بیطرفی در مستندهای سیاسی معنا ندارد
■ چندسالیاسترویمستندجنگتمرکزدارم اما آنچه باعث شـــد «ادوارد» ســـوژه این مستند شـــود شـــخصیت او بود. من برای نخســـتینبار ادوارد را در بی.بی.سی دیدم. از آنجا سرگذشت زندگـــیاش مرا درگیـــر کرد. بعـــد از چند ماه به جشـــنواره برلین دعوت شدم و تصمیم گرفتم که هر طور شـــده ردی از او پیدا کنم و بتوانم او را ببینم به همین ترتیب بعـــد از پرس و جوهایی که با دوستان فیلمساز و خبرنگارم در شهر کلن آلمان داشـــتم شـــمارهای از ادوارد پیـــدا کردم. نخســـتین باری که ادوارد را دیدم متوجه شـــدم که نمیشود این فیلم را با یک سفر و به تنهایی ساخت به همین دلیل ارتباطم را با او بیشتر کردم و در نهایت این کار نزدیک به سه سال طول کشید. او اقلیت مذهبی و نخستین اسیر ارمنی جنگ ایران و عراق اســـت. 9 سال اسیر جنگ بوده و پس از آن 12 سال در گروه مجاهدینخلقفعالیتکرد.امروزهمجداازهرگروهوفرقهایزندگیجدیدی در غربت آغاز کرده است. اما هیچکدام اینها به اندازه تفکر و نگاه او به زندگی برایم جذاب نبود. یکی از موضوعهای مهم مســـتند «ادوارد» این اســـت که او شـــخصی از اقلیتهای مذهبی است، مسألهای که چندین سال است ما آن را فراموش کردهایم و به واسطه همین کم توجهی تاکنون تعدادی از اقلیتها از کشور مهاجرت کردهاند. برای مثال در حالی که ادوارد یک شخص ارمنی بوده که برای این کشور جنگیده و اسیر شده اما فراموش شده و همه عوامل دست به دست هم داده که او در برههای از زمان عضوی از این سازمان تروریستی شود. ■ همیشه برای من پژوهش، جذابترین بخش تولید یک اثراست و در حین نگارش فیلمنامه دوســـت دارم با رعایت اصول سینمای مستند، فیلم را روی کاغذ بســـازم. قبل از شروع فیلمبرداری باید بدانم فیلم از کجا شروع میشود و به کجا ختم میشـــود اما بزرگترین چالش روایت زندگـــی «ادوارد» برای تیم تولید این بود که تمام اتفاقهای مهم ادوارد در گذشته رخ داده. ما باید تالش میکردیـــم واژههای جنگ، اســـارت، مهاجـــرت، عشـــق ...و را بازنمایی کنیم؛ اتفاقاتی که زندگی ادوارد را تحت الشعاع قرار داده. این سختترین قسمت کار مابودوباتوجهبهاینکهتمامفیلمدرشهرکلنآلمانتولیدشدهبودمشکالت زیادی را به همراه داشت. ■ مرکز مســـتند ســـوره حوزه هنری با من همکاری داشـــت و محسن یزدی با اعتمادی که به من کردند دستم را در پرداخت جامع به این سوژه باز گذاشتند و اینشانسراداشتمکهنخستینتجربهتهیهکنندگیخودمرادراینمرکزداشته باشم. سینمای مستند در تمام دنیا به خاطر قدرت تأثیر گذاری، جنبه آموزشی و تولید ســـند تاریخی زمانهاش بخشهای دولتی حضور پـــر رنگی دارند اما تا چه اندازه میتوانند تأثیرگذار باشند؟ این مسأله به نظرم بستگی به فیلمساز و قدرتشدرروایتکردندارد.همیشهتالشکردمسرگذشتزندگیانسانهایی را که جلوی دوربینم میآیند مصادره به مطلوب نکنم و در بازنمایی واقعیت زندگیشانوفادارباشم. ■ همه ســـفارش دهندههای مســـتند اعـــم از خصوصی و دولتـــی در تمامی دنیا رویکرد خاص خودشـــان را دارند. به نظرم در مســـتندهای سیاسی روایت بیطرفانه معنی ندارد و فیلم را خنثی میکند اما باز هم بســـتگی به فیلمساز دارد. اگر قائل به این باشـــیم که ورود نهادهای دولتی به این نوع سوژهها باعث شدهروایتمستقلینداشتهباشیم،بایدبگویمتمامیفیلمهایساختهشدهدر اینچنددههنگاهبیطرفانهنداشتهاند،درحالیکه اصالًاینطورنبودهاست. ■ جشـــنواره ســـینما حقیقت ویترین سینمای مستند ایران اســـت و بخشی از این جشنواره هم به مســـتند پرتره و رویدادهای سیاسی اختصاص دارد. چند سالی هست که به مستند سیاسی اقبال خیلی خوبی میشود، امسال هم مثل سالهای گذشـــته فیلمهای مهمی در جشـــنواره حضور دارند. خیلی دوست داشتم فیلم «بانوی قدس ایران» را ببینم اما تهیه کننده فیلم را از جشنواره در آورده است. موضوعهای سیاسی همیشه جنجالی است. بعد از تولید یک اثر فیلم طرفداران و دشمنان زیادی پیدا میکند و همین امر باعث میشود برای فیلمها حاشیههای زیادی به وجود بیاید و همین حاشیهها بهترین تبلیغ برای دیدنیکاثرسیاسیاست. ■ به نظرم دیده شدن همیشـــه به معنای جایزه گرفتن نیست. من جشنواره سینماحقیقت را از ســـال ۷۸ دنبال میکنم در ســـال 93 دو جایزه از جشنواره سینماحقیقتبرایمستند«مالکیه»بردم، اماهیچوقتبرایجشنوارهفیلم نســـاختم ونخواهم ســـاخت. به نظر من جایزه مالک خـــوب یا بد بودن فیلم نیست. ■ ســـینما حقیقت باید از بخش رقابتی در بیاید و بیشـــتر جنبه نقد و بررســـی و رونمایی بگیرد. چون ویترینی از ســـینمای مســـتند ایران اســـت. ای کاش به جـــای رقابـــت و جایزه گرفتـــن، کمی به فکر این باشـــیم در این جشـــنواره آثار همکارانمانراخوبتماشاکنیمامامتأسفانهبیشترنگاهرقابتیدراینجشنواره حکمفرماســـت و ما را از این نگاه دور میکند. به نظرم الزم است نگاهمان را به جشنوارهکمیاصالحکنیم.