Iran Newspaper

محبوب قلبها

- سعید نیکپور کارگردان سریال امیرکبیر

مــا در تاریــخ گذشــته و دوران معاصــر ایــران چهرههــای مهمــی در جایــگاه وزیر داریــم كه از دل مــردم برخاســتند و نماینده مردم در دستگاه دیكتاتــور­ی حكومــت بودند. اینها در تاریخ مشــهور هستند، در تاریخ گذشته حسنک وزیر، خواجه نصیرالدین طوسی و قائم مقام و امیركبیر و محمد مصدق را داریم. دورترهــا خانواده برمكیان و جعفــر برمكی را در دســتگاه خافت عباســی داریــم كه نــژاد ایرانی دارند. كسانی كه نماینده مردم در حكومتهای استبدای بودند اما در میان این ها عاوه بر اینكه از مــردم جانبــداری میكننــد و بــرای خدمت به مردم و برای تعدیل حكومت از شكل دیكتاتوری و اســتبدادی­اش آمدهانــد، امیركبیــر وضعیــت متمایزی دارد. او استثنا است. چهرههایی كه نام بــردم از كودكــی و دوره طفولیــت آنها اطاعی نداریم كه كودكی حســنک وزیــر و جعفر برمكی و چهرههایی از این دســت چگونه بــوده و اطاع زیادی از آنها در دســت نیســت. امــا امیركبیر را ما به عنوان فرزند یک آشــپز در دســتگاه اشرافی قائــم مقام میشناســیم. این پســر در ســالهای كودكــی و نوجوانــی در آن دســتگاه جــزو خدمــه بــود و ماننــد فرزنــدان اشــراف به مكتبخانــه راه نداشــت و مردم اینهــا را از امیر كبیــر میدانند. اما از آنجایی كه ذوق و شــوق خواندن و نوشــتن داشــت از درز در مكتبخانه حرف اســتاد را گوش میكــرد، تــا اینكه یــک روز اســتاد ایــن را فهمید و میخواســت او را تنبیــه كنــد و شــكایتش را نزد میرزا عیسی فراهانی برد و گفت این خدمه خطا كرده و مجازات او چیســت؟! میرزا عیســی وقتی اشــتیاق بچــه را دید بــه معلــم مكتبخانه گفت، كاری به این مســائل نداشــته باش و او را ببر كنار فرزند خودم میرزا ابوالقاسم بنشان چون باید در مكتبخانه باشد، گرچه بچه رعیت است، اما این اجازه را دارد سر كاس بنشیند. مردم اینها را از زندگــی امیركبیــر میدانند و گویــی از همان آغاز كودكی رقت قلبی نسبت به امیركبیر میان مردم ایران شــكل میگیرد. وقتی وارد كاس میشود، معلم میپرســد پشــت در چه گوش میدادید؟ امیركبیر هم میگوید وقتی شما درس میدادید من گلســتان ســعدی را گوش مــیدادم و معلم میگویــد چیــزی هــم بلــدی؟! او هــم دیباچــه گلســتان را از بــر میخواند:«منــت خــدای را عزوجــل كــه طاعتــش موجــب قربــت اســت »...و بچــه از همــان كودكــی اســتعداد و نبوغش را نشــان میدهــد. بعــد از اینكــه مكتبــش تمام میشود هم به عنوان میرزا بنویس عباس میرزا نایبالســل­طنه اســتخدام میشــود و در خدمت عباس میرزا وارد نظام میشود و به درجه افسری آن زمــان میرســد. این بچه آشــپز مــدارج ترقی را طــی میكند و ســرانجام بــه عنــوان امیرنظام آذربایجان میرسد و قشون آذربایجان زیر نظر او فعالیت میكرد و تمــام ولیعهدهای قاجار را به تبریز میفرستادند تا زیر نظر امیرنظام تعلیم و تربیت شــود. او در ســن پنجاه سالگی همراه شاه بــه تهران میآید و به دلیــل لیاقت و عاقه برای خدمــت به جایگاه صدراعظمی ایران میرســد. امیر كبیر بچه همه خانوادههای ایرانی است و او را دوســت دارند و فكر كنید وقتی ســریالی درباره زندگی این شخصیت ساخته و به آن شورانگیزی آماده پخش میشــود چطــور احساســات مردم را تحریــک میكنــد و آنهــا را تحــت تأثیــر قــرار میدهــد. امیركبیــر تاش داشــت ایــران را از زیر یوغ انگلیس و روســیه بیرون بیــاورد در حالی كه بــر همه مقــدرات ایران تســلط داشــت و این دو نیرو اجازه نمیدادند و این دو استعمارگر توطئه چیدند و نظر شاه را نسبت به او برگرداندند و آن فاجعه رخ داد.

زندگــی امیركبیر مانند یک قهرمــان تراژیک اســت، یک قهرمان ملــی كه مــورد عاقه مردم اســت در اثــر توطئــه دســتهای اجنبــی حكــم اعدامش صادر میشــود و با آن طــرز فجیع او را میكشــند و یک غصه عمومی برای مردم ایران ایجــاد میكنند. شــما هر وقــت اســم امیركبیر را میآوریــد مردم با حزن و اندوه دربارهاش حرف میزننــد. امیــر هنــوز در تصــور مــا زنده اســت و همچنان داغ كشــته شــدنش بر دل مــردم ایران مانده است.

 ??  ?? نمایی از سریال «امیرکبیر»
نمایی از سریال «امیرکبیر»
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran