Iran Newspaper

من هنوز ایستادهام

- شقایق آرمان

من هنوز ایستادهام، تنهای تنها و از پشت روزهای سرد اندوه، انتظار آمدنت را میکشم. تمام عمر به انتظار بودهام. مردم از من میپرسند مگر کشتیهایت غرق شده اند که گلوله گلوله اشک میریزی؟ آری! کشتیام غرق شده است. من مادر مجید، مادر فرید، مادر مسلم، حسن ، حسین، حامد و ... من پدر، من خواهر، من برادر و من از بستگان تمام آن 32 سرنشین کشتی غرق شدهای هستم که رفت تا دورهای دور، تا ساحل شرقی چین. 9 روز تمام است که دستهای یخ زدهمان را در هم گره زدهایم. زانوهایمان را در آغوش کشیدهایم و چشم به راه یک خبر ماندهایم. حاال اینجا هرچه میبینی جای خالی است. ما یک عمر در انتظار بودهایم. هربار که جگرگوشههای­مان را به دریا میسپردیم دلمان آشوب میشد، این بار اما فرق داشت، همه دنیایمان خالصه شد در کابوس نیامدنها، تا همین دیروز هنوز رؤیاهایمان را رج به رج میبافتیم، رؤیای دوباره بودن، رؤیای دست در دست هم بودن، رؤیای خندههای از ته دل، رؤیای چیدن سفرههایی با عطر خوب سیب زمینی پخته، رؤیای انارهای دانه دانه شده، رؤیای چیدن هفت سین و بهار با هم بودن .... ما رؤیا کاشتیم و کابوس درو کردیم و خبر تلختر از تلخ رسید. آری! کشتی ما غرق شده است. دریای طوفانی، آتش و خاکستر و آه، آخر قصه ما بود. اما ای کاش خاکستر و پوسیدگی و آه نبود. حاال ما ماندهایم و بهاری که خالی از تک تک شما 32 نفر خدمه کشتی نفتکش «سانچی» است، ای کاش کسی میآمد و به ما میگفت که همه این آشفتگیها یک قصه بود و ما فردا صبح از خواب بیدار میشدیم و دوباره لبخند میزدیم. اما افسوس ما داغدار زمستانی هستیم که خالی از توست. و بهاری که تهی میشود از نبودنت. و هفت سین بیتو قلبم را میشکافد. آری! کشتی ما غرق شده است. من هنوز ایستادهام و برایت از ساحل انتظار دست تکان میدهم، رؤیایت را که میتوانم داشته باشم ، هرچند کشتیام غرق شده است.

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran