منباحبابهایکارآفرینیم یجنگم
گفتوگو با محبوبه ایلدرآبادی، کارآفرین برتر در حوزه دانش بنیان:
اخیراًدرگروههایاجتماعیزیادمیبینیم که راجع به موضـــوع کارآفرینی صحبت میشود و همه افراد از متخصص، استاد دانشگاه، دانشجو و مشـــاور و نویسنده در ایـــن مـــورد اظهارنظر میکننـــد اما کمتر کارآفرینـــی راجع به موضـــوع کارآفرینی مینویســـد یا صحبت میکند. شـــاید به این دلیل باشـــد که کارآفرینـــان فرصت نمیکنند در این موارد بنویســـند یا حتی بخوانند!
موضوعـــات زیـــادی میخوانیـــم بـــا عناوینی مانند ۰۱ عادت روتین کارآفرینان موفـــق، ویژگیهای مشـــترک کارآفرینان و.... که در آنها نوشته شده کارآفرینان هر روز صبـــح زود از خواب بیدار میشـــوند، برای هر روز برنامه دارند، زمانشـــان را به نحـــوی مدیریت میکنند که بـــه خانواده و دوســـتان برســـند و کلی عـــادت خوب و برجســـته دیگر ولی اینها بیشتر آرزوهای کارآفرینان هســـتند تا عادتهایشان. من بهعنوان یک کارآفرین میخواهم بگویم که متأسفانه کارآفرینان هیچ کدام از این عادتهای خوب را ندارند! البته وضعیت کشورهای اروپایی و امریکایی را نمیدانم. شایدکارآفرینانشانخیلیخوبباشندو هر روز سر یک ساعت خاص بیدار شوند برنامههای آن روزشـــان را مرور کنند، یک صبحانه عالی بخورند، همیشه سر وقت سر قرارشان حاضر شوند، با نیروهایشان رابطه دوســـتانه برقرار کنند، مدام در فکر یادگیـــری خود و نیروهای سازمانیشـــان باشند. ■ مث ًالآقایخودتیوساعتنمیزنی امافرصتنفسکشیدننداری
برخـــالف آن چیـــزی که همـــه تصور میکننـــد، زندگـــی یـــک کارآفریـــن اصالً زندگـــی چنـــد بعـــدی، پـــر از خالقیت و مدیریت نیست. اتفاقاً زندگی کارآفرینان ســـطح کیفی باالیی ندارد. نمیدانم چرا یکموضوعیکدفعهاینقدرداغمیشود و همه دوست دارند درباره آن بنویسند و بخوانند و اظهارنظر کنند و منظره ترسیم کنند و نمیدانم چرا یاد گرفتهایم هنگام اظهارنظـــر درباره موضوعـــی یا پدیدهای یک حباب زیبا دور آن بکشیم و با کلمات زیبا تصویری رؤیایی از آن ارائه دهیم.
یـــک کارآفرین در این جامعه این قدر اســـترس و تنش و دغدغه دارد که شـــب نمیفهمـــد چگونه خوابش برده اســـت، ســـطح اســـترس یک کارآفرین بســـیار از سطح نرمال باالتر اســـت و این یعنی در معرض هزار جور خطـــر و بیماری بودن. دغدغههـــا و درگیریهـــای فکـــری حتی در خـــواب هـــم دســـت از ســـر کارآفرین برنمـــیدارد و صبـــح همیـــن کـــه بتواند بیدار شـــود و بعد از رهایی یافتن از فکر و خیاالت و خوابهای آشفته شبانه، آماده شود و به سراغ حل درگیریها برود خیلی هنر است، چه برسد به اینکه ورزش کند، صبحانه بخورد، ریلکس کند. برنامههای امروزش را بنویسد و زمانبندی کند، برای خود هدف بگذارد ...و باور کنید فشارهای همه جانبـــه به کارآفریـــن فرصت نفس کشـــیدن هـــم نمیدهـــد. هر روز بســـاط جدیدی برایش درســـت میکننـــد. امروز تحریم، فردا گمرک و دارایی و بیمه و هزار جور حسابرســـی، پس فـــردا جریمههای اداره کار و محیـــط زیســـت، روز بعـــد گلهگزاری مشتری از اینکه چرا قیمت تو از جنس چینی باالتر است و چرا کیفیت تو از آلمانی پایینتر است. روز بعد دغدغه پول جـــور کـــردن و دادن حقوق و قســـط وامهای معـــوق و از طرفی دویدن دنبال مشتریان که بتوانی وصول مطالبات کنی و آنهـــا بعـــد از کلی پیگیری، قول شـــش مـــاه دیگر را بدهنـــد. رفع و رجـــوع کردن مشکالت درونی شرکت و درگیر شدن در مسائل اجرایی آن از صفر تا صد فعالیت، از تی و جارو کشـــیدن تـــا مدیریت کالن و چیدناستراتژیشرکت.
حال به نظر شما همه این موارد اجازه میدهـــد کـــه روزی یا قســـمتی از روزی را بتوانی با خانـــواده و فامیل بگذرانی. تازه اگـــر یک روز تعطیل پیدا شـــود که ســـری بـــه فامیل بزنی باید با یـــک لبخند از کنار گلـــه گزاریهـــا بگـــذری که ســـری هم به مـــا نمیزنـــی. چقـــدر کار میکنـــی؟ یک کم هم به فکـــر خودت باش، یـــا باید در پس ذهنت پس از مقایســـه پســـر عمو و دختردایـــی کـــه در فالن اداره مشـــغول کارند و اداره برایشـــان ویالی تابســـتان گرفته یـــا منتظر عیدیهای شـــب عید هســـتند به اینجا برســـی که آنها ساعت 8 میروند و ســـاعت ۴ میآیند و نصف تو هم درگیر نیســـتند اما خانهشـــان به راه اســـت، استراحت و ســـفر و گردش و صلهرحمشان به راه است و تو ......
یـــک روز با یکی از دوســـتانم جلســـه داشـــتم و بعـــد از احوالپرســـی متوجـــه شـــدم که هفته گذشـــته بهدلیل سکته در بیمارســـتان بـــوده، در حالی کـــه این فرد یکی از کارآفرینان موفقی اســـت که تمام زندگـــیاش را بـــرای کارش گذاشـــته و ســـکتهاش هم بهدلیل فشار زیاد مسائل کاری بوده است.
اسمش این اســـت که آقای خودتی و ساعت نمیزنی، هر وقت دلت خواست میروی، هر وقت نخواستی نمیروی ولی شما تا حاال کارآفرینی دیده اید که زودتر از بقیه سر کار نرود و دیرتر از همه برنگردد؟ من که ندیدم! ■ استاندارد EFQM ویکزندگیمتوازن نهکاریکاتوری
یـــک موضوعـــی داریـــم در مدیریت بـــه نـــام .EFQM اســـتاندارد EFQM به زبـــان ســـاده شـــرکت را از چنـــد دیـــدگاه بررسی میکند. از جمله نتایج مربوط به مشـــتریان، کارکنان و جامعـــه، فرآیندها، رهبـــری، آمـــوزش ...و در واقع تالشـــش بر این اســـت کـــه یک شـــرکت بهصورت تکبعـــدی و کاریکاتـــوری بزرگ نشـــود. در این اســـتاندارد، شـــرکتی موفق اســـت که تمام جنبههایـــش بهصورت متوازن و متناسبرشدکردهباشندورشدیکجنبه (حتی اگر پول باشـــد!) بدون رشد جوانب دیگـــر نـــه تنها مثبت نیســـت که نشـــانه ضعف مدیریت شرکت است.
اگـــر همیـــن فلســـفه را در زندگـــی کارآفرینـــان در نظـــر بگیریـــم بایـــد یک کارآفرین بهطور متناســـب برای فعالیت کاری، اســـتراحت، خانواده، شبکه سازی، مسافرت، دوســـتان و فعالیتها و عالیق شـــخصی زمان و انرژی صرف کند. قطعاً نســـبت این زمان و انرژی در زندگی همه افراد نباید ثابت باشـــد عواملی از جمله توان مالی، بلوغ کســـب و کار و شخصیت کارآفریـــن در تعییـــن ایـــن نســـبتها تأثیرگذار اســـت اما آنچه مشخص است این است که این نســـبتها باید منطقی باشد و متأسفانه اکثر کارآفرینان، این گونه نیستند و در بعد فعالیت کاری بهصورت کاریکاتوریرشدکردهاند.
کارآفرینـــان زیـــادی دیـــدهام کـــه بـــه اصطالح تمام زندگی خـــود را صرف کار کردهاند. این افراد غالباً تیپ شـــخصیتی A دارنـــد. به بیان دیگر اکثـــر افراد با تیپ شـــخصیتی A کارآفریـــن میشـــوند، این افراد بسیار به جامعه خدمت میکنند و معموالً این افراد هســـتند که آثار ماندگار ایجـــاد میکننـــد ولی به چـــه قیمتی؟ به قیمـــت حـــذف یا کمرنـــگ کردن ســـایر جنبههـــای زندگی شـــخصی. ایـــن افراد زمانهـــای اداری را کار میکننـــد. بعـــد از ســـاعات اداری، روی کارهایـــی که نیاز به تمرکـــز دارد زمـــان میگذارنـــد، روزهای تعطیـــل کارهـــای عقـــب مانده خـــود را جمع و جور میکنند. در میهمانی زمانی مییابند کـــه بـــه پیامهای پاســـخ نداده پاسخ دهند، در مسافرت زمان را مغتنم میشـــمارند و مذاکـــرات تلفنی خـــود را انجـــام میدهند. لـــذت بخشترین چیز در زندگـــی شـــان، موفقیتآمیـــز بـــودن تست دســـتگاه جدیدشان اســـت. رؤیای شبانه شـــان، کارکرد صحیح ورژن جدید محصـــول و کابوس هایشـــان ســـر و کله زدن با کارمند و مشـــتری و ســـرمایه گذار است. اگر یک محصولشان جواب ندهد، دنیا بر سرشـــان خراب میشـــود. در یک جملـــه تمام لحظههـــا، همـــه لذتها و اذیتهایشـــان، تمام تفریح و استراحت شان، تمام زندگیشان کار است و جالب اینکه خودشـــان خیلـــی از این وضعیت راضیانـــد، امـــا اطرافیانشـــان چی؟ فکر میکنیدراضیاند؟!! ■ بهترنیستعالوهبرکارآفرینی کمیهمزندگیکنیم؟!!
مـــا کارآفرینـــان یاد نگرفتهایـــم که در زندگی به غیر از محصول و شرکت و ایده، همســـر هم داریم، بچه هـــم داریم، پدر و مادر و پدر بـــزرگ و مادربزرگ و خواهر
من از این همه ناخوشایندی حرف زدم تا بگویم افرادی که از کارآفرینی فقط شهرت و ثروت بیل گیتس و استیو جابز را سراغ دارند، این را هم بدانند که از کل کارآفرینان دنیا، درصد بسیار بسیار کمی هستند که سوار رولز رویس میشوند و تعطیالتشان را در جزایر قناری میگذرانند. من میخواهم اسکرین سیوری را که روی مفهوم کارآفرینی فعال شده بشکنم.