Iran Newspaper

فائزه هاشمی: پدر دنبال توسعه تدریجی و پایدار در حوزه زنان بود

بعد از توقیف روزنامه «زن» به من گفتند برو قوی دفاع کن

- فرناز حسنعلیزاده - مرجان طباطبایی

عکس آیتاهلل هاشمی در جای جای دفتر نشر معارف انقالب به چشم میخورد؛ در سالن ورودی، اتاق کار، روی میز ...و موضوع گفتوگو با فائزه هاشمی، نگاه آیتاهلل هاشــمی به حوزه زنان اســت؛ حوزهای پر چالش که گاه به خاطر فعالیتهای فائزه هاشــمی جنجال برانگیز هم شــد. او در این مصاحبه ضمن تشریح دیدگاه آیتاهلل هاشــمی و مســاعدتها­ی پیدا و پنهانش در این زمینه، به مالقات پر ســر و صدایش با بهاییها و واکنش پدرش اشــاره میکند. فائزه هاشــمی همچنین بــرای اولین بار ناگفتههایی از نحوه درگذشت آیتاهلل هاشمی میگوید که در زیر میخوانید...

فائــزه خانــم، آیــتاهلل هاشــمی رفسنجانینس­بتبهدیگررو­حانیونوفعا­الن سیاسی، نگاه مدرنی داشتند. برخی معتقدند ایــن دیــدگاه، منبعــث از تجربه کاری ایشــان اســت؛ اما بــه نظر نمیرســد ایــن دیــدگاه بر تجربه صرف استوار باشــد و البد پایه تئوریک هم میخواهد. این دیدگاه مدرن از کجا نشأت میگرفت؟

میخواهم به جای واژه مدرن، «روشنفکر دینــی» را بــه کار ببــرم کــه بابــا نیــز کتابی به همیــن نــام دارد. بابــا در دوران جوانی کتاب امیرکبیــر را مینویســد کــه عمــده تمرکز آن بر «ســازندگی» امیرکبیر اســت. پایه توســعه هــم ســاختن، آبادانــی و رفــاه اســت. افــزون بــر آن؛ قبــل از انقــالب بابــا ســفرهای زیادی داشــته، بــه حــدود 20 کشــور اروپایــی اعم از توســعه یافتــه، کشــورهای اروپــای غربــی یــا غیرپیشــرف­ته، کشــورهای اروپای شــرقی و به امریکا و ژاپن به عنوان کشورهای توسعه یافته ســفر داشــته اســت. آقای هاشــمی اهل سفر در داخــل ایــران هم بود. مــا در دوران بچگی به اتفاق بابا، سفرهای مختلفی به شهرهای ایران و کشورهای اروپایی داشتیم. همین سفر کــردن، انســان را میســازد و بینــش و دانش انسان را رشد میدهد. البته بستگی دارد شما چه نگاهی در ســفر داشــته باشــید، خیلیها ســفر میرونــد و باقــی ســالها در کشــوری دیگر زندگی کردهانــد، ولی نه تنها چیزی یاد نگرفتهانــ­د بلکه در تفکرات دگم خود دگمتر نیزشدهاند. و ایــن دیدگاه بعــداً با تجربیات ایشــان تقویتشد...

ایــن تجربــه بــرای بعــد از انقالب اســت. میخواهم اشاره کنم افکار بابا قبل از انقالب هم متفــاوت بــود. زندگی شــخصیاش هم متفاوت بود، مثالً قبــل از انقالب تلویزیون را حرام میدانســتن­د اما در منزل ما بود. کار بابا ســاختن بــود. در قــم زمین خریــد و تفکیک کرد و شــهرک ســاخت؛ یا مثــالً در کار پســته بود؛ بابا مثل سایرین فقط در حجره ننشسته بود. اصالً حجره نداشــت. همیشه در حرکت بود و خوبیها و بدیها و کاســتیها را شخصاً میدیــد. حــاال با ایــن تجربیــات و تفکــرات، بعــد از انقالب ســمتهای اجرایی نیــز دارد و میدانــد چه میخواهد و قرار اســت کشــور بــه چه ســمتی هدایت شــود.در واقع ایشــان میدانســتن­د کارهای بزرگ را بدون واهمه از اینکهمدتزم­انزیادیمیخ­واهد،آغازکنند. در پروژههای بزرگ هم چنین نگاهی داشتند. چــون برخــی مســئوالن مــا دنبــال کارهــای ویترینی، زودبازده و بدون زحمت هســتند... به نظــر من این موضوع بــه بینش مدیریتی بازمیگردد. کسانی که دنبال کارهای ویترینی هســتند، مدیــر نیســتند یــا بینــش مدیریتی ندارنــد. مدیریــت بــا برنامــه همــراه اســت، برنامههایـ­ـی کــه نگاه به آینده داشــته باشــد. چــون توســعه کار تدریجــی و زمانبــر اســت، ویژگــی خاص ایشــان آینده نگری بــود و این شاخص یک مدیر است.

در کوتــاه مــدت انتقادهایـ­ـی بــه ایشــان میشدمبنیبر­اینکهمدلتو­سعهایایشان­در حوزهسیاسی«آمرانه»استوخیلیمب­تنیبر مشارکتمردم­نیست...

من این حرفها را قبول ندارم. اینها بعد از ریاســت جمهوری بابــا مطرح شــد. اوالً ما هر چیــزی را باید در زمان خــود مورد ارزیابی قرار دهیم. اینکه بیاییم ریاســت جمهوری و مدیریــت آقای هاشــمی در دوران جنگ را با دولت بعدی که بعد از سازندگی بود، مقایسه کنیم و بگوییم ایشــان اعتقادی به مشــارکت سیاســی نداشــتند، قیــاس درســتی نیســت. طبیعتاً وقتی جنگ تمام میشود، زمان حل مشــکالت ناشی از جنگ اســت. وقتی جنگ پایان یافت، ما هیچ چیز اعم از آب، برق، گاز، جاده ...و نداشــتیم. طبیعی بود که این موارد در اولویت کار دولت آقای هاشمی قرار بگیرد. در کتابــی به نام «آمار ســخن میگوید»همه شــاخصها و کارهــای انجــام شــده در دوران ســازندگی به صورت آماری آمده اســت. این کتاب به شــاخصهای فرهنگی، سیاســی و از جمله افزایش تعداد کتابخانهها و روزنامهها و دانشگاهها ...و اشاره میکند. اینکه میگویند دوره ســازندگی کســی اجازه انتقاد نداشــته و فضای بســتهای حاکم بوده، درســت نیست. در آن زمــان روزنامه «کیهان» به عنوان تفکر راست و روزنامه «سالم» به عنوان تفکر چپ

بودند و هر دو هم بیشــترین حمالت را علیه دولت داشــتند. بعــد هم باید توجه داشــت، آن زمــان مطالبــه سیاســی وجــود نداشــت. در انتهــای دولــت ســازندگی چــون مســائل اقتصــادی، عمومی و مرتبط با نیازهای اولیه مــردم تا حــدودی حل شــد، ســایر مطالبات شکل گرفت و مطرح شد.

درواقعمیگو­ییدمطالبات­مردمدردوره سازندگی،اقتصادیبود­ودردورهاصا­لحاتبه مطالبهسیاس­یتبدیلشدها­ست؟

مــن معتقــدم آقــای هاشــمی در دوره سازندگی هم از مســائل سیاسی غافل نشده اســت. امــا طبیعتــاً اولویــت اصلــی ایشــان ســاختن کشــور بوده که تصمیم درستی هم بوده اســت. آمرانه هم نبود؛ چون با آدمهای دورههــای مختلــف کــه صحبــت میکنیــم، اشــاره میکنند که شأن مشــورتیای که آقای هاشــمی برای کارشناســا­ن در هیأت دولت و کمیســیونه­ا قائــل بــود، در دورههای بعدی تکــرار نمیشــود. میخواهــم بگویم ایشــان بــه کار کارشناســی اعتقــاد زیادی داشــته و به اظهارنظرها­توجهمیکرده­است.

یــک نکتــه دیگــر کــه منتقــدان مطرح میکنند این است که کسی مدافع برنامههای ایشــان در دوره ســازندگی نبــوده و تنها مدافع خــود ایشــان بودنــد. شــما بــا چنیــن نظــری موافقید؟

خیر؛ چنین چیزی وجود نداشــته اســت. همه مدیران ایشــان خبره و کاربلد بودند. در کتاب آقای بهمن احمدیامویی مشتمل بر گفتوگــو با مدیــران اقتصــادی در دورههای مختلف همه تأکیــد دارند که چقدر توجه به نظــر دیگران، برای آقای هاشــمی مهم بوده اســت و ایشــان از لحاظ فکــری کار جمعی را دنبالمیکرد.یعنیبرنامه­ریزیرابامش­ارکت دیگــران انجــام مــیداد و نه فقط خــودش و چونخودشکار­بلد ومدیربودطب­یعتاًتحت تأثیــر حرفهای غیرکارشناس­ــی و دیمی قرار نمیگرفــت، به مدیرانش اختیــار کامل داده بود و شــجاعانه حمایت میکــرد و همه چیز در خودش خالصه نمیشد. از بعد تبلیغاتی به نظرم ضعف وجود داشــت، ایشان بیشتر اهل کار بود. آقای هاشمی میگفت ما دولت کار هستیم. اینکه میگویید مدیرانشان دفاع نمیکردنــد، شــاید مربوط بــه پــس از دوران ایشــان بود کــه از فضــای مســموم و تخریبی علیه ایشــان نشــأت میگرفت و کسی جرأت دفاع نداشت. تــورم 50 درصدی آخر دولت ایشــان را ناشیازچهعو­املیمیدانی­د؟

قبــل از ورود بــه این بحــث بگویم که من اقتصاددان نیستم و وارد جزئیات نمیتوانم بشــوم. مباحث کلــی را فقط مطــرح خواهم کرد. اول اینکه این برمیگردد به همان ویژگی که خودتان اشــاره کردید، برنامههای زماندار کــه نتیجــهاش فقــط در دوران خــود ایشــان نباشد و آینده نگری ایشان، ضمن اینکه الزمه توســعه اقتصادی، یک دورهگذار است که به تورم باال هم میرسد. این مسیر باید طی شود و راه دیگری هم ندارد. اآلن هم آقای روحانی اگر بخواهد راه درســت اقتصادی را طی کند، ما افزایــش تورم خواهیم داشــت. البته الزم اســت در کنار این تــورم برنامههــا­ی معقول اقتصادی نیز دیده شــود مثل افزایش تولید، فعال کردن بخش خصوصی واقعی، کوچک کردن دولت، جذب ســرمایهگذ­اری خارجی، خارج کردن نیروهای امنیتی از اقتصاد و...اما در دوره بابا به خاطر فشارهای چپ و راست، تعدیل اقتصادی متوقف شــد. فشارهایی که بخشی از آنها سیاسی و برای تحت فشار قرار دادن ایشان بود.

یعنــی معتقدیــد اگــر آن زمــان تعدیل اقتصادی پیادهمیشد،اآلنخیلیاز­مشکالت نبود؟

بله؛ به خاطر دارم یکبار که درباره این کار آقــای احمدینــژا­د صحبت میکردیــم، بابا میگفت:«اگــر آن موقــع تعدیــل اقتصــادی ادامــه مییافــت، بــه دلیل کم بــودن فاصله قیمتهــا در سیســتم دو نرخــی مــا، کار راحتتر، با هزینه و فشــار کمتر برای مردم و در زمــان کوتاهتــری انجام میشــد.» در دوره آقای احمدینژاد هم به بدترین شکل پیاده شــد که هنوز هــم آثــار آن پدر آقــای روحانی را درآورده اســت. بــه نظــرم آقــای روحانــی اگــر مدیران بهتری داشــت بعد از پنج ســال بایستی بهتر با این موضوعات کنار میآمد. درنگاهتوسع­هایآقایهاش­می،زنانچه جایگاهیداش­تند؟

نگاه آقای هاشمی، توسعه تدریجی بود. اصرار داشتند باید همه چیز گام به گام انجام شــود تا نهادینه شــود. زیــرا در غیراینصورت، پایــدار نخواهــد بــود. در ســایر برنامههــا­ی ایشــان هم این تفکر به چشــم میخــورد. در مســأله زنان هم این رویکرد از ســوی ایشــان وجود داشــت و معتقد بود اگــر یک کار تند و ســریع انجام شــود، دوام نمیآورد و ماندگار نمیشــود، زود میآیــد و زود مــیرود، از نگاه ایشان مهمتر از همه چیز تحصیالت زنان بود که بایستی تا باالترین مدارج علمی پیشرفت کننــد، ایــن را پایــه ســایر پیشــرفتها­ی زنان میدانستند و مرتب نیز توصیه میکردند. یعنی دغدغهبازخو­ردهاراداشت­ند؟

نــه؛ اعتقادشــا­ن این بــود که ایــن کار باید تدریجی انجام شود تا ماندگار باشد.

رونــد تدریجــی نبایــد از یــک ســطح محدودیآغاز­میشد؟

انجام شــد. آقای هاشمی برای نخستین بار خانمشهال حبیبی را به عنوان مشاور امور زنــان خــود منصوب کــرد. یعنی این ســمت بــرای اولیــن بــار بعــد از انقــالب ایجاد شــد. همچنیــن دفتر همســر رئیسجمهــو­ر برای نخســتین بار پس از انقالب ایجاد شــد. تفکر بابــا از جنس کســانی که بــه خانمها درخت، منزل و بز میگفتند؛، نبود. در سفرها و خیلی از برنامهها ما دخترها یا مامان همراه ایشان بودیــم تــا نشــان دهــد زن بایــد همه جــا در کنــار مرد باشــد. به نظر من ایشــان همزمان نیــز به صــورت پایــهای و زیربنایــی و با هدف فرهنگســاز­ی روی موضوع زنان کار میکرد تــا تفکرات ســنتی مخالــف حقــوق و حضور زنــان در جامعــه را کمرنــگ کند. مثــالً اینکه بابا در کتاب خاطرات خود همه ما را با اســم کوچــک عفت، فاطی و فائزه نــام میبرد که نوعی فرهنگسازی است. یعنی ما مشکلی نداریم اسم خانمها را بیاوریم. چون بسیاری آن را کار نادرســتی میدانستند یا مثالً خانم طاهریان، معاون بانوان سازمان تربیت بدنی اوایل پس از انقالب با ایشان مالقات داشت، بابا به ایشــان گفتــه بود بروید بیرون. شــما تا زمانیکــه خودتــان را در داخل کشــور محدود میکنید، به جایی نمیرسید. اگر میخواهید ورزش بانوان رشد کند، باید به خارج از کشور بروید. ایشان این نگاه توسعهای و روشنفکری را زمانی داشــت که خــود ورزش بانوان برای خیلیهــا تابو بــود. مثــالً وقتی اولیــن تیم ما میخواســت برای بازیهای آسیایی به پکن برود، اجازه نمیدادند. بابا با آقای خامنهای صحبت کرد و مســأله حل شــد. همان زمان «کیهــان» حمله کرد که اســالم بر بــاد رفت. ایــن در حالــی بــود کــه خانمهــای اعزامــی، بســیجی بودنــد و برای رشــته تیرانــداز­ی و با چادر و حتی صورت نیمه پوشیده در افتتاحیه ایــن مســابقات رژه رفتنــد. مســابقات بانوان کشــورهای اســالمی اقدام بزرگی بود که تنها کار مــن نبود و با حمایتهای ایشــان به ثمر نشســت. بــه وزرا و مدیــران خود ســپرده بود کــه همه بایــد حمایت کننــد. حضور ایشــان خارجیهــا را نیز تشــویق به همــکاری خوبی میکرد.

یــا اینکــه مــن یــا فاطــی وارد جامعــه میشــویم و خیلــی از کارها را به پشــتوانه بابا انجام میدهیم و از ما درًاموری که به ایشــان مراجعــه میکنیم کامــال حمایــت میکند و به مــا نمیگوید:«چون زن هســتید این کار را انجام ندهید.» کاری هم که من در آن دوران دنبــال میکــردم ورزش زنان بــود که یک کار کامالً زنانه بود و ایشــان نه تنها خودش بلکه تمــام مدیرانــش از این فعالیــت زنانه همه گونه حمایت و کمکی میکردند. همین نگاه را به ســایر زنان فعال جامعه داشــت. ســایر مســائل زنان نیز از طریق دیگــر یا مثالً خانم حبیبی بهصورت سازمانی دنبال میشد. کاندیداتور­یشماباتوصی­هآقایهاشمی

بود؟

بــا توصیــه بابــا نبــود؛ امــا وقتی با ایشــان مشورت شد موافقت کردند.

آقــای هاشــمی بــرای فعالیتهــا­ی مختلفشماوف­اطمهخانممح­دودیتیاعما­ل نمیکردند؟

نــه محدودیتی نبــود؛ البته تشــویقی هم نبــود، اما وقتــی وارد فعالیتی میشــدیم، نه تنهــا پرهیــز نمیدادنــد بلکــه حمایــت هم میکردنــد. مثالً وقتی من برای ورزش بانوان به اســتانها ســفر میکــردم یک دختــر جوان بــودم. ائمــه جمعــه چون مــن دختــر آقای هاشــمی بودم تقاضای دیــدار با من را قبول کردند و صحبتهای مربوط به ورزش بانوان را میپذیرفتنـ­ـد. چــون میدانســتن­د آقــای هاشمی با تفکرات من موافق است آنها هم از توســعه ورزش بانوان در استانها استقبال میکردند.

برخی مواضع شــما باعــث حمله گروه فشارهمشد،آنموقعصحبت­ایشانچهبود؟ شمارانهینم­یکردند؟

تــا جایــی کــه بــه خاطــر مــیآورم عمدتــاً همــراه من بودنــد، به عبارت دیگــر وقتی مرا نهی نمیکردند تصور مــن این بود که موافق اســت. من همیشــه در کلیات با بابا مشــورت میکردم. بر فرض میخواستم روزنامه زن را منتشر کنم نظرشــان مثبت بود.از من پرسید که چه هدفــی دارم و توضیح که دادم برایش انتشار این روزنامه قابل قبول بود. اما دیگر هر روزه و در جزئیات با ایشان مشورت نمیکردم. یادم هســت در مواردی بابا بــرای روزنامه زن به من تذکــر میداد؛ مثال:« چــرا این موضوع تیتر یک شد؛ اگر دو یا سه بود آنقدر به روزنامه فشــار نمیآمد.» یعنی تذکرات شــکلی بود تا محتوایی. به خاطر روزنامه «زن» هم آقای هاشمی تحتفشارقرا­رگرفتند.

بلــه خیلی زیاد. تمام کســانیکه مخالفت میکردند، اول پیش ایشان میرفتند و بابا هم به آنها میگفت به خودش بگویید. بعضی از

آنها نیز پیرو این توصیه بابا با خودم گفتوگو میکردند. بعدازتوقیف­روزنامه«زن»چهموضعی داشتند؟

بــه من گفتنــد برو قــوی دفاع کــن. کمکم میکــرد؛ چــون متقاعد شــده بود که یــک کار سیاســی و غیرعادالنـ­ـه بــوده اســت. خاطــرم هســتم آقــای یــزدی در نمازجمعــه روزنامه زن را محــارب و.. خوانــده بــود یعنــی قبــل از هر رســیدگی ایشــان حکم را صادر کــرده بود. کــه در پاســخ، نطقی بــرای قرائت در مجلس آماده کردم وقتی نطق را برای مشورت پیش بابــا بــردم، گفت این کــه چیزی نــدارد و آن را اصــالح کرد. در حالیکه فکر میکردم بیشــتر بخشهای آن را حذف میکند. برایفعالیت­هاتشویقهمم­یشدید؟

تشویق مستقیم خیر. ولی نبود مخالفت و حمایتها را من نشــانه تأیید و تشویق ایشان میدانستم.

گفتــه میشــود نــگاه آقــای هاشــمی بــا خانمهای خانــواده خود خــوب بود؛اما این در ســطح اجتماع وجود نداشــت. چرا در ســطح مدیرانمیان­یاززناناست­فادهنشد؟ آیــا در آن زمــان چنیــن زنانــی داشــتیم؟ مثــالً تالش مــن بــرای ورزش زنــان، کار برای همــه زنان جامعــه بــود. منفعتی بــرای من نداشت. ایشــان به حضور زنان اعتقاد داشت و در این مســیر هم گام برداشــته شد.البته در آن دوره در ایــن زمینــه مطالبهگری هم وجود نداشــت. اعتقاد ایشــان بــرای تحصیــل زنان هم در این راســتا یعنی آماده شدن زنان برای پذیرش مسئولیت مدیریتی بود. بابا هر زمان بــا خانمهــا دیــدار داشــتند، توصیهشــان این بــود کــه اول بایــد درس بخوانیــد؛ متخصص شــوید و بعد همــه درهای دیگر به روی شــما باز میشــود. به نظر من ایشــان توجــه زیادی بــه خانمهــا داشــتند و بســیاری از اقدامها در مســیر اهمیت به جایگاه زنان در دوره ایشــان انجام شد.

آقــای هاشــمی بعــد از دوره ریاســت جمهوری فراغت برای موضوعات مورد عالقه خود داشــتند؛ در آن دوره توجه به زنان از سوی ایشانپررنگ­ترشد.موافقید؟

احتماالً مراجعات زنان به ایشــان بیشــتر شده بود، وگرنه نگاه ایشان همیشه بود. ایشان زیربناهــا را در دوره ریاســت جمهــوری خــود آماده و تقویت کرد، پایه را به صورت درســتی چید و طبیعی اســت هر چه جلوتــر میرویم نســبت به مقطع انقالب و مطالبات زنان نیز بیشترمیشود.ایشانهمپاس­خمتناسب باهر دوره را بدهد. مقتضیات زمانی در موضوعات فرهنگی بخصوص جایگاه ویژه دارند. از چــه منظــری بــه جامعــه زنــان نــگاه میکردند؟

اعتقــاد داشــت کــه زنــان خودشــان بایــد حرکت مؤثری داشته باشند تا جامعه و مردان نیز همراه شوند. یکی از بحثهایی که همیشه با بابا داشــتم، این بود که چرا وزیرزن، یا سفیر زن یــا رئیــس دانشــگاه زن نداریــم. پاســخی که همیشــه بــه من مــیداد این بــود که:«زنها خودشــان مقصر هســتند؛ چــرا خودشــان به خودشان رأی نمیدهند. اگر زنان به خودشان رأی بدهنــد، ترکیــب مجلــس کامــل از زنــان میشود؛ آن موقع هر کاری بخواهید، میکنید. وقتی خودتان همدیگر را قبول ندارید، چطور انتظــار داریــد آقایــان شــما را قبــول داشــته باشند.» البته من به ایشان پاسخ میدادم که زنان زمینه رشــد ندارند و باید از هم شــناخت داشته باشند تا به هم رأی دهند و این شناخت از طریق پستهای مدیریتی محقق میشود. یکی از پیشــنهادا­ت ما بوجود آوردن ســهمیه برای زنان بود که باالخره ایشــان سهمیه زنان در سیاســتهای کالن انتخابــات را در مجمع تشــخیص مطرح کرد(انتخابات مجلس )94 که متأسفانه رأی نیاورد. به هر حال باید بگویم آقای هاشمی از بزرگترین حامیان زنان بود که شــهامت بیان نظراتش و عمل کــردن آنها را نیز داشت. دربارهپوشش­زناننگاهشا­نچهبود؟

ایشان در یکی از سخنرانیهای نمازجمعه هــم گفته بود کــه زنان میتوانند کــت و دامن هم بپوشند و حتماً نباید مانتو، چادر ...و باشد کــه بســیار مورد هجمه واقع شــد. خــود ما در خیلی از سفرها ...و با مانتو و روسری هستیم و مشکلی نداشت؛ حجاب مهم بود. تذکریهمنمی­دادند؟

کار بــدی نمیکردیــم کــه تذکــر بدهنــد. اســالم کــه از مبدأ انقــالب ما ایجاد نشــد، ما قبل از انقالب هم مســلمان بودیم و تربیت شــده آن زمــان بــا تفکــرات ایشــان و مامــان هســتیم. لذا بــا قرائــت افراطــی از اســالم از جملــه نــوع حجــاب فاصلــه داریــم. دلیــل هــم نــدارد بخواهیــم از ایــن اســالم افراطی تبعیت کنیم. آقای هاشــمی نیز وقتی کت و دامــن را به عنوان حجــاب قابل قبول مطرح میکنــد یعنــی او نیــز با ایــن اســالم افراطی همراه نیست.

یکــی از موضوعاتی که آقای هاشــمی در نمازجمعه مطرح کردند مسأله ازدواج موقت بود. آیا این مســأله با توجه به نگاه جامعه زنان همخوانیداش­ت؟

نــه، مخالــف زیاد بــود. اتفاقاً مــن هم این بحــث را دنبــال کــردم و خیلی جاهــا گفتم از موافقــان ازدواج موقــت هســتم. ایشــان هــم نگاهشــان ایــن بــود. البتــه منظور ایشــان هم ازدواج موقــت بــرای پســرهای مجرد بــود نه مردهای زن دار. یعنی معتقدید دیدگاه ایشان در این باره تحریفشدهاس­ت؟

احتمــاالً . منظــور ایشــان بــرای پســرهای مجــرد بود تــا جلوی برخــی بیبنــد و باریها گرفتــه شــود و نظــم ایجــاد شــود. خــود آقای هاشــمی هــم دنبال ایــن موضوعات نبــود. از ایــن نظــر ســالم بــود. ازدواج دائــم، هزینــه و تعهــد دارد و ازدواج موقت این محدودیتها را ندارد.یــک نیاز طبیعی وجود دارد و جوانان بایــد این رابطه را داشــته باشــند. از این طریق بدون تن دادن به برخی سختیها کار راحتتر انجاممیشود.

مســأله زندان و ارتباط شما با مجاهدین و بهاییهــا که پیــش آمد، چــه تذکری از ســوی پدرتاندریا­فتکردید؟

یــک بار کــه بابا بــرای دیــدار با مهــدی به زندان آمده بود، با من هم دیدار داشت. آقای رشــته احمدی به بابا گله مرا میکند که فائزه با اینها روابط خوب برقرار کرده است. بابا آنجا از مــن دفــاع کرد و گفت:«شــما الکــی فائزه را زندان آوردید و کنار اینها گذاشتید؛ انتظار دارید بــا اینها بجنگــد. باالخره بایســتی ایــن دوران را خــوب طــی کنــد، در غیراینصورت شــرایط برایش ســخت میشــود.» در دوره زندان هم از ایــن جهــت اصــالً به مــن ایــرادی نگرفت. چون خود ایشــان زندان بوده و این دورانها را گذرانده است. اما بعد به خاطــر دیدار با رهبر بهاییها و عکسیادگاری ازآقایهاشم­یتذکرگرفتی­د.

تذکــری نبــود. من منــزل بابا بودم؛ شــب کــه آقای هاشــمی آمدنــد گفتنــد «دیدی چه جنجالیشد»فقطهمین.

شماچهواکنش­یداشتید؟

مهلــت به مــن نرســید که چیــزی بگویم، مامــان به دفاع از من وارد شــد که «مگه فائزه چیکار کــرده؟ کار بدی نکــرده. فالنی این کار را کــرده و آن یکــی این کار را کرده؟ چرا کســی چیزی نمیگویــد و فقط به فائزه گیر دادند؟» مامــان مثالهایی با نــام و کار افراد میزد. بابا هــم دیگر چیــزی نگفــت. اینجا بحــث تمام شــد. ولــی چند روز بعــد که بــرای بابا تعریف میکــردم که عجیــب این کار بازخــورد مثبت در بین همه اقشار جامعه داشته است و کمتر فعالیتی داشــتهام کــه اینگونه عکسالعمل عمومــی داشــته باشــد کــه جــواب خوبــی گرفتم. مادرتــان هم همیشــه در بحثها فعال بودند؟

مامان همیشه فعال بود و هست.

در کنار شما؟

گاه در کنار ما و گاه بر خالف نگاه ما. مامان خیلی نگاهش به زنها خوب نیست. نگاه بابا بهتر بود. البته در عمل برعکس است. مثالً در تربیت ما نگاه تبعیضآمیز نداشــت و ندارد. یادم هســت قبل از انقــالب، بابا زنــدان بود و محســن ســر موضوعی به من امر کرد.مامان در حمایت از من به محسن گفت:« تو و فائزه چه فرقــی دارید که تو بــرای او تعیین تکلیف میکنــی؟» مامــان در عمل،موافــق برابــری حقوق زن و مرد اســت امــا در حرف برعکس است. یا مامان به من میگوید:«این همه زور زدید گفتیــد زن،زن... حاال وقتــی میخواهند از تــو تعریف کننــد میگویند فائــزه مثل یک مرد اســت یا تنها مرد خانواده،فائزه اســت.» معنیاش این اســت که هیــچ کاری نکردهاید و فقــط شــعار دادهاید و البته حرف نادرســتی همنیست. در ایــن یک ســال نبود پدرتــان را کجاها بیشتراحساس­کردید؟

جاهایــی که بــه دلیل نبــود بابــا میبینیم اقتدارگراه­ا قدرت بیشــتری برای خودشــان با اســتحاله قانــون ایجاد میکننــد همچنین در موضوعات شــخصی در مشکالتی که برای ما ایجادمیکنن­د؛ممنوعالخرو­جیها؛احضارها؛ آزار و اذیتها ...و وقتیبودنده­مکهشمازندا­نرفتید؟

االن فشــارها چندین برابر شده است. یک باره فشارها زیاد شد.

یک سال گذشته با اخباری که میشنویم گویا خانواده شــبهاتی درباره علت فوت آقای هاشمیدارد...

بیــن دوزخ و بــرزخ هســتیم. مســتنداتی نداریم کــه درباره فوت عادی یا توطئه حرفی بزنیم.

حتمــاً درباره فــوت ایشــان از محافظان پرسوجوکردی­د؛روایتشانچه­بوده؟

همــان روزهــای اول ماجــرا را طبــق آنچه خودشان شــاهد بودند اینگونه شــرح دادند. بابا اجــازه نمــیداد که محافظان کنــارش در استخر باشــند. لذا محافظان پشت در استخر بودند. بابا همیشه ساعت پنج بیرون میآمد. داخل اســتخر دوربین نداشــت.اما محافظان یــک آیفــون میگذارنــد تــا حداقــل صــدای داخل اســتخر بیــرون بیاید.وقتــی بابا متوجه میشــود، میگویــد چــون خانمهــا از اینجــا اســتفاده میکنند،آیفــون را قطــع کنیــد. تنها کاری که محافظان کرده بودند این بود که یک سنسور گذاشــته بودند که فقط نشــان میداد بابا اآلن در کدام محوطه اســت؛در سونا است یــا جکوزی، اســتخر و. فقط یک چراغ روشــن میشــد. حتی چند بار محافظان به محسن و بقیه گفته بودند وقتی حاج آقا استخر میرود شما بیایید و کنارشان باشید تا خیالمان راحت باشــد. یک بار محسن پیش بابا میرود.وقتی حرفهایش تمام میشــود بابا میگوید خب حاال برو. گویا متوجه شــده بــود که محافظان میخواهنــد یــک نفر کنــار بابا باشــد. باالخره آدم وقتی مرتب تحت کنترل باشد دلش یک خلوتی هم میخواهد. تنها خلوت بابا، استخر بود. ســایر جاها همیشه محافظان همراهش بودند. محافظان ما هم خیلی تالش کردند تا بتوانند خبری از داخل استخر داشته باشند؛اما بابــا رضایــت نــداد. نزدیکتریــ­ن محافــظ به بابــا میگویــد حــدود 10 دقیقه بــه 5، متوجه میشــود بابا داخــل آب پرید. چــون چراغ آن نقطه روشــن شد. ساعت 5 که قرار بود بیرون بیاید،خبرینمیشود­وآنهاچنددق­یقهصبر میکننــد و میرونــد داخل بابا را کف اســتخر میبینند. یعنی فوت ایشــان در طــی این21 دقیقه بودهاست؟

انگار.

پزشکانچهنظ­ریدارند؟ دکترهــا نظــرات مختلفی دارنــد. معموالً بابا آخرین جایی که در اســتخر میرفته، سونا بــوده، بعــد از ســونا دوش میگرفتــه و بیرون میآمده. آن روز هم چراغ ســونا روشــن شده و بعــد از آن چــراغ اســتخر روشــن میشــود؛ براساس این اطالعات، چون فاصله بین سونا و اســتخر کم اســت حدس یکی از دکترها این است که احتماالً ایشان از سونا که بیرون آمده از لــب اســتخر حرکت میکرده و دچار ســکته شــده و به داخل آب افتاده اســت. دلیلشــان هم این اســت آدم وقتی ســکته میکند همه چیز بسته میشــود. آب داخل بدن بابا نرفته اســت؛ یعنی ریــه، مــری ...و همه چیز بســته میشــود. عالیم خفگی هم وجود نــدارد. بابا هم در استخر وسط آب بوده است، نه باال و نه ته استخر.درباره رادیواکتیو در بدن ایشان هم صحبتهاییمط­رحشد... یعنیازطریق­آباستخربود­هاست؟

میگوینــد ایــن احتمــال وجــود دارد. آب استخر را هم آزمایش کردند چیزی داخل آن نبوده اســت. البتــه اینها میگوینــد رادیواکتیو ســرطان میدهد و سکته نمیدهد. در ضمن میگوینــد نمیدانیم ریشــه رادیواکتیو داخل بدن ایشان از کجاست. سابقهبیمار­یقلبیهمندا­شتند؟

بابــا دهه هفتــاد یک آنژیو داشــته اســت. حرف و حدیث زیاد اســت؛ ما هم نمیدانیم. به هرحال ، با توجه به ابهامات موجود ، انتظار داریــم نهادهای مســئول باجدیــت ، پیگیری و برای شــائبه هــا و ابهامات پاســخ منطقی و مجابکنندهب­دهند.

چون فاصله بین سونا و استخر کم است حدس یکی از دکترها این است که احتماالً ایشان از سونا که بیرون آمده از لب استخر حرکت میکرده و دچار سکته شده و به داخل آب افتاده است. دلیلشان هم این است آدم وقتی سکته میکند همه چیز بسته میشود. آب داخل بدن بابا نرفته است؛ یعنی ریه، مری ...و همه چیز بسته میشود. عالیم خفگی هم وجود ندارد. بابا هم در استخر وسط آب بوده است، نه باال و نه ته استخر

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran