عالمعملگرا
«منظومه فکری آیتاهلل هاشمی» در گفتوگو با محمد سروش محالتی
■ ■
در ســـالروز درگذشـــت آیتاهلل اکبر هاشـــمی رفســـنجانی بر آن شـــدیم تا فارغ از بحثهای همیشـــگی در خصـــوص اقدامات سیاســـی و اجرایی ایشـــان، به ابعاد فکریشانبپردازیم.ازاینرو،باحجتاالسالممحمدسروشمحالتی،استادحوزه ودانشگاه،بهگفتوگونشستیمتادربارهمشیفکریآیتاهللهاشمیازاوبشنویم:
آیتاهللهاشمیازنظرفکریمتأثرازچه شخصیتهاییبود؟
آیتاهلل هاشـــمی در ســـنین نوجوانی به حوزه علمیه قم وارد شـــدند و شـــروع بـــه تحصیات دینـــی کردنـــد. در آنجا در دهـــه دوم و ســـوم عمر خـــود تحت تأثیر سه شخصیت برجسته حوزه قرار گرفتند؛ آیـــتاهلل بروجردی، امام خمینـــی(ره) و عامه طباطبایـــی. بدون شـــک آیتاهلل هاشمیمتأثرازاینسهشخصیتحوزوی است.
چهمشیوتفکری،آیتاهللهاشمیرااز دیگر علما متمایز میکرد؟
ایشـــان بحثهـــای حـــوزوی را مانند طلبههایدیگردنبالکردندامایکتفاوت آشـــکار با دیگر طاب داشـــتند. پرســـش اصلی برای آیتاهلل هاشـــمی، پرسشـــی متفـــاوت از دیگر علما بود. ســـؤال اصلی برای عالمان دینی معموالً این اســـت که بدانیم و بفهمیـــم دین چه میگوید. ولی پرســـش اصلی آیتاهلل هاشمی این بود که ما در زمینه «عمـــل» با چه کمبودها و نقصهایی مواجه هســـتیم. لـــذا تأمات او از جنس تأماتی در زمینه «مشـــکات عملی» بود نه از نوع تأمل در «مشکات نظری».دراینجامیتوانممقایسهکوتاهی
داشته باشم بین مرحوم هاشمی و شهید مطهری،ایندوشخصیتبرجستهبسیار بههمعاقهمندبودندولیدرگیریفکری آنانیکساننبود؛شهیدمطهری،بیشتربه تأمات نظری عاقه داشـــت، بحثهای دقیق فلســـفی را بجـــد دنبـــال میکرد و بهدنبـــال حل شـــبهات علمی بـــود ولی آیتاهلل هاشمی همواره بهدنبال بازکردن گرههـــای عملی بـــود و معتقد بـــود که ما بیش از آنکه شبهه علمی داشته باشیم با مشکاتعملیمواجههستیموبایدبرای آنهاراهیپیداکنیم. ■
مصداقهای عملگرایی ایشان را در کجا میبینید؟
آیـــتاهلل هاشـــمی وقتی وضـــع امت اســـامی را میبیند، درمییابـــد که امت اســـامی بـــا یک مشـــکل عملـــی مواجه است و آن مســـأله «فلسطین» است و در این راســـتا، کتابی ترجمه میکنند. در آن روزگار که ایشان دست به انتشار کتاب زد، ما در ادبیـــات انقابی با نوعی خأل مواجه بودیم و اقدام آیتاهلل هاشمی یک اقدام ابتکاری بود. مســـأله فلسطین پیش از آن هـــم مطرح بـــود و بزرگانـــی در این زمینه اظهارنظر کـــرده بودند ولی آگاهی عمیق از «مسأله» منوط به این بود که ما ادبیات و منابـــع الزم را در ایـــن زمینه تولید کنیم. آیتاهلل هاشمی این مشکل را در جامعه اسامی تشخیص میدهد و به جای اینکه به تألیفاتی بدون فایده و بیهدف بپردازد یا صرفـــاً به تکـــرار حرفهای پیشـــینیان بسنده کند، به ســـراغ یک مسأله جدی و حیاتیمیرود.
نمونه دیگـــر اینکه، مـــا در جامعهای زندگـــی میکردیم کـــه حکومتهای آن کاما ً تحـــت تأثیـــر نیروهای اســـتبدادی از داخـــل و اســـتعماری در خـــارج بودند. آیـــتاهلل هاشـــمی از آنجا که مشـــکات عملـــی را بخوبی تشـــخیص میدهد، به ســـراغ کتاب دیگری در مورد «امیرکبیر» و مبارزات او با استعمار میرود.
واقعاً شـــگفتآور است که پنجاه سال پیـــش در حـــوزه علمیه، یـــک روحانی به ســـراغ چنین موضوعـــی بـــرود. آیتاهلل هاشمی در آن زمان، رشته تحصیلیاش تاریخ نبود تا بـــه اقتضای کار علمیش به چنیـــن موضوعـــی بپـــردازد. او یک عالم دین بود و پرداختن به شخصیت امیرکبیر و برنامههـــای او ارتباط آشـــکار و واضحی با برنامههایی که یک عالـــم دینی دنبال میکند، ندارد. آیتاهلل هاشـــمی به سراغ این موضوع میرود، چون مســـأله اصلی هاشـــمی این بود که «چـــه باید بکنیم؟» پاسخ به این ســـؤال را باید با بررسیهایی کـــه در زمینـــه شـــخصیتهایی کـــه برای اصاح جامعه اقداماتـــی را انجام دادند، تحلیل کـــرد. در این فضا، امیرکبیر یکی از پیشگامانایناقداماست. ■
آیـــتاهلل هاشـــمی بهعنـــوان «نمـــاد عقالنیت» شناخته میشـــود. این عنوان چراوچگونهبرایشاننهادهشد؟
بـــه نظـــر میرســـد تصمیمگیـــری و اظهارنظـــر انســـانها تحتتأثیـــر علل و عوامـــل مختلفی اســـت؛ برخـــی از افراد قضاوتهایشان جنبه احساسی و عاطفی دارد. برخی دیگـــر در اظهارنظرهای خود بیشـــتر از نصوص دینی بهـــره میگیرند؛ بخشهای زیادی از متدینان اینگونهاند، ایـــن گـــروه عمدتـــاً نصگـــرا بـــوده و بـــه سنتهایگذشتهاعتنامیکنند.
گـــروه دیگـــر، در برخـــورد با مســـائل، پاســـخها را براســـاس منافـــع بهدســـت میآورند و بهدنبال این هســـتند که کدام فکر برای آنان سود بیشتری دارد.
در میـــان ایـــن گرایشهـــای مختلف، گرایشهای دیگری هم وجود دارد، از آن جمله گرایشهایی اســـت که به «عقل» توجـــه دارد. البته عقل در اینجا به معنای عقل صرفاً فلســـفی نیســـت بلکه عقلی آمیختهباتجربهاست؛عقلیکهمیکوشد درک درست از واقعیتها داشته باشد. اگر مقصود چنین عقلی باشد؛ بله، آیتاهلل هاشمیواقعاً«نمادعقانیت»درجامعه ما بود. ایشان در مقاطع مختلف چه قبل و چه بعد از انقاباسامی با جریانهایی که فاقد پایههای عقانی بودند و بیشتر بر اساس شـــور و هیجان حرکت میکردند، کمترینهمراهیراداشتند.
جنبـــه دیگـــر ماجـــرا ایـــن اســـت که ایشـــان بهدلیل برخـــورداری از عقانیت، مصلحت نظام حضور داشـــته است اما باالترین نقش را در بحث، بررســـی و ارائه استداللهاداشتهاند.
ما دو نوع مصلحت داریم؛ نخســـت، مصلحت در قبال احکام شـــرعی است و دوم، مصلحـــت در مقـــام تصمیمگیری نســـبت به مســـائل اداره جامعه است که شرع هم نسبت به آن اظهارنظر خاصی ندارد؛مثلاینکهباکدامکشوررابطهداشته باشیم. آیتاهلل هاشمی نسبت به بخش دوم حساسیت داشت و نمونه آن نامهای اســـت که در اواخر عمر حضرت امام(ره) نوشـــتند و از ایشان درخواســـت کردند که مشـــکاتی در جامعـــه وجـــود دارد و این مشکاترابایدحلکرد.آیتاهللهاشمی چـــون مصلحـــت نظـــام را درک میکرد این موارد را با حضـــرت امام(ره) در میان میگذارد. شـــخصیتی که عقانیتمحور باشد میتواند با مسائل، عقانی برخورد کند، هاشمی از این امتیاز برخوردار بود تا بهدنبالحلعقانیمسائلباشد. ■
میراثفکریآیتاهللهاشمیبرایامروز ماچیست؟
میراث اندیشـــهای آیتاهلل هاشمی از دو جنبه برای ما قابل بررســـی است؛ نخست، مجموعهای از افکار و اندیشهها و دیدگاههای ایشان است که به صورت مکتوب و شـــفاهی ارائه شـــده است اما مهمتـــر از اینهـــا، بخـــش دومی اســـت کـــه مربوط به روشهای فکر و اندیشـــه ایشـــان اســـت. اگر ما بتوانیـــم آن روش را بیابیـــم، نوعی زایندگـــی و بالندگی را خواهیم داشت.
«عملگرایی»بهعنوانیکروشدارای چند ویژگی است، نخست اینکه، آیتاهلل هاشمی چون شخصیتی عملگرا بود، در کارهای فکـــری و در تأمـــات نظری خود هرگـــز محدود به یک موضـــوع نمیماند و خـــود را محصور در یک مســـأله خاص نمیکرد. آیتاهلل هاشـــمی با مســـألهها جلو میرفت؛ مســـألهها مســـیر فکر او را مشـــخص میکردند. از این جهـــت، او با اندیشمندانی که قالبهای ذهنی خاصی راازقبلپذیرفتهاندوحاضربهتغییرمسیر نیستند، متفاوت بود و برای هر مواجههای آمادگی داشت.امتیاز دوم، این بود که پس از آنکه مســـأله را در میدان عمل انتخاب میکرد و به ســـراغ آن میرفت در هنگام تحلیـــل، متعصبانـــه برخـــورد نمیکرد. جمود در بحث نداشـــت. آمادگی داشت کهاندیشههایخودرابراساسواقعیتها بســـنجد و اگر آن راهحلها در مقام عمل پاسخگونبود،راهحلهاواندیشههایخود را اصاح میکرد.
ویژگـــی ســـوم، بـــر مبنـــای همـــان عملگرایی، شـــجاعت فوقالعاده ایشان بود. انســـانهایی که کمتر با صحنه عمل درگیر میشـــوند و بیشـــتر با اندیشههای نظری دمســـاز هســـتند، کمتر نیـــازی به شـــجاعت فکـــری پیـــدا میکننـــد. ولـــی متفکرانی که در صحنه عمل هستند، در صورتـــی موفق و پیروزند که از شـــجاعت الزم بـــرای اظهارنظـــر برخوردار باشـــند. شـــجاعتی که آیتاهلل هاشمی در مبارزه با رژیم پهلوی داشـــت، مثـــال زدنی بود. مهمتر از آن، شـــجاعت ایشان برای بیان افکارش بود. همواره، با توجه به شرایط، به نوعـــی حرف خـــود را مـــیزد و خود را محصور به اندیشههای پیشین نمیکرد. خطبههای نماز جمعه ایشان شجاعت باالیشاندرطرحمسائلرانشانمیدهد.
ویژگـــی چهـــارم عملگرایی ایشـــان، تعامـــل و ارتباط بـــا گروههـــای دیگر بود. معموالً کسانی که عالمان فکری خاصی را برای خود برگزیدهاند، حاضر نیستند با دیگرانگفتوگوکنند،اماشخصیتهایی که پاســـخ بـــه مســـائل را در عرصه عمل میبیننـــد، براحتـــی میتوانند بـــا افکار و اندیشـــههای دیگران ارتباط برقرار کنند. به همین دلیل بود که آیتاهلل هاشمی با جریاناتمختلففکریوسیاسینشست و برخاست داشـــت، آنان را میپذیرفت، ســـخنان آنان را گـــوش میکرد، بـــا آنان بحث و گفتوگو میکـــرد و در مواردی که نقدی در آرای آنان میدید، تذکر میداد وهمچنیننقاطقوتآنانرامیگرفت.به هر حال آن اعتنایی که آیتاهلل هاشـــمی به جریان عینیگرا داشـــت پایه و اســـاس امتیازات فکری ایشـــان بـــود که همانها باعـــث شـــد تـــا از فکر روشـــن و اندیشـــه بالندهای در جامعه برخوردار باشـــد. این شـــیوهها امـــروز بشـــدت مورد نیاز نســـل امروز ما اســـت و ما باید بـــا مطرح کردن شخصیت ایشان و آشنا کردن نسل جدید بااینآرا،اینمیراثرابهنسلبعدمنتقل کنیم.
آیتاهلل هاشمی واقعاً «نماد عقانیت» در جامعه ما بود. ایشان در مقاطع مختلف چه قبل و چه بعد از انقاباسامی با جریانهایی که فاقد پایههای عقانی بودند و بیشتر بر اساس شور و هیجان حرکت میکردند، کمترین همراهی را داشتند