حسن فرامرزی
گاهی ما اصرار داریـــم آن چیزی را ببینیم کـــه میخواهیم نه آن چیزی را که هســـت یا میبینیم یا قرار اســـت واســـطههایی به ما نشانش دهند و از آنجا که ما بـــه خاطر پیچیدگیهای زندگی امـــروز نمیتوانیم از نزدیک و حضـــوری همه چیز را ببینیـــم خیلی از اتفاقات را کام ًال شســـته رفته، تمیز و بـــرق انداخته و پارافین زده در ســـینی بـــا تزئینات و مخلفـــات مربوطه خدمـــت ما میآورنـــد که ما ببینیـــم. چه کســـانی؟ رســـانهها! و ما تصور میکنیـــم بواقع پدیدهای را داریـــم میبینیم غافل از اینکه ما به تماشـــای آن چیزی نشســـتهایم کـــه میخواهیم یـــا میخواهند ببینیـــم و این آغاز توهمات عجیب و غریبی اســـت که مثل بـــازی دومینو، قطعات و مهرهها و ورقهایش پشـــت ســـرهم می آیند و روی هم میافتد.گفتوگوی ما با محبوبه ایلدرآبـــادی، کارآفرین برتر در حوزه شـــرکتهای دانش بنیان و عضو انجمن زنان مدیر کارآفریـــن میخواهد روی تصویرهای غیرواقعی که از کارآفرینی و کارآفرینان ارائه میشـــود تکیـــه کند. او در این گفتوگو درباره دشـــواریهای عجیب میان گره زدن یک زندگی متوازن با زندگی کارآفرینانه در ایران ســـخن میگوید. شاید این گفتوگو را بتوان در بیتی از حافـــظ جمع کرد: چه آســـان مینمود اول غم دریا به بوی ســـود / غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمیارزد. چکیده این گفتوگو را در ادامه میخوانید.