Iran Newspaper

روزگار پریشان سپهر دانایی

41نقداستاد­مصطفیملکیا­نبهوضعیتام­روزدانشگاه­ها

-

از دانشگاه انتظار میرود که برای سه گروه کارکرد داشته باشد؛ «جامعه»، «مدیران و مسئوالن» و «اســـتادان و دانشجویان». اگر دانشـــگاه نتوانـــد در این ســـه جایگاه وضعیت را بهبود ببخشد، از کارکرد خود فاصله گرفته است. معتقدم،41 عامل در ایران دانشـــگاه را از کارکرد خود دور کرده است:

.1 دانشـــگاه­های ما با فـــرض پرورش متخصصانی که بتوانند متکفل شـــغل و حرفه شوند، پدید آمدهاند. این در حالی اســـت که دانشـــگاه فقـــط بـــرای پرورش متصدیان مشـــاغل بـــه وجـــود نیامده و مهمتر از آن برای «رشـــد فرهنگ» ایجاد شدهاند. اما ما متأسفانه هیچگونه تعلیم فرهیختگیدر­دانشگاههای­ماننداریم.

.2 بســـنده کردن به آمـــوزش حرفه و شغلدردانشگ­اهها،مشکلدیگرما­است. این در حالی اســـت کـــه در کنار تخصص باید «اخـــاق» و «هنر زندگـــی» را نیز به دانشجویان آموزش داد و نمیتوان صرفاً برتخصصبسند­هکرد.

.3 پیوند نداشتن آنچه در دانشگاهها تعلیم داده میشـــود بـــا نیازهای واقعی جامعـــه مشـــکل دیگر دانشـــگاه اســـت. این بدین معنا نیســـت که مـــا از نهادها و وزارتخانهه­ا بپرســـیم که چه تعـــداد و با چه کیفیتی نیرو میخواهند و متناسب با درخواست آنان، دانشـــجو تربیت کنیم، بلکه باید پرســـید که خود جامعه به چه انســـانها­یی نیاز دارد؟ شـــما نمیتوانید بگویید روشنفکران و مصلحان مورد نیاز کداموزارتخ­انههستندول­یجامعهبهیک روشنفکرومص­لحاجتماعین­یازدارد.

4.تربیـــت متدیـــن و متعهـــد به جای کاردان از دیگـــر مســـائل دانشـــگاه­های ما است.بهجایاینکه­کارشناسانر­ااستخدام کنیم،وفادارانرا­استخداممیک­نیم.ایندر حالی است که جامعه برای اینکه به خوبی اداره شود، کاردان میخواهد نه وفادار.

.5 پیش نرفتن کار دانشـــگاه با نظریه «آشـــکارگی حقیقـــت» مشـــکل دیگری در دانشـــگاه­ها اســـت. دانشـــگاه از لحاظ معرفتشناخت­ی به ناآشکارگی حقیقت بـــاور دارد که طی آن حقیقت باید در یک روند دشـــوار و طوالنی، ذره ذره بهدســـت آیـــد. از ایـــن نظـــر، هیچـــگاه نظامهـــای ایدئولوژیـ­ــک نمیتواننــ­ـد دانشـــگاه­های خوبـــی داشـــته باشـــند چـــون معتقدند حقیقت از آن آنها است.

6.مشـــکل بعدی داشـــتن توتم و تابو است؛ یعنی، اموری که آنقدر مقدساند کـــه نمیتوان به آن نزدیک شـــد و اموری که آنقـــدر محرماند که نمیتـــوان به آن نزدیک شـــد. داشتن توتم و تابو، دانشگاه را مضمحـــل میکنـــد. دانشـــگاه وقتـــی دانشـــگاه اســـت که هیچ توتـــم و تابویی نداشـــته باشـــد. یکی از دالیل رشد غرب، تجربهگرایی اســـت اما تجربهگرایی نه به آن معنایی که در برابر عقلگرایی قرارش میدهند،تجربهگرایی­بهاینمعناک­هقبل ازمواجههبا­یکپدیده،هیچحرفمثبت­ی یا منفـــیای دربـــاره آن نزنیم تـــا ببینیم مواجههمانب­اآنامر،مارابهچهنت­یجهای میرساند.

.7 مشـــکل دیگـــر، توتـــم و تابـــو در خود دپارتمان دانشـــگاه اســـت که برخی استادان از موضوعات و پروژههای جدید اســـتقبال نمیکننـــد. دپارتمانهـ­ــای ما بیشـــتر بـــه «موزههـــای علم» شـــبیهاند تـــا «آزمایشـــگ­اههای علم». چـــون خود اســـتادان هم توتـــم و تابو دارنـــد و اجازه نمیدهنـــد برخی موضوعـــات جدید به دانشگاه وارد شود؛ چون از حوزه تخصص و عاقهشان خارج است.

.8 مشـــکل دیگر دانشگاههای­مان این اســـت که بـــه دانشـــجوی­ان در خصوص داد و ســـتد علـــوم و مرزشـــان بـــا دیگـــر علـــوم دید نمیدهنـــد. نتیجه ایـــن امر، نگاه تمسخرآمیز اســـتادان و دانشجویان بـــه دیگر رشـــتههای علمی اســـت؛ چون نمیدانند چقدر وامدار آن علوم هستند و مورد دیگر، نشناختن مرزهای علوم است و نتیجـــه آن رعایـــت نکـــردن متدولوژی اســـت. معتقدم، ما با اغتشاش و آشوب متدولوژیکد­رپژوهشهایم­انمواجهیم.

.9 تکیه دانشجویان به حافظه به جای «فهم»ازدیگرمشکا­تآکادمیماا­ست.

.10 وقتـــی به جای «فهـــم» بر حافظه متکی شـــویم بـــه جـــای تفکر بـــه تقلید متوسلمیشوی­م.

.11 اگر اســـتادی در پژوهش قوی است لزوماً بدان معنا نیســـت کـــه در آموزش هم قوی باشد. از اینکه دانشگاه باید جمع آمـــوزش و پژوهش باشـــد، ایـــن نکته بر نمیآیدکههر­فردیدردانش­گاهپژوهشگر خوبی اســـت حتماً آموزشـــگر خوبی هم خواهدبود.

.12 نگاه به کار بهعنوان شغل نه حرفه از دیگر مشکات ما در دانشگاه است. اگر به کار به چشـــم منفعت فـــردی بنگریم آن را شـــغل دانســـتها­یم ولـــی اگـــر آن را کارکرد اجتماعی بدانیم به آن به چشـــم «حرفه» نگریســـته­ایم. برخی از استادان ما به کار خود بهعنوان شـــغل مینگرند. بین اســـتادی که آمده که آنچه را که دارد به دانشگاه بدهد با استادی که آمده آنچه

را که ندارد از دانشگاه بگیرد، تفاوت بسیار وجود دارد.

31.بیالتفاتی عجیب دانشگاههای ما به علومانسانی از اساسیترین مشکات ما است. در دانشـــگاه­ی که علومانسانی ضعیف باشـــد، تنهـــا دانشـــگاه ضعیف نمیشود،کلجامعهضعی­فمیشود.

.14 مشـــکل دیگر دانشگاههای ما این اســـت که برنامههای درســـی که از سوی وزارتعلوم داده میشـــود، کارشناســـ­انه نیست و باعث میشود تا دانشجویان ما از علم خود تصویری کاریکاتوری داشـــته باشند.

* مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی استاد مصطفی ملکیاناستک­ه21دیماه،درافتتاحیه­میز مطالعاتاجت­ماعیعلم،فناوریونوآ­وری در مرکز تحقیقات سیاســـت علمی کشور ایرادشد.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran