید؟

هرگــز. بــه اعتقــاد مــن دیــدن فیلــم، خوانــدن کتــاب و مطالعــه افــراد جامعه از آن جهــت صحیح اســت که خــود را به روز کنیــم. در طــول زندگــی کاریام هیچ وقت شــخصیتی را از جایی کپی نکردهام و نمیکنــم. حتــی متــن این اثر کــه آقای چرمشــیر بــه نــگارش درآورده بــه متــن اصلی اثر هیچ شــباهتی ندارد. حرف آن مســتقل از پیامی اســت که تام اســتوپارد میگویــد و همچنیــن شــخصیتهای آن نیــز بــه همین صــورت اســت. از نظر من شــخصیت بایــد خلق شــود تا مــا کاراکتر بدیع، نو و تازهای را ببینیم. ■ ایــنســؤا­لراازآنجهت­پرســیدمکه­آیا مخاطب بــاور میکند که انســانی بــا ثروت جان براون نتواند در جایی مثل بیمارســتا­ن خصوصی به آرامش برســد؟ چراکــه اصوالً در این بیمارســتا­نها اصــل اول پول بوده که «جــان» آن را بخوبی بــرآورده میکند. پس چطوردکتروپ­رستارنمایش­بدونهیچدلی­لی سبب از دســت دادن یکی از مشتریان خود میشوند؟

بایــد بگویــم کــه وجــه بیرونــی درام به لحاظ مســتندات بیمارستان اســت، اما در واقع بیمارســتا­ن یک ترفند یا بهانه اســت. جــان بیمارســتا­ن را بــه هتل ترجیــح داده تــا بتواند با آدمهــای دیگری ارتبــاط برقرار کنــد و بــه ازای آن هم چیــزی که قابل فهم بــوده، این موضوع اســت کــه میگوید پول میدهم تا در ازای آن آرامش داشته باشم. اما میبینید که همین پول باعث کنجکاوی بقیه میشود. خب پرسنل بیمارستان خبر دارند که کسی نمرده و این پول از طریق ارث به جان نرســیده اســت. این موضوع ایجاد کنجــکاوی کــرده و هر چه جلوتــر میرویم، متوجه میشــویم که جان کسی است که به نظامپشتکرد­هاست.ایننظامدرت­عریف اولیه جنگ است و کسی که به جنگ پشت میکندرابرا­حتیرهانمیک­نند.

چطور شــخصیتی کــه روزی جنگجو بود امروز فرد فراری شده است که به بیمارستان پنــاه مــیآورد؟ بــه نوعــی از نمایــش «بوی خواب» بــوی ناامیــدی میآید. این نــگاه از کجاست؟

بله. درست میگویید. این نگاه ناشی از دنیــای پیرامون جان بــراون بوده که دنیای نامطمئنی اســت. برای همین بیمارستان را انتخــاب میکنــد، ولــی حتــی در عمــل میبینیم که بیمارستان هم جای مطمئنی نیســت. دکتر ما دکتر تیمارگر نیست؛ دکتر نظــاره گــر و بازنگــر نســبت به شــخم زدن روحیه این آدم است. پرستار هم به همین صــورت. یعنی همه دســت به دســت هم دادهانــد تــا در زندگــی شــخصی ما ســرک بکشــند و مــا را از آن مــا کــه مــال خودمان اســت، جدا کننــد. یعنی هیچ اختیــاری در کار نیست و آن زمان تازه به این دنیای پوچ میرسیم.همهچیزدرظا­هرآرامشبخش اســت، امــا دنیــا در واقــع دنیــای مطمئنی نیست. ■ بهنوعــیمی­توانگفتدرپ­ــیایجادای­ن مفهومهستید­کهانسانتاا­بدمحکومبهر­نج وهراسوناام­یدیاست؟

بــا این نــگاه کــه اکنــون در پیکــره تفکر جهانی وجود دارد، نظرم همین است؛ اما نمیتوان بیکار نشســت و بــرای بهبود این موضــوع بایــد تالش کــرد. همــان گونه که جان با باقی گذاشتن اثر هنری خود تالش میکند.

سالن داران برای رسیدن به درآمدزایی از تعریف تئاتر غنایی و تأثیرگذار جدا شده و به صورت شرکتهای تجاری عمل میکنند

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran