طفلی به نام شادی دیریست گم شده
تحلیلی بر «سرانه شادی در ایران» به گواهی آمار سازمان ملل
«گزارش جهانی شـــادمانی» World( )happiness report ســـندی است که ســـازمان ملل از6 سال پیش بهصورت ســـاالنه منتشـــر میکنـــد و در آن «شادمانی» را همچون شاخصی برای توســـعه پایدار در کشـــورهای گوناگون ارزیابی میکند.
مفهوم شادمانی برای نخستینبار در ســـال 0۹۳1 )م.۲011( در این سطح اهمیـــت پیدا کـــرد و همچـــون رقیبی بـــرای متغیرهای ســـنتی مثل «درآمد سرانه» یا «تولید ناخالص ملی» مورد استفاده قرار گرفت.
گزارش سال 6۹۳1 )م.۲01۷( برای ســـنجش شـــادمانی، 6 متغیـــر را در نظر گرفته اســـت که عبارتند از؛ سطح درآمد، پشـــتیبانی اجتماعـــی، درازای عمـــر در عین تندرســـتی، اعتمـــاد به دولت و شـــغل، آزادی بـــرای انتخاب مســـیر زندگی شـــخصی و بخشندگی. ترکیـــب این متغیرها بر حســـب مدل نظـــری بـــه کار گرفتـــه شـــده، ســـطح خوشـــنودی از زندگـــی و رضایـــت از وضعیـــت موجـــود را نشـــان میدهد و از ایـــن رو، آیینـــهای بـــرای نمایـــش شـــادمانی قلمـــداد میشـــود. ایـــن شاخصها در کنار رضایت مستقیم از زندگی برحسب حس و حال افراد قرار میگیـــرد که با پرسشـــنامه یا مصاحبه ارزیابـــی میشـــود. نتیجه ایـــن دادهها بر محوری بین عـــدد صفر و 10 مرتب میشـــود و بین 0۵1 کشـــور، ســـنجیده شـــده و رتبهبندیشـــان بـــر حســـب شادمانی را نشان میدهد.
در گـــزارش ســـال 6۹۳1، ایـــران در میان0۵1 کشـــور، رتبـــه 108 را دارد که ســـه پله نســـبت به سال گذشـــته افت نشان میدهد. این نکته جای شگفتی دارد کـــه ایران نســـبت به مصـــر (رتبه ۴01)، فلســـطین (رتبـــه ۳01)، لبنـــان (رتبـــه )88 و پاکســـتان (رتبـــه )80 که بـــا نابســـامانیهای سیاســـی و امنیتی روبهرو بـــوده وضعیت بدتـــری دارد و از کشـــورهایی با بحران اقتصادی مثل یونـــان (رتبه ۷8)، ونزوئـــال (رتبه ۲8) نیـــز در حد یک پنجم بلنـــدای جدول فروپایهتر است.
با مرور شاخص شـــادمانی در این گـــزارش، چند نکته روشـــن میشـــود؛ نخســـت آنکـــه پاییـــن بـــودن ســـطح شـــادمانی بـــه کشـــور ایـــران منحصـــر نیســـت و گویی عارضهای باشد که کل «ایرانزمیـــن» را گرفتـــار کرده اســـت. کشـــورهای نوپایـــی کـــه طی پنجـــاه تا صـــد ســـال گذشـــته از دل ایرانزمین یـــا بخشهـــای اشـــغال شـــدهاش برســـاخته شـــدهاند همگـــی جایگاهی در پایینترین بخشهـــای این جدول دارنـــد. ســـوریه(۲۵1)، یمـــن(6۴1)، افغانســـتان(1۴1)، گرجســـتان(۵۲1)، هند(۲۲1)، عـــراق(۷11)، آلبانی(۹01) همگـــی موقعیتـــی پایینتـــر از ایـــران را اشـــغال کردهانـــد و اغلـــب اینهـــا سرزمینهایی هستند که طی صد سال گذشـــته بخش عمده تاریخشان را زیر ســـیطره اســـتعمار انگلســـتان ســـپری کردهاند. در مقابل بیشـــتر کشـــورهایی کـــه زیـــر حکـــم روســـیه بودهانـــد در موقعیتهای باالتر از ایران قرار دارند، هرچند هنوز اوضاعشـــان در مقیاسی جهانی خراب اســـت و البتـــه این نکته هم دربارهشـــان مهم است که احتماالً دادههایی مخدوش دربارهشان وجود دارد و رضایـــت بیشـــتر مردمـــش بـــه این خاطر است که شـــرایط زندگی در دوران حاکمیت کمونیســـتها سطح انتظاراتشـــان را پایین آورده است. این کشـــورها عبارتند از: قرقیزستان(8۹)، تاجیکســـتان(6۹)، آذربایجـــان(۵8)، اردن(۴۷)،ترکیه(۹6)، قزاقستان(06)، ترکمنســـتان(۹۵) و ازبکســـتان(۷۴) که جـــز اردن و ترکیه بقیـــه طی پنجاه سال گذشته زیر ســـیطره روسها قرار داشتهاند.
ایراد شـــاخصهای 6 گانهای که با آن شادمانی ســـنجیده شده، آن است که به سرمشق نظری محکم و شفافی اســـتوار نیســـت و بیشـــتر ارتبـــاط علی برآمـــده از آمارهـــا و پیمایشهـــا راّدر قالـــب یک مدل نظری بـــا هم ترکیب کرده اســـت. شـــاید بـــه همیـــن دلیل این رتبهبندی بشـــدت بـــا متغیرهایی ذهنـــی و ســـنجشناپذیر مثل ســـطح انتظـــارات مردم یا تصور خیالیشـــان از زندگـــی آرمانی پیوند خورده اســـت. یعنی آنچه کـــه در این میـــان عینیتی دارد به اقتصاد مربوط میشود و باقی بیشـــتر با ذهنیـــت شـــهروندان ارتباط برقـــرار میکند تا شـــاخصهایی عینی که بشـــود به متغیرهایی سنجشپذیر ترجمهاش کرد.
در مدل نظری سیســـتمی نگارنده ایـــن ســـطور، غایـــت درونـــی تمـــام سیســـتمهای انســـانی با چهـــار متغیر «قدرت»، «لـــذت»، «بقـــا» و «معنا» معین میشـــود کـــه متغیـــر مرکزی و محور تعییـــن رفتار – بـــه ترتیب - در سیســـتمهای اجتماعـــی (نهادهـــا)، سیستمهای روانشـــناختی (نظامهای شـــخصیتی)، در کالبدهـــای زنـــده و بدنها و در عناصر فرهنگی هستند. بر این مبنا سطح شـــادمانی ملی حالتی ذهنی اســـت کـــه تابعـــی مســـتقیم از درجه برخـــورداری از این چهار متغیر (ســـرواژه: «قلبم») محسوب میشود. یعنی در مدل نظری ما میتوان چنین انگاشت که اگر در سیستمی اجتماعی توانمنـــدی و قـــدرت نهادهـــا، لذت و کامرانـــی «من»ها، تندرســـتی بدنها و تراکـــم معنا در منشهـــای فرهنگی باال باشد، شـــادمانی در آن جامعه باال خواهد بود.
پایین بودن سطح شادمانی بر این مبنا قاعدتـــاً باید به طور طبیعی از کم بـــودن منابـــع تولید «قلبـــم» (قدرت، لذت، بقا و معنا) ناشـــی شـــود. یعنی اگـــر مثالً در اثر اغتشاشـــی سیاســـی یا شکســـت در جنـــگ یـــا بـــروز انقالب، نهادهای یک جامعه ضعیف و ناتوان شـــوند، یا در اثر همهگیر شدن مرضی، بدنهـــا بیمـــار شـــوند و عمـــر کوتـــاه گـــردد، یا منابـــع اقتصـــادی الزم برای تغذیه فرهنـــگ یا ســـرگرمی و تفریح مردم اندک باشـــد، طبیعی اســـت که شادمانی اندکی را داشته باشیم. یعنی سرراســـتترین توضیـــح بـــرای پایین بودن شـــادمانی، فقر منابعی است که «قدرت» و «لـــذت» و «بقا» و «معنا» را تأمیـــن میکننـــد، که خود پشـــتیبان شادمانی جمعی هستند.
نکته عجیب درباره ایرانزمین آن است که در این قلمرو سطح شادمانی از آنچه که از منابع انتظار داریم بسیار پایینتر اســــت. اغتشاشهای سیاسی و نظامــــی در ســــوریه و عــــراق و یمــــن و افغانســــتان خدشــــهای بــــر متغیــــر «بقــــا» اســــت و به این علــــت میتوان پایین بودن شــــادمانی در این کشورها را توجیــــه کــــرد. با ایــــن همــــه، درباره کشــــوری مانند ایران کــــه منابع نفتی و ثبات سیاســــی و امنیتی پایداری دارد، سطح شــــادمانی از آنچه که باید باشد بســــیار پایینتر اســــت. یعنی که ما در کشــــورمان بــــا نوعی «فقر شــــادمانی» روبــــهرو هســــتیم، در شــــرایطی کــــه قحطی منابع تأمین شادمانی (یعنی سرچشمههای تولید «قلبم») چندان انــــدک نیســــت. این بدان معنا اســــت کــــه احتماالً در کشــــورمان پایین بودن سطح شادمانی به اختالل در مدیریت منابع پشتیبان «قلبم» (قدرت، لذت، بقــــا، معنا) مربوط میشــــود و نه خود این منابع.
این نکته وقتی اهمیتی چشمگیرتر پیـــدا میکنـــد که بـــه افت ســـه پلهای ایران از پارســـال تا امســـال نیـــز توجه کنیـــم. ایـــن افت بیـــش از آنکـــه فقیر شـــدن منابـــع کشـــور را نشـــان دهـــد، نشـــانگر زوال ســـاختهای مدیریتـــی تندرست و کارآمد در کشور است و این روندی اســـت که طی دهههای گذشته به شـــکلی پیگیـــر وجود داشـــته و حاال وضعیتی بحرانی و هشـــدار دهنده به خود گرفته است.
خالصـــه آنکـــه آنچـــه از مـــرور این آمار میتوان آموخت، اهمیت کلیدی مســـیرهای مدیریتی حاکم بـــر منابع کالن کشور اســـت و ضرورت بازبینی و بازسازی مدارهای معیوب و قالبهای ناکارآمـــدی که به قیمـــت هزینهبندی نابخردانه یا صرف ســـودجویانه منابع مشـــترک ملی، رضایت از زندگی را در شهروندان ایرانی کاهش دادهاند.
پینوشت: *طفلی به نام شـــادی دیریست گم شده ست/ با چشـــمهای روشن براق/ با گیســـویی بلند به باالی آرزو/ هر کس ازو نشـــانی دارد ما را کنـــد خبر/ این هم نشان ما:/ یک ســـو خلیج فارس/ سوی دگر خزر
محمدرضا شفیعی کدکنی
این نکته جای شگفتی دارد که ایران در میزان شادمانی نسبت به مصر (رتبه ۴01)، فلسطین (رتبه ۳01)، لبنان (رتبه )88 و پاکستان (رتبه )80 که با نابسامانیهای سیاسی و امنیتی روبهرو هستند وضعیت بدتری دارد