نه در خیابان
چنــد روز بعــد از آن آلودگى شــديد هــوا ديگر خبر و نظــری دربــاره آن نمىبينيــم. موكول شــد گويــا بــه تشــديد دوبــاره آن در روزهــای نامعلــوم آينــده. اعتراضهــای خيابانى هــم كمى ديگر دربــارهاش حــرف زده مىشــود و خبررســانى مىشــود و البــد دوبــاره فراموش مىشود تا جايى باز مسأله بشود و تازه بشود آن اعتراضها.
انــگار مســائل مان آنقدر زياد اســت كه هر چيــزی تــا بحرانــى نشــده باشــد، پشــت گوش مىاندازيمــش و مىســپاريمش بــه آينــدهای نامعلــوم. البته بعضى هم پيشبينى مىكنند كــه بهزودی فــالن و چنان خواهد شــد، گاهى با ادله و شواهد و گاهى بدون آن و باز انگار منتظر مىنشينيم تا چه پيش بيايد.
خيلىهــا ايــن روزهــا مىگوينــد ايــن اعتراضهــا را پيشبينــى كــرده بودنــد و آن آمــدن به خيابــان را اعتراضى به وضعيت بد معاش بسياری از مردم مىدانند و بخصوص طبقــه تهيدســت جامعه. آيــا واقعــاً اين طور اســت و آيــا واقعاً همــان كه پيشبينــى كرده بودند اتفاق افتاده؟ آيا اين اعتراض اقتصادی بخش خاموش جامعه بــود؟ من اينجا كاری نــدارم بــه علــل شــروع و علتهــای بيرونــى ايــن اعتراضها (كه خــودش موضوع مهمى مســئوالنش).ًفقط مىخواهم به خود آن چه اســت و حتمــا پيگيــری خواهــد شــد از طرف در خيابان اتفاق افتاد نگاه كنم.
بــه گــواه فيلمهــای زيــادی كه پخش شــد و همــه ديدند، نه چنــدان خبــری از آدمهای پابهسنگذاشــته بــود (كــه مســتقيم درگيــر معاش خانواده هستند) و نه زنان بهطور كلى، بخصوص زنانى كه خانهدار به نظر بيايند. در شعارها هم به سختى مىشد رنگ اقتصادی ديد. دوباره حتماً مىشود به فيلمها نگاه كرد و ديد كــه اكثريت قريب بــه اتفاق معترضان جوانهــا هســتند، بــا شــعارهايى تنــد، كــه گويــای نارضايتىشــان از همــه چيــز اســت و عاصىشدنشــان از زندگــىای كــه دارنــد. در اينهــا كســى شــک دارد؟ نگاهــى دوبــاره و درســت به فيلمها و گفتههای شاهدان حتماً اين شــک را برطــرف خواهد كــرد، كه مردمى صرفــاً از طبقــه تهيدســت (كــه طبعــاً بايــد بيشتر سن و سال داشته باشند و شعارهاشان اقتصادی باشد و اعتراضهاشان هم از همان جنــس) بــه خيابــان آمده باشــند بــرای طرح اعتراضهاشــان. اتفاقــاً مردمى از اين دســت خــوب مىداننــد كــه جــای طــرح شــعارهای اقتصادی نه كف خيابان اســت و نه ســردادن چنينشعارهايى.
من در آن فيلمها جوانهای بىآيندهای را مىبينــم كه از همه چيز عاصىاند؛ از گذشــته و از حــال و از بيــکاری و از نداشــتن تفريــح و از نداشــتن اميــد. اينها ريشــه اقتصــادی دارد؟ بله، حتماً بخش مهمىاش ريشــه در اقتصاد خــراب و بيکاریشــان دارد و نداشــتن اميد به آينــده. امــا آيــا اعتراضشــان فقــط بههمين خالصــه مىشــود؟ آيا بهفــرض رفــع بيکاری اعتراضهاشــان هــم تمــام خواهــد شــد؟ نمىبينيم كه آنها از همه چيز عاصىاند؟ و اگر قبول داريم كه معترضان اغلب جوان بودند، آيا نبايد مشــکل اولشــان را فرهنگى بدانيم؟ ذلهشدن از فساد گسترده كه امکان پيشرفت را ازشــان مىگيــرد، نااميدشــدن از انتخاب كار و طريــق زندگى، عاصىشــدن از بگيروببندها كــه حتى برای كنســرت و هــر فعاليت هنری و فرهنگىای هم هســت و آن هــم وقتى كه اين همــه معضــل وجــود دارد در كشــور؛ اينها را نبايد برایشان مهمتر بدانيم؟
مىدانــم كــه هيــچ چيــز از بيــکاری بدتــر نيســت، حتى بــرای جوانهايى كــه فقط بايد خــرج خودشــان را بدهنــد و نــه اعضــای يک خانــواده را، امــا ايــن فقــط مىتوانــد يکــى از زمينههــا و علتهــای چنــان اعتراضهايــى باشــد و نه تمامش. فروكاستن آن اعتراضها بــه اعتراضهای معيشــتى (و آن هم باوجود تمام شــواهد موجود) به نظرم كمکى به حل مســأله نخواهد كرد و وقوع بحــران را فقط به تأخير خواهد انداخت.
اينکــه نبينيــم عمــوم مــردم و بخصوص جوانهــا، از وضع فرهنگى موجود ناراضىاند و گمــان كنيم با رفع بيکاری و حــل كم يا زياد مشــکالت معيشــتى تمــام مسائلشــان حل خواهد شد، سادهانگاری است. اگر نبينيم اين همه خشم را و اين همه نارضايتى از همه چيز را و احســاس نااميدی و بىآيندگــى كه دارند. بخصــوص اينکــه اختيار زندگىشــان دســت خودشــان نيســت و نمىتوانند هيچ تغييری در وضعى بدهند، هيچ كمکى به حل مسائل نخواهد كرد. راهحل نه فقط در درســتكردن معــاش، كه كالً داشــتن زندگى بهتری اســت كه خودشــان هم امکان انتخاب شغل داشته باشند و هم نوع زندگى و آينده براشان موهوم و تيــره نباشــد. آن وقت اســت كه فقــط ديگر فکــر نخواهند كرد، چيزی برای ازدســتدادن ندارند و به هر قيمتى به خيابان نخواهند آمد و هر كاری نخواهند كرد.