ترانههای امروز حاصل لحظههای شاعرانه و خالق نیست
فخرالدین پورنصرینژاد در گفت و گو با «ایران»:
نـــگاه به آثار برجای مانده از موســـیقی ایران و آنچه که امروز پیـــش روی ما قرار دارد و به گوش میرســـد نشان دهنده این اســـت که در برخی آثار تغییر و تحوالت صورت گرفته از اصول و تدبیردرســـتی برخوردار نبوده؛ بدین معنا که خشت نخست که به ترانه و آهنگســـازی بر میگردد بدرستی نهاده نشده است؛ تا بدانجا که ساختار یک اثر را تا پایان کار کج و ناصواب نشان میدهد. شعر، ترانه و آهنگسازی از دیرباز مورد توجه موســـیقیدانانبودهبویژهبرای کسانیکهنگاهجدیبهموسیقیدارندومحتوارابراثر ترجیح میدهند. اما آنچه که امروز به گوش میرســـد نشـــان از عالقهمندی و جدیت گذشتهنیست.برخیهنرمندانبویژهخوانندگانترجیحشانسرعتدرتولیدیکاثر استنهدقتبهعنوانمثالتکترکهاییکههرروزدرفضایمجازیمنتشرمیشوند و هیچ نقدی به آنها وارد نیســـت اما فخرالدین پورنصری نـــژاد دغدغه و نگرانی اش شرایطامروزترانهوآهنگسازیاست. پورنصرینژادکههمهاورابهپورنصرمیشناسند عالوه بر تبحر در نوازندگی درشاعری هم قابلیت ویژهای دارد. این هنرمند از آخرین نسل شاگردان اقبال آذر اســـت که در زمینه ساز تخصصی فلوت سبکوسیاقی مخصوص به خود دارد. پورنصر میگوید: «شبکههای صدا و سیما- اغلب در تسخیر موسیقیپاپاستوبیهیچقرنطینهایدرودروازهرابهرویانواعبیهویتموسیقی گشاده نگهداشته است و در را به روی آثار اصیل موسیقی ایرانی بسته است و به تبلیغ ابتذال و به انحراف کشـــاندن ذوقهای تشنه موســـیقی عمل میکنند چنان که گویی ابتذال را در این شبکهها به مسابقه گذاشتهاند!» پورنصرینژاد که در بین اهالی ادبیات پورنصر خوانده میشـــود، با بزرگانی چون علی تجویدی و جالل ذوالفنون همکاری مداوم داشـــته اســـت. فخرالدین پورنصرینژاد این روزها بخشی از فعالیت خود را به نقد و نگارش موســـیقی و ادبیات اختصاص داده و به پژوهش و نوشتن مشغول است.گفتوگوبااینهنرمندرادرادامهمیخوانید. ■ شـــعر و ترانـــه از مقولههایی اســـت که همیشه مورد توجه شما بوده و دراین باره تأکید بسیاری داشته اید،آثاری را که امروز بهگوشمیرسدچگونهارزیابیمیکنید؟
مـــرور بـــر ترانـــه ســـرایی امـــروز، نشـــاندهنده تنزل ترانه سرایی نسبت به گذشته است. ترانههای امروز اغلب، حاصـــل لحظههـــای شـــاعرانه و خالق نیســـت و از مضامین ســـرفراز و عشق و شـــادی خالق بیبهرهانـــد. کلمات روح ترانه را بارور نمیکنند و مضامین مبتذل عاملترویجابتذال،تنزلسطحفرهنگ و توقع موســـیقایی شـــده اســـت و با این حساب باید گفت هویت ترانهسرایی ما در البهالی چنین آثاری گم شـــده است. موســـیقی ما بیش از هر چیـــز به نقادی آگاه، قاطـــع، جســـور، بیحـــب و بغض نیـــاز دارد. ایـــن کار در اعتـــالی ســـطح فرهنگ و بینش موســـیقی در جامعه و جلوگیری از رشـــد ابتذال، تأثیر بسزایی خواهد داشـــت.اگرامروز تیغ نقـــد را در ترانه سرایی متمرکز کنیم، اکثر آثار آن را باید از دم تیزش عبور دهیم. کم ارزش بـــودن و ابتذال در ترانهســـرایی و آهنگ سازی موسیقی پاپ، در میان دوستداران موســـیقی به یـــک نگاه غیرمقایســـهای در بیـــن خوب و بـــد این نوع موســـیقی تبدیل شـــده تـــا آنجا که حتـــی بعضی از هنرمنـــدان شـــاخص آن را بـــه انتقاد وا داشـــته اســـت. بهخاطر دارم زندهیاد محمـــد نوری، میخواســـت کـــه از او به عنوان خواننده موســـیقی ملی یاد شود نه موسیقی پاپ! این گفته ایشان نشان از ناخشنودی از بیبند و باری و آشفتگی در کار ترانهسرایی و آهنگسازی این نوع موسیقیاست. ■ در واقع تعبیر شما این است که ترانه در موسیقیپاپدچارابتذالشدهاست!
خیـــر. هرج و مـــرج در ترانهســـرایی و آهنگســـازی امروز، منحصر به موسیقی پاپ نیست انواع غیرپاپ نیز از این هرج و مرج مبـــرا نماندهاند. این آشـــفتگی از آنجا آغاز میشـــود که عوامل خودمختار رســـانهای و متمایـــل بـــه عـــوام پســـند، موســـیقی ســـلیقه ای خود را کـــه ازانواع بیهویـــت موســـیقی پاپ اســـت درکفه ســـنگینتر تبلیغات قرار میدهند. هیچ ایرادی به جوانگرایـــی این برنامهها وارد نیســـت اما باید دید کـــه در ایـــن راه چه چیز را بر ذهـــن و ذائقههای جوان تزریق میکنیم. اگـــر جوانگرایی در پخش انواع موسیقی و بیتوجهی به ارزش آنها باشد جز بـــه بیراهه کشـــاندن ذوقهای جوان نتیجهای در بر نخواهد داشت. ■ علتاینهرجومرجدرترانهســـراییو آهنگسازیچیست؟
امروزه فقر ترانه ســـرایی و آهنگسازی بیش ازهـــر چیز معلول ناتوانـــی ادبی و ضعف دانش هنری است. خوانندهای که با ادبیات و شـــعر کالسیک آشنایی ندارد و هیچگاه ســـر و کارش بـــا ادبیات جدی نبوده، یا خود سازنده ترانه و آهنگهایش میشود یا با مشتی از تراوشات بیسر و ته وبهلطفتبلیغاتورابطههایرسانهای، یک شبه به یک هنرمند بیبدیل تبدیل می شـــود. بنابراین معلوم اســـت که چه تأثیرزیانباریبرذائقههایتشنهموسیقی و جامعه هنری به بار خواهد آمد. ■ چه تدبیـــری بایـــد در این باره داشـــته باشیم؟
مـــا بایـــد بـــرای بازیافتـــن هویـــت ترانهســـرایی درها را بـــه روی آثار اصیل
موسیقی بگشاییم. نتایج مثبت و اثرگذار چنین برنامهای را پیـــش از این در برنامه آموزندهای به نام «ماوای ایرانی» با تهیه و تدوین استاد داریو ش پیرنیاکان تجربه کردهایم.
■ در خصوص آهنگسازی موسیقی ایران چهمشکالتیوجوددارد؟
وضع آهنگســـازی، در فضای ســـنتی نیـــز چندان خـــوش نیســـت و گرایش به ســـمت آثار پـــاپ، آهنگســـازان را به این سمت سوق داده است، جز چند آهنگساز اسم و رسمدار که آثاری درخور در کارنامه خود دارند و کمتر دســـت بـــه خلق اثری میزنند اغلب آثار شبیهســـازی شدهاند. ملودیها گاهی چنان شـــبیه بـــه هماند کـــه گویی از ذهـــن و ذائقه یک آهنگســـاز تراوش کرده اســـت. آثار برگرفته از شـــعر شـــاعران کالســـیک، نیز کمتر در تناسب روح شـــعر و پیام شاعر اســـت. در فضای آوازی، ضعفها چشمگیرترند و صداها دســـتخوش ضعـــف کلـــی اســـت، جـــز چند خواننده که در آوازشـــان از ســـبک و ســـیاقهای متنوع آوازی بویی به مشـــام میخـــورد، بیشـــتر آوازهـــا کلیشـــهای و گرتهبرداری از الگویی واحد است. لحنها غیرآوازی و به صورت ناهنجاری گاهی به جیغ زدن شباهت دارد و از جنبه تصویری با حرکات نامتناســـب ســـر و دســـت توأم است که تناسبی با محتوای درونی و بیان احساسی شعر ندارد. ■ این تشابهاتی که در آهنگسازی به چشم میخورددرآوازهممشاهدهمیشود؟
تحریر، یک نیاز درونزایی است؛ شناور در سرتاســـر آواز که خواننده را به ضرورت در جای مناســـب به اجرا بر میانگیزد نه آنکه بهصورت دلبخواهی و به تظاهر صدا را به رخ بکشانیم؛ آنچه که امروز در اغلب خوانندگاندیدهمیشود.
آهنگســـازی، در اغلـــب آثـــار امروزی غیرتخصصی اســـت، بعضـــی از این آثار از نظـــر ملـــودی و برخـــی از نظـــر ریتم و هارمونی به هم ریخته است، آثاری صرفاً افقـــی و یکنواخـــت، بیفـــراز و فرودهای صوتی که از ذهن بسته آهنگساز یا ناتوانی صوتی خواننده حکایت میکند اما آهنگ با توجه به محدودیـــت صوتی او از پیش طراحی شـــده اســـت. در ترانهسرایی این آثار، ضعف مضمونـــی بیش از هر جنبه خودنمایی میکند، کلمات غیرتصویری و مضامین پیش پا افتاده قادر به سمت و سو دادن ذهن مخاطب نیست. همچنین ناهمخوانیفحواییشعرباآهنگضعف دیگری است که از دید مخاطب نکتهسنج پنهان نمیماند و اگر بعضـــی از این آثار را به اقتباس و تقلید از آهنگهای غربی منتســـب کنیم، شـــاید به جمود فکری و تعصب هنـــری متهم شـــوند، مگرآنکه دوســـتان دور و نزدیکم و آشـــنا به ذهن غیربسته من که در کارزار بحث و فحص هنرهســـتند مـــن را از ایـــن اتهـــام تبرئه کنند... با این تفاســـیر باید گفت هراثری که با سنخیت فرهنگی و زبان موسیقایی ما الفت نداشـــته باشـــد اثری بیهویت است. ■ این یکنواختی شـــاید به این دلیل باشد که دیگـــر کمتر آثـــار فاخر تولید یا شـــنیده میشود و آنچه که امروز در گوش شنیداری مخاطب زمزمه میشود تلفیق نادرست موسیقیایرانیوغربیاست.
بلـــه. «جاز» نخســـتین ارمغان غربی بود که به موازات جـــو غرب زدگی مانند ویروسی بر ارکان آهنگســـازی ما سرایت کـــرد و راه را بر انواع دیگـــری از تبار غربی بازگشـــود.«جاز» زاییـــده تبعیض نژادی و فوران اعتراض ســـتمدیدگان ســـیاه در جامعهامریکابود.آنچهکهامروزدرقالب انواعاینموسیقیوتحفههایدیگرغربی در عرصههای آهنگســـازی ما، ســـاخته و پرداخته میشود اغلب آن چیزی نیست که از موســـیقی ایرانی انتظار داریم. ما در زمینههـــای فرهنگـــی و اجتماعی نیز به تقلید مبتال شـــدهایم مانند «هیپیسم» که مـــا را به رویکردی ســـطحی و ظاهری دل بســـته کرده بود. اینها تأثیر و تأثر یک جریـــان جبـــری در تحـــول فرهنگهای بشری اســـت و هیچ فرهنگی نمیتواند از آن گریزکنـــد. امـــا تقلیـــد از هـــر پدیده غیربومـــی، بایـــد با شـــناخت و موجبات شـــکلگیری آنها و همچنیـــن با جهات فرهنگی و اجتماعی ما متناســـب باشـــد در غیـــر این صـــورت تقلیـــدی کورکورانه خواهد بـــود؛ چندی پیش در یک محفل هنری-دانشجویی، با جوانی آشنا شدم. طبق گفتههایش تحصیلکرده در رشـــته آهنگسازی بود که بیشتر برانواع موسیقی پاپخارجیفعالیتداشت.
او نمونهای از ســـاختههایش را همراه با ترانه پخش کرد که به هیچ یک از انواع موســـیقی پاپ کـــه ما را به شنیدنشـــان عادت دادهاند شـــباهت نداشت. وقتی از او هویت ســـاختاری و فرهنگی آن را جویا شـــدم، گفت آن را از یک ترانه روســـتایی سرخپوســـتی اقتبـــاس کـــرده اســـت.آن جـــوان گفت تأثیر اولیه این موســـیقی به دوران کودکـــیاش و دیـــدن فیلمهـــای سرخپوستی برمیگردد. نخستین چیزی که در آن اثر به چشـــم میخورد، اصوات جویده جویدهای بـــود که هیچ مفهومی را بـــه ذهن القا نمیکـــرد و من از هرگونه اظهـــار نظـــر دربـــاره آن اثـــر خـــودداری کـــردم و از آن همه بیگانگـــی با فرهنگ خودی متعجب شـــدم، اما مســـأله این اســـت که بدانیم ما چه کـــم داریم که در فرهنـــگ بیکران ایرانـــی از فرهنگ این و آن خوشـــهچینی کنیم؟ خوان گســـترده فرهنگ و ادبیات ایرانی، آبشخور بسیاری از فرهنگهای فکری و فلســـفی ما بوده که ما را بـــه تکدی از فرهنگهـــای این و آن بینیاز میکند،بهعنوان مثال «گوته» در برابر عظمت فکری و شاعرانه حافظ ســـر تعظیم فرود آورده است.«مارســـل پروســـت» کـــه در تصویرســـازی ادبیات داستانی غرب بیهمتاســـت از این نظر به گـــرد نظامی گنجوی نمیرســـد. لیلی و مجنـــون، خســـرو و شـــیرین و دیگر آثار شاعران کالسیک ما، چون ویس و رامین فخرالدیـــن اســـعد گرگانـــی، سرشـــار از تصاویرعاشقانههنریاست.بهرهگیریو استفاده الگویی از چنین آثاری، در ارتقای ذهنیت مضمونی و رهایـــی از مضامین عاشـــقانه تکراری ســـودمند خواهد بود. از نـــگاه مـــن ســـالهای طالیـــی برنامه گلها، که ســـالهای درخشـــان موسیقی ما به حساب میآید، بدین جهت دارای اعتباراســـت که بـــا آثار بـــزرگان ادبیات و شعر کالسیک عجین شده است؛ در این دوران موجی از شـــاعران و ترانه ســـرایان سرشناس، آهنگسازان و نوازندگان نخبه موسیقی و پرورده مکتب صبا، در همدلی و پیوســـتگی هنری، آثاری ماندگار از خود به جا نهادند.
امروزه فقر ترانه سرایی و آهنگسازی بیش از هر چیز معلول ناتوانی ادبی و ضعف دانش هنری است. خوانندهای که با ادبیات و شعر کالسیک آشنایی ندارد و هیچگاه سر و کارش با ادبیات جدی نبوده یا خود سازنده ترانه و آهنگهایش میشود یا با مشتی از تراوشات بیسر و ته و به لطف تبلیغات و رابطههای رسانهای، یک شبه به یک هنرمند بیبدیل تبدیل شده است