دایرئالمعارف در پوشش رمان
کتــاب «نــام گل ســرخ» نوشــته امبرتــو اکــو، نویســنده و صاحبنظر ایتالیایی، اثری اســت که داستان آن در قرون 13 و 14 میــالدی و در یــک صومعــه رخ داده و از ایــنرو فجایــع دســتگاه کلیســای قــرون وســطی در آن دوران را روایــت میکنــد، این کتاب البته به نوعــی بازتاب دهنده دوران شــکوه رم باســتان نیز به حســاب میآیــد. درباره کتــاب «نــام گل ســرخ» نکته مهم آن اســت کــه این اثر بسیار از نشانهشناسی استفاده کرده، امری که آن را برای مخاطب به یک دایرةالمعارف تبدیل میکند. فراموش نکنیم که امبرتو اکو دستی بر نشانه شناسی داشته و به نوعی بورخس دیگر نیز نامیده میشود، او از دیدگاهی دایرةالمعارفــی برخــوردار بود و از این نظر نیز هنگامی که رمان او را میخوانیم با انبوهــی از نامهای اشــخاص و مکانها رو بهرو میشــویم کــه در انتهای کتاب و در قالب فهرستی، معانی یا تاریخچه آنها تشریح شده است. حضور نشانه شناسی در کتاب «نام گل سرخ» تا به آن جا پیش میرود که اسم کتاب را نیز در بر میگیرد؛ در واقع «گل ســرخ» جنبهای ســمبلیک داشته و اصل آن به شکوه و جالل رم در قرن 13 و 14 باز میگردد، اکو با انتخاب این نام میخواهد شکوه گذشته را به مخاطب بازتــاب دهــد و از این نظر نیز «نام گل ســرخ» بازگشــتی تاریخی به شــکوه و جالل گذشــته به حســاب میآید. بنابراین مخاطب در این کتاب تنها با یک اثر داستانی روبهرو نیست بلکه دایرةالمعارفی از یک دوران تاریخی را پیش روی خود دارد.