تهدید امنیت و جان امریکاییها در استراتژی شعاری
چند ســــال پس از پایان دوره ریاســــت جمهوری جــــورج دبلیو بوش، داگاس جــــی فیت، معاون ســــابق بخــــش دیپلماســــی وزارت دفــــاع امریکا حکایت جالب و افشاگرانهای را درباره استراتژی امنیــــت ملی ســــپتامبر 2002 بــــوش تعریف کرد. این استراتژی امنیت ملی یک سند ننگین بود که تأکید میکرد: «اراده ایاالت متحده این اســــت که اگر الزم بداند، در مواجهه با کشــــورهای خرابکار و تروریستها که متکی بر اعمال تروریســــتی هســــتند و بهطور بالقوه از ساحهای کشتار جمعی استفاده میکنند، دست به اقدام پیشدستانه میزند.» به گفته فیت، نه بوش و نه دونالد رامسفلد، رئیس وقت پنتاگون نه تنها مشــــارکتی در نگارش این ســــند امنیت ملی نداشتند بلکه این استراتژی امنیت ملی را بهانه روشــــنفکرانه حمله به عــــراق توجیه میکرد، تا قبل از آنکه روی وب ســــایت کاخ ســــفید منتشر و رسانهای شــــود. آنها 6 ماه بعد از اعام رســــمی اســــتراتژی امنیت ملی خود به عراق حمله کردند. ایــــن حکایت جالب و افشــــاگرانه را از یک منظر دیگــــر هم میتوان بیان کرد، به این معنا که دو مقامی که بیشــــترین مسئولیت را برای پیشبینی پیامدهــــای سرنوشــــت ســــازترین و فاجعــــه بارترین تصمیم سیاســــت خارجی ربع قرن اخیر امریکا داشــــتند، در تدوین اســــتراتژی امنیت ملی خود که این تصمیم را توجیه میکرد، هیچ مشارکتی نکرده بودند. در روز 18 دسامبر نیز هنگامی که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا پشــــت تریبون قرار گرفت و با هیبتی مقتدرانه و حق به جانب، استراتژی امنیت ملی خود را قرائت کرد، این گســــیختگی بین تدوین وًتنظیم این ســــند مهم امنیت ملی با سیاســــتگذاریهای حقیقی او کاما مشــــهود و بدون شک حائز اهمیت بود. استراتژی امنیت ملی تدوین میشود که یک راهنمای استراتژیک و البته اولویتبندی شــــده باشد و سازمانها و آژانسهای امنیتی بر اساس آن، اسناد، بودجهها، مسیر حرکت و سیاستهای خود را تنظیم کنند. اگرچه در عالم واقعیت، از ســــال 1986 به این سو، هر استراتژی امنیت ملیای که منتشر میشود یا بسرعت به فراموشی سپرده میشود یا در وهله اول هرگز به شیوهای معنادار اجرا نمیشود. در این سالها سیاست خارجی همــــواره راهی را که خودش صاح میدانســــته در پیش گرفته، متحدان امریــــکا راه خود را میرونــــد، تهدیدهای پیشبینی نشــــده رخ میدهد و مســــئوالن کنگره از ارائه بودجههای قابل پیشبینی امتناع میکنند و در یک کام هیچ کس در طول مســــیر حرکت خود به استراتژی امنیت ملی امریکا مراجعه نمیکند و از این سند رسمی مشاوره نمیگیرد. یکی از اصلیترین دالیل نادیده گرفته شدن استراتژیهای امنیت ملی غیرواقعی و شعاری بودن آنهاست و استراتژی امنیت ملی ترامپ هم یک مثال برجســـته از این نوع اســـت. ترامپ در مقدمه این سند اعام کرد، درصدد «تأمین امنیت، منافع و رفاه شـــهروندان امریکاســـت» او نخســـتین فصل یا پایه اســـتراتژی امنیت ملی خود را حفاظت از منافع امریکا، امریکاییها و شـــیوه زندگـــی امریکاییها توصیف کرد. اگرچه در این ســـند 68 صفحهای هیچ اشـــارهای به تهدیدهـــای واقعی داخلی، خطرات و آسیبهای سیســـتماتیک که امریکاییها هر روز با آن مواجه هستند، نشده اســـت. بهعنوان مثال ساالنه 2.5 میلیون امریکایی بر اثر بیماریهای قلبی، تنفسی، سرطان و دیابت میمیرند و صدها میلیارد دالر هزینه مراقبتهای پزشکی از آنها میشود. نوشیدنیهای قندی به تنهایی عامل مرگ ســـاالنه 25 هزار نفر در امریکاست در حالی که تنها با اتخاذ سیاستهای پیشگیرانه و فرهنگسازی برای تغییر سبک زندگی و عادتهای غذایی امریکاییها، این تهدیدها تا حد بســـیار زیادی قابل پیشگیری است. همچنیــــن 175 هــــزار تــــا 250 هــــزار امریکایــــی کــــه هر ســــاله بــــه خاطر اشــــتباههای پزشــــکی جان خود را از دســــت میدهند؛ این رقم بسیار باال و البته قابل پیشــــگیری اســــت اما در سند اســــتراتژی امنیت ملی دولتی کــــه ادعا میکنــــد «حفاظت از مــــردم امریکا» باالترین اولویتش اســــت، هیچ اشــــارهای به آن نشده اســــت. در حالی که ترامپ میتواند مقامات دولــــت خود را موظف کند که با هزینه کم و بــــا اتخاذ تصمیماتی، تا حد زیادی این دالیل مرگ را کاهش دهند. طبق گزارش سال 2017 مؤسسه مطالعات پزشکی امریکا، هر ســــاله 32 هزار مورد مرگ قابل پیشگیری اســــت. همچنین در قانون اساســــی امریــــکا یک ماده قانونــــی مربوط به بخش بهداشــــت و ســــامت وجود دارد که از زمان اجرایی شدن تاکنون جان بیش از 125 هزار امریکایی را از مرگ نجات داده اســــت اما ترامپ و جمهوریخواهان درصدد به اصطاح «اصاح» یا تضعیف آن هستند. در اســــتراتژی امنیت ملی ترامپ نیز هیچ اشــــارهای بــــه این تهدیدهای واقعی نشده است. در عوض در این ســــند رسمی، 58 بار کلمه «تروریستها» به کار رفته و ترامپ نوید «نابود کردن تروریســــتهای تکفیری» را داده است. درست مانند تمام اســــتراتژیهای امنیت ملی که از 11 سپتامبر 2001 به این سو در امریکا تدوین شدهاند. در 16 سال اخیر اگرچه تروریستهای تکفیری 103 امریکایــــی را در خــــاک امریکا کشــــتهاند اما تروریســــتهای راســــت افراطــــی نیز در این 16 ســــال جــــان 68 امریکایــــی را گرفتهاند. همچنین مــــرگ و میرهای ناشــــی از مصرف مــــواد مخدر در این 16 ســــال بیش از ســــهبرابر افزایش یافته و در سال 2016 به رقم بیش از 59 هزار امریکایی رسید. نرخ خودکشــــی نیز در امریکا رشــــد 25 درصدی را نشان میدهد و ســــاالنه باعث مرگ 43 هزار نفر میشــــود. مــــرگ و میرهای مرتبط با مواد مخدر در ســــالجاری میادی با مرگ ومیرهای 20 بار وقوع حادثه 11 سپتامبر برابری میکند اما در استراتژی امنیت ملی دولت اشارهای به این مرگ ومیرها نشده است. بنابرایــــن میتوان نتیجهگیری کرد که اســــتراتژی امنیــــت ملی ترامپ در عمل کردن بــــه ادعاهایش یعنی «حفاظت از جــــان امریکاییها» تا حد بســــیار زیادی ناتوان اســــت به ایــــن خاطر که ایــــن اســــتراتژی تهدیدها و خطرات واقعی را که امریکاییها روزانه با آن مواجه هســــتند مدنظر قرار نمیدهد. شــــاید در این استراتژی امنیت ملی در بخش سیاست خارجی شعار «نخســــت امریکا» آنطور که رئیس جمهوری ادعا میکند، مدنظر قرار گرفته شــــده باشــــد اما این به معنــــای در اولویت بــــودن امریکاییها نیســــت. واقعیت این اســــت کــــه این رئیس جمهــــوری هــــم مانند دیگر رؤســــای جمهوری امریکا نمیتواند دریابد کــــه جدیترین تهدیدها علیه امریکا از «درون خانه» است. تأمین امنیت ملی نیز از درون و با شناسایی تهدیدهایــــی کــــه امریکاییها به طور روزمــــره با آن مواجه هســــتند، آغاز میشود. از این منظر، سیاست خارجی ترامپ نیز که این واقعیت اساسی را نادیده میگیرد حتی تا حد ناچیز نیز دگرگونکننده و تحول ساز نیست.