Iran Newspaper

آیا هنوز خانهای هست؟

وقتی با نگاهی فلسفی بر «مفهوم خانه» تأمل میکنیم تراژدی زندگی ما «جستوجوی خانه» نیست بلکه پرسش از «امکان خانهداری» است

- دکتر علیاصغر مصلح استاد فلسفه دانشگاه عالمه طباطبایی

وقتی سخن از «خانه» به میان میآید، بهنظر میرسد که هرکسی میتواند در این باره وارد گفتوگو شــــود ولی اغلب، واژه «خانه» برای افراد، وجه شــــاعران­گی را برجسته میکند اما واقعیت این اســــت که خانه بــــرای ما یکی از مهمترین واژههای اســــتعار­ی و هنری است. برخــــی فالســــفه چــــون کاســــیرر در توضیح چیستی شــــعر و هنر بر نحوه کاربرد واژهها به طور اســــتعار­ی تأکید میکنند و معتقدند که ما بــــرای اینکه خلل زندگی را پر کنیم، نیاز به «زبان» داریم. به زعم آنان، انسان موجودی نیازمنــــ­د اســــت، امــــا دو توانایــــ­ی دارد؛ یکــــی «عقــــل» اســــت و دیگری «زبــــان». در حالت عادی وقتی با واقعیتهای ملموس روبهرو میشــــویم، به مدد «زبان» آنها را نامگذاری میکنیــــم. نخســــتین داللتهای زبــــان هم داللتهــــ­ای محســــوس و ملموس هســــتند. بهعنــــوا­ن مثال بــــه یک واقعیــــت میگوییم «درخــــت» و واقعیــــت دیگــــری را «رود» مینامیم، اما توانایی دیگر انسان به کار گرفتن واژههای روزمره معمول در یک سطح و متن دیگر اســــت و از اینجا اســــت که شعر و هنر به وجود میآید؛ مثالً ما واژه «خانه» را ابتدا برای جایی که در آن از خطر مصون هستیم، به کار میبریم اما بتدریج نیاز به واژههای با معانی واالتر ما را به استفاده از همین واژهها در سطح دیگریمیکشا­ند.

مـــا «خانه» را میشناســـی­م و بـــه آن نیاز داریم. بر این اساس، خانه نداشتن احساس بدی اســـت و با خانه داشـــتن میتـــوان این احســـاس بد را از بین برد، اما گاهی انســـان «احســـاس بیخانگی» عمیقتـــری دارد که دیگر با داشـــتن خانه از بیـــن نمیرود. اینجا «بیخانگـــی» یک امر اگزیســـتا­نس اســـت؛ به عبارتی شـــرایطی است که انسان با توجه عمیق به اصل بودنش دچار رنج میشود.

«خانـــه» از واژههایـــ­ی اســـت کـــه گاهی برای بیان درک عمیقتـــر از بودنش به یک «استعاره» بدل میشـــود. وقتی میپرسیم مـــن کجایی هســـتم؟ اینجا خانـــه را به یک معنای اگزیســـتا­نس بـــه کار بردهایم؛ اینجا خـــود را بیخانه تصور میکنیـــم و از این امر پرســـش میکنیم کـــه «خانه کجا اســـت؟» ممکن است که من در ایران 0۱ خانه داشته باشـــم اما عمیقاً احســـاس بیخانگی کنم. آن خانـــه به معنـــای اول خانهای اســـت که «متعلـــق» دارد، خانـــه به معنـــای دوم به «اصل انسانیت» ما بازمیگردد.

اینجا اســـت که مـــا نیـــاز داریـــم واژهها، نشـــانهها، عکسها و آثار هنری را به گونهای به کار گیریم که احســـاس، عاطفه و دریافت ما را آشکار کند و این «شـــأن هنر» است. در مقام تفکر هم این گونه است؛ انسان موجود متفکر اســـت. «هنر» یکـــی از گونههای بروز پاســـخهای عمیق آدمـــی از «اصـــل وجود خود» اســـت. هنرهای مختلفـــی که درطول تاریخ به وجـــود آمدهاند هر کدام به گونهای پرسشهای عمیق آدمی را آشکار کردهاند.

اگر به تفکر و هنر تاریخی نگاه کنیم، ما در تاریخ فلسفه شاهد تحولی بنیادین هستیم، این تحول بنیادی با نام «نیچه» پیوند خورده است. اگر ما واژه خانه را با بار استعاری وطن، سرزمین، ناکجا آباد و خویشاوند به کار بریم، آن زمان، این مقطع شکلگیری تفکر نیچه اهمیت خود را آشکار میکند.

انسان در «فهم خانه» همیشه عالقهمند به رســـیدن بـــه خانـــه بوده اســـت. انســـان یـــک گمشـــدهای داشـــته و در تـــالش برای رسیدن به آن بوده اســـت. به همین خاطر، در همـــه فرهنگهـــا صورتهـــای مختلف جســـتوجوی خانه و وطن دیده میشـــود. برخی از این وطنها و خانهها فرا زمان است و برخی در زمان آمده است. همه فرهنگها به گونهای این فهم و درک را در هنرها، ادیان و فلسفههای خود منعکس کردهاند.

وجه مشـــترک همه فرهنگها این است که هر کـــدام درکی از آن وطـــن مألوف، یا به عبارتی از آن جایی که رانده شـــدهاند، دارند اما در مقطعی که نیچه از آن حرف میزند، اصـــ ِل «خانـــه داشـــتن» مورد پرســـش قرار میگیرد. پرســـش نیچه یک نوع نهیلیســـم اســـت، نهیلیســـم نوعی واژگونـــی ارزشها اســـت. نمود آن در هنر به این صورت است که تاکنون هنرمند با تصور آن وضع مطلوب به آفرینش اثر هنری میپرداخت، اما نیچه میپرســـد که چرا این گونه میآفریند؟ اصالً خود آفرینش چیســـت؟ و به همین جهت بعـــد از آن هر چه تاکنـــون در فرهنگها رخ داده بود، مورد پرســـش قـــرار میگیرد. این پرسش نیچهای بحث از خانه، وطن و اتوپیا را نیز دگرگون میکند.

این در حالی است که ما با بهره گرفتن از آثار بزرگان خود چـــون مولوی، عطار، خیام ...و یـــک جایی را آرامگاه، خانه و وطن تلقی میکنیموباآ­نانسمیگیری­م.خانهدرتفکر بســـیاری از متفکران ما، تمثیل «حقیقت»

چهره اصلی زندگی انسان دنبال کردن بیپایان خانه است و چون به خانهای نمیرسد آن را میسازد. اگر در گذشته تراژدی آدمی گم کردن خانه و جستوجوی آن بود ولی تراژدی امروز، رویارو شدن با اصل پرسش وجود خانه است

است و جســـتوجوی «خانه» به تعبیری، جستوجوی «حقیقت» است. در این فضا، مهمترین گمشده آدمی «خانه» است و هر فرهنگی کوشیده تا به گونهای، برای رسیدن به خانه تـــالش کند. خانههـــا و وطنها گاه «آرمانشهرها­یی» بودند که آدمی با تصور سکنی گزیدن در آنها آرامش را جستوجو میکرده اســـت؛ از مدینه فاضله افالطون تا نیروانای هندیان و شهرخدای آگوستین هر کدام به گونهای، خانهای برای جســـتوجو بودهاند.اما پرسشی که نیچه مطرح میکند این اســــت که «اصالً مگر خانهای هست؟» خانهها ســــاخته خود ما هســــتند. ما خانه و آرمانهایما­ن را میســــازی­م. ارزشهای هر فرهنگ ساخته آن فرهنگ است. اتوپیاها و خانهها تنها کوششــــی برای ترمیم رنجهای ما است. ما با نیچه هرگونه «حقیقت خانه» را مورد پرســــش قرار میدهیم؛ به تعبیری، نهیلیس ِم نیچه واژگونی خانههایی است که انســــان در طول تاریخ درصــــدد یافتن آنها بوده است. از همین رو است که هایدگر تعبیر «بیخانمانــ­ــی» را به جای نهیلیســــ­م بهکار میبرد. این پرسش قرن بیستم به بعد است و نیچه با بازگرداندن همه چیز به قدرت، از پایان حقیقــــت و مرگ هنر حــــرف میزند. به نظر نیچه خــــدا مرده اســــت و خدای هر فرهنگ، در واقع، آفریننده آن فرهنگ برای ترمیم دردها و رنجهایش است و این همان «چهره تراژیــــک زندگی» اســــت. به همین جهت اســــت که «تراژدی» پیوند عمیقی با «خانــــه» دارد؛ به عبارت دیگر، چهره اصلی زندگی انســــان، دنبال کــــردن بیپایان خانه اســــت و چون به خانــــهای نمیرســــد، آن را میســــازد. این بصیرت بــــزرگ نیچه، هنر را وارد دوران جدیــــدی میکنــــد و هنــــر از وجه دیگری مورد پرســــش قرار میگیرد. مسأله زمان ما تنها «جســــتوجو­ی خانه» نیست، پرســــش از «امکان خانهداری» است؛ اینکه آیا اساســــاً خانهای هســــت که انســــان در آن ســــکنی گزیند؟ بــــه همین جهت اســــت اگر در گذشــــته تــــراژدی آدمی، گم کــــردن خانه و جســــتوجو­ی آن بود ولی تــــراژدی امروز، رویارو شــــدن با اصل پرســــش وجــــود خانه است. نسبت انســــان با خانه، آیینهای برای درک تاریخ تراژدی زیستن آدمی است. *مکتـــوب حاضـــر متـــن ویرایش و تلخیص شـــده «ایران» از ســـخنرانی دکتر علیاصغر مصلح است که با عنوان «آیا هنوز خانهای هست؟» 21 دی ماه در محلمدرسههن­رهایمعاصرا­یرادشد.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran