Iran Newspaper

دو پهلوانی که رمز عشقشان مصدق شد

پهلوان غالمرضا تختی به روایت پهلوان حسین شاه حسینی

- حسین میرزانیا پژوهشگر تاریخ

بیشکزندهیا­دحسینشاهحس­ینی،شاهد زنـــده بیش از هفتاد ســـال از تاریخ معاصر ایران، یکـــی از صادق ترین، صمیمیترین و نزدیکترین راویـــان زندگی پهلوان نامی و همچنـــان بیرقیب عرصـــه ورزش بویژه ورزش کشـــتی ایران یعنی غالمرضا تختی بود. حســـین شاه حسینی متولد سال 1۳06 درمحلهسرچش­مهتهرانوغا­لمرضاتختی متولد سال۹0۳1 در محله خانی آباد تهران، هر دو از خانوادهای با اصالت و عالیق دینی و وطن پرســـتانه، هر دو طعم فقر و ســـتم چشـــیده، هر دو ورزشـــکار و شـــیفته مرام و مروتپهلوان­ی. ایـــن دو باید در جایی به هم میرســـیدن­د و این نقطه وصـــل در بحبوحه نهضت ملی نفت رخ داد. در جایی و مکانی که حســـین شـــاه حســـینی مدیر اداری باشگاهی بود به نام باشگاه بوســـتان ورزش: «آشنایی من با تختی در همین ایـــام روی داد. در آن دوران من مدیر اداری باشگاه بوستان ورزش بودم. البته عالوه بر آن، عضو باشگاه نیرو و راستی هم بودم و در این باشگاه بسکتبال و والیبال بازی میکردم. باشگاه بوســـتان ورزش، در مقابل ورزشگاه امجدیه (شیرودی فعلی) بود. مرحوم تختی به همراه آقای حســـین نوری برای تمرین به آنجا میآمد. حســـین نوری عالوه بر کشـــتی، بـــه ورزش راگبی نیز عالقهمند بود و در تیم رگبی که من کاپیتان آن بودم عضویت داشـــت. آشـــنایی من با تختی از طریق حســـین نوری، قبل از ســـال 0۳۳1 صورت گرفت.» دوســـتی و رفاقت این دو پهلـــوان از ورزش آغاز شـــد ولی در ورزش نماند. نسیم ملی شـــدن صنعت نفـــت وزیدن گرفتـــه بود و جبهه ملی ایـــران به رهبـــری دکتر محمد مصدق تشـــکیل شـــده بـــود. در ایـــن میان رابطه خویشاوندی مهندس کاظم حسیبی از اعضای مؤثر جبهـــه ملی با مادر تختی و پیگیری حقوق پایمال شده آنان در واقعه تصرف عدوانی امـــالک پدر مرحوم تختی توسط شهردار تهران، زمینه عالقه و ارادت تختیبهمصدق­وجبههملیای­رانرافراهم کرده بود. پیش از ایـــن تختی در حزب زحمتکشـــا­ن فعالیتمیکر­دولیباظهور­مصدقوجبهه ملی ایران راه خود را از حزب زحمتکشـــا­ن جـــدا کرد و بـــه آرمان نهضت ملـــی وفادار ماند. برآمدن مصدق و نخســـتوزی­ری که هممیهنپرست­بودهممتواض­عدرمقابل فرهنگ و آیین مردم ایران، هم صادق بود هم سالم، نه وابستگی به بیگانهای داشت، نه آلوده به دزدی و غارت و دروغ و دغل و از بیت المال مردم ذرهای سوء استفاده نکرد و حتـــی از حقوق خود هزینه مســـافرته­ا و امور بیمارســـت­ان نجمیه را تقبل کرده بود، در چشـــم و دل تختـــی چنان جـــای گرفت که نه دیگر از مصدق چشـــم برداشت و نه از شـــاه حسینی دست شست. شاه حسینی هم هیچ گاه این پهلوان بالمنازع قلبهای ایرانیانرا­تنهانگذاشت.آندوباهمما­ندند و شاه حســـینی شـــاهد صادق رفتار و کردار پهلـــوان تختی پس از مـــرگ تختی ماند تا برای پنج نسل پس از تختی از رستم زمانه ایرانیان بگوید. اینک تنها به گوشهای از این خاطرات دست اول یارغار پهلوان غالمرضا تختی، رجوع میکنیم تا در ســـالگرد رفتن تختیوکوچاب­دیپهلوانشا­هحسینیبهنز­د دوســـت که هر دو در دی ماه ســـرد زمستان رفتند، جای خالی هر دو را زنده نگاه داریم و توشهای برای خود برگیریم. ■ پهلوانایرا­نیاندرکنار­زلزلهزدگان در واقعه 10 شهریور 1۴۳1 زلزله بویین زهرا، قرارشداوبه­همراهمرحوم­تاجیکوغفور­ی اقـــدام به جمـــعآوری کمکهـــای مردمی بکننـــد. از خیابان پهلوی ســـابق تـــا میدان منیریه با یک پالکارد کوچک هدایای نقدی و جنسی مردم را در چند اتومبیل جای داد و پولهای جمع آوری شده را از طریق جبهه ملی صـــرف کمک بـــه زلزلـــه زدگان کرد و بخشی را نیز به سازمان شیروخورشید سرخ واگذار کرد. پـــس از آن، مرحوم تختی چند بار برای سرکشـــی به چگونگی هزینه کردن کمکهایاهدا­ییمردمبهبو­یینزهرارفت و شـــخصاً بر تعمیر یکی از مســـاجد محل نظارت کرد. هماکنون نیز مدرســـه دهخدا و دبستان حمداهلل مستوفی که از پولهای سپرده شده به تختی ســـاخته شدند، هنوز پابرجاست. تختی همواره به فکر مردم بود و این آمادگی را داشـــت که همه ســـرمایه و هستی خود را نثار آنها کند... او که همچون حاج حسن شمشـــیری (از بازاریان متمول تهرانوازبر­جستهترینحا­میانجبههمل­ی) از تحصیل نکردن خود همواره در رنج بود، دو بـــار حقوق دریافتی خـــود را تقدیم چند دانشجوی بیبضاعت کرد تا آنها بتوانند به

تحصیلخوداد­امهدهند.(2)

■ اعتمادبهنف­سواستقاللر­أییکپهلوان «در کابینه اسداهلل علم قرار شد که در تهران انتخابات شورای شهر برگزار شود، به همین ســـبب گفتند کاندیدایی معرفـــی کنید. آن زمان عـــدهای از رؤســـای اصنـــاف کاندیدا معرفیمیکرد­ند.جلسهمهمیدر­خانهای در میدان شاپور برگزار شـــد و آقای اسداهلل علم هم به همراه حســـن کالنتری پیشکار خود آمد و پیشنهادهای­ی به مرحوم ابراهیم کریم آبادی کرد. ابراهیم کریم آبادی رئیس صنـــف قهوهچـــی، از صنوف بســـیار بزرگ ایران بود و در کارهای سیاســـی ایران نقش داشـــت. عـــالوه براین آقـــای کریـــم آبادی تحصیلکرده بود و عضو شورای جبهه ملی و وکیل دادگستری بود و سابقه بسیار خوبی هم داشت. آنها پیشـــنهاد کردند که تختی کاندیدای تهران شـــود و بعد عضو انجمن شـــهر گردد تا او را شـــهردار کنند. وقتی این موضوع را به تختی گفتند، او گفت: ما را هم مثل دیگران آلوده میکنید، ما نمیتوانیم زیربـــار حکومتهـــا­ی فـــردی برویـــم. مـــا صاحب نظر هستیم، اگر بخواهیم با جمع کارکنیم خودمان تصمیم میگیریم.روزی اگـــر موقع آن رســـید ومردم گفتند، بســـیار خوب، ولی کســـی که آدم را نصب میکند، همان طورهم میتواند عزل کند، در نتیجه ما این کار را نمیکنیم.»(۳) ■ عضویت در شورای جبهه ملی و مسئول سازمانورزش­کارانجبهه «در جریـــان فعالیـــت جبهـــه ملـــی دوم، در ابتدا از من خواســـته شـــد که مسئولیت سازمان ورزشـــکار­ان جبهه ملی را بر عهده بگیـــرم ولی مـــن مرحـــوم تختـــی را برای قبول این مسئولیت پیشـــنهاد کردم... پس از تصویب منشـــور و اساســـنام­ه جبهه ملی در منـــزل مرحـــوم حاج حســـن قاســـمیه، در جریـــان کنگـــره مرحـــوم حاج حســـین نایب حســـینی که در خیابان غفاری تهران مؤسســـه بســـیار بزرگـــی داشـــت از میـــان جمع برخاســـت و رســـماً اعالم کـــرد: من به نمایندگـــ­ی از طرف تمـــام محرومین و تودههای مردم بخصوص ســـاکنین جنوب شـــهرتهرا­ن جهان پهلوان غالمرضا تختی را بهعنـــوان کاندیدای عضویت در شـــورای جبههملیمعر­فیمیکنم.پسازآنتختی بـــا اکثریت آرا بـــه عضویت شـــورای جبهه انتخاب شد... تختی در میتینگ جبهه ملی در جاللیه نیز شرکت داشت و وقتی پس از برگزاری کنگره، تعـــدادی از اعضای جبهه ملی دستگیر شدند، تختی در قزل قلعه به مالقات ما میآمد و به توصیه الهیار صالح به عیادت و سرکشی و دلجویی خانوادههای

زندانیانمی­رفت.»(۴)

■ عزتنفسغالم­رضایعیار «روزی تختی در کرج بـــه باغ من آمد. من چند درخت گیالس برای تختی تهیه کرده بـــودم. درختهـــا را با هم بـــه زمین تختی در گلندوک بردیم، درختها را کاشـــتیم و راهی تهران شـــدیم. در راه ضمن صحبت به من گفت: بله، اومدن به من میگن حاال که بعضـــی از آقایون ورزشـــکار، فیلم بازی میکنند و از نظر مال و تمول، شـــارژ شدن، تـــو هم بیا پول کالنـــی بگیر و تو یکـــی دو تا فیلم بازی کن. شاه حسینی! پولی را که برای بازی تو فیلم پیشنهاد دادند بیشتر از قیمت زمینهای گلندوک هســـت. من بهشـــون گفتم آقا از من این کارها ساخته نیست. ما اگر پول میخواستیم از طریق مشروعتر هم به دســـت میآوردیم و ادامـــه داد: نماینده کمپانیتیغ «ناست»آمدهپیشنها­دکردهکه بیاپایآینه­بااینتیغها­ی«ناست»صورتت را بتراش و مبلغ زیادی بگیر که نپذیرفتم و گفتم اعتبار من را مردم به من دادند و این اعتبار مال مردم است نه مال من.(۵) ■ جامیبهیادت­ختیوحضوربر­مزاراو پـــس از انقـــالب در دورانی کـــه من رئیس سازمانتربی­تبدنیبودمم­سابقاتموسو­م به جام آریامهر را به جام تختی تغییر دادم. در نخســـتین دوره جام تختی، ورزشـــکار­ان ۹ کشور ازجمله ورزشـــکار­ان شوروی سابق شرکتکردهبو­دند.الکساندرمد­ویدقهرمان معـــروف شـــوروی و رقیب تختی بـــا دیگر ورزشـــکار­ان در هتلی واقع در اوین سکونت کرده بودند. در روز دوم من برای خیر مقدم به محل اقامت آنان رفتـــم. در آن مالقات الکســـاند­ر مدویـــد مـــرا به رایـــزن فرهنگی شوروی معرفی کرد و بهدلیل آنکه دوست تختی بـــودهام احترام فوقالعادها­ی به من گذاشـــت و درخواســـت کرد او را جداگانه به سر قبر تختی ببرم. بدین قرار صبح فردای آن روز من به همراه مترجم هیأت روســـی و مدوید و مســـئول روابـــط عمومی تربیت بدنی بـــا یک ضبط صـــوت به ابـــن بابویه رفتیـــم. وقتی به آنجا رســـیدیم مشـــاهده کردیـــم که حدود بیســـت ســـی دانشآموز با شـــلوار و جوراب ورزشی به همراه معلم خود بر ســـر مزار تختی جمع شـــدهاند. من دلیل آمدن آنها را پرسیدم، در پاسخ گفتند که اینها اعضای دو تیم مدارس شـــهرری هســـتند که بایکدیگر اختالف دارند، اکنون بر سر مزار تختی آمدهاند تا به خاک تختی قسم بخورند که اعضای تیمهای مقابل را جذب یکدیگر نکـــرده و به اصطالح اخالق ورزشـــی را رعایت کننـــد. دانشآموزان هر کدام بهنوبت با خواندن فاتحه و بوســـیدن گوشـــه قبر تختی ادای احتـــرام میکردند. مدوید بامشاهده این صحنه بشدت تحت تأثیر قـــرار گرفت... تختی فـــردی بود که با مردم زندگی کرد، به مردم راست گفت و در راهمردم هم جان

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran