نیم نگاه
داد و ما بالفاصله به کمک مجروحان رفتیم. داخل خـــودرو پیکان یک زن و مرد گیـــر افتاده بودنـــد و امکان خارج کردن آنها از ماشین وجود نداشت. در همـــان لحظات موتور خـــودرو طعمه حریق شد و تنها کاری که میتوانستیم انجـــام دهیـــم خاموش کـــردن آتش بـــود. با ســـختی زیـــاد کپســـول اطفای حریق را در حالی که باد شـــدیدی هم میوزید به داخل موتور ماشین گرفتم و حریق را خاموش کردم. البته مقدار زیادی از پودر اطفای حریق روی سر و صورتـــم ریخته بود و شـــبیه آدم برفی شـــده بودم. اما تلخترین تصویری که هیچگاه فرامـــوش نمیکنم مربوط به تصادفی اســـت که به خاطـــر ناآگاهی مـــردم خـــودروی حادثه دیـــده آتش گرفـــت و یکـــی از سرنشـــینان آن در آتش ســـوخت. همراه با یـــک گروه از امدادگـــران به مســـابقات رفاقت مهر هـــالل احمر اعزام شـــده بودیم که در 20 کیلومتـــری پرنـــد متوجـــه واژگونی