شست و شوی مغز با شیر و گالب
«پسرا شـــیرن، مثل شمشـــیرن... دخترا موشـــن مثـــل خرگوشـــن.» از بچگـــی ایـــن شـــعرها را خواندهایـــم. هنـــوز هم کودکانمان در مدرســـه و مهد کودکها میخواننـــد. خیلـــی اوقات از مـــادران و پدرانشـــان میشـــنوند، شـــعرهایی که بـــر جدایی پســـر و دختـــر و برتری نقش پســـرها تأکیـــد میکنـــد. نمونههایی که در ذهن همه ما هســـت؛ «مگه دختری گریـــه میکنـــی؟»، «ای بابـــا اینکـــه کار دخترهاســـت. پســـر کـــه ایـــن کارا رو نمیکنـــه!»، «تـــو دختری بایـــد ظرفا رو بشوری»، «پســـر که چای نمیاره عزیزم، ایـــن کار دخترهاســـت»... و هـــزار مثال مشابه دیگر.
آیـــا آنطـــور کـــه جامعهشناســـان و پژوهشـــگران اجتماعـــی میگوینـــد، رســـانهها در تولیـــد و بازتولیـــد ایـــن کلیشههای جنسیتی نقش مهمی بازی میکنند؟ در عصر گســـترش شبکههای اجتماعـــی، نقـــش رســـانههای نوین در زدودن این کلیشهها از فرهنگ عمومی جامعه چیست؟ ■ توصیه به فرودســـتی و بـــاج دادن در صدا و سیما
راه دور نرویـــم و از همیـــن برنامـــه تلویزیونی شـــروع کنیم که بســـرعت در شـــبکههای اجتماعی دســـت به دست شـــد و واکنـــش نماینـــدگان مجلـــس را هـــم در پیداشـــت و در نهایـــت شـــبکه اســـتانی که برنامه را پخش کرده بود نیز رســـماً از مردم عذرخواهـــی کرد. در این برنامه زنی بـــا عنوان کارشـــناس، برای بهبود روابط زوجهـــا توصیه میکند اگر میخواهند یک ماه همسرانشان شارژ باشـــند، پایش را در تشت آب بگذارند و ماساژ دهند و اگر به این آب چند گلبرگ و نمک دریایی و گالب و شیر هم اضافه کنند، که چه بهتر. خانم کارشناس بعد از گفتـــن ایـــن حرفها خـــودش اضافه میکنـــد که میدانم خانمها با شـــنیدن این حرفها جبهه میگیرند... اما ماجرا همین جا تمام نمیشود و خانم در این برنامه تلویزیونی میگوید اگر شوهرتان معتاد باشـــد یا کتکتـــان میزند بعد از این کار محال اســـت از او کتک بخورید، چراکه معجون عشق جادو میکند ...و
اینهـــا را اضافـــه کنیـــد بـــه انبـــوه ســـریالهای تلویزیونی که دائم بر نقش خانگی زنان تأکید میکنند یا اســـتقالل مالی آنها را شـــروع مفاســـد اخالقی در خانواده میدانند؛ آگهیهای تلویزیونی کـــه زنـــان در آنهـــا همیشـــه نقشهای ثابت دارند یـــا درحال رخت پهن کردن و زیر لب گالیه کردن هســـتند یا درحال آشـــپزی و گریه. ســـریالهایی که در آنها دائم دربـــاره دخترانی که هنـــوز ازدواج نکردهانـــد بـــا برچســـبها و انگهایی مانند پیر دختر و ترشیده حرف میزنند.
سونیا غفاری، پژوهشگر اجتماعی و کارشناس ارشـــد مطالعات زنان دراین بـــاره میگویـــد: «حرفهایـــم را بـــا نقد حرفهـــای خانمی کـــه در تلویزیون به نوعی زنان را تشـــویق به محبت میکرد شـــروع میکنم. یکـــی از بحثهایی که در ایـــن باره مطرح شـــد این بـــود که آیا ابراز محبت بد اســـت؟ جواب این است که ابـــراز محبـــت اصالً بد نیســـت وچه زن و چه مرد بـــه یکدیگر اظهار محبت میکنند. ابراز محبتی که الزاماً دربارهاش در تلویزیون حـــرف نمیزنند. بهعنوان مثـــال زنها و مردانی کـــه دچار بیماری میشـــوند و از نظـــر جســـمی و فیزیکی مراقبـــت، نگهـــداری و توجه زیـــادی به یکدیگـــر میکنند. ایـــن نـــوع از محبت خیلی بیشتر از ماســـاژ دادن پا در تشت آب است. اما آنچه در این باره آزاردهنده و ناراحتکننده اســـت، تریبونی اســـت که یـــک جانبه به زنان فرمـــان میدهد چنین خدماتـــی ارائه دهند، فرامینی که به بیننـــده، تصویر یک کنیـــز را از نقش زن ارائـــه میدهد. البته داســـتان از آنجا بدتر میشـــود کـــه این توصیه بـــه زنانی که همسرشـــان معتاد اســـت یـــا تحت خشونت هستند داده میشود. یعنی به زنانی که تحت خشونت هستند بهجای ارائه ســـاز و کارهای قانونـــی که میتواند به پایان دادن خشونت علیهشان منجر شود، پیشنهاد میشود بههمسرشان باج بدهند. خیلیها درعین حال میپرسند اگر این توصیه بر عکـــس هم بود آنقدر ناراحتکننده بود؟ در پاســـخ میگویم بلـــه. چراکـــه در هر حال ایجاد سلســـله مراتب و نگاه فرودســـت و فرادســـت به انســـانها ناراحتکننده است و از ایجاد تعامـــل و ارتبـــاط دو جانبـــه جلوگیری میکند.»
بهگفته سونیا غفاری اگر درهای صدا و ســـیما به روی همه باز بود و کسانی که به دیـــدگاه برابری خواهانه اعتقاد دارند هم میتوانســـتند نظراتشان را مطرح کنند، موضوع شـــکل دیگری میشـــد و صدا و سیمای اســـتانی مجبور نمیشد بابت پخش چنین برنامهای عذرخواهی کند.
پردیس عامری، دانشـــجوی دکترای مطالعـــات جنســـیت و پژوهشـــگر این حوزه هم در این بـــاره میگوید: «درباره برنامـــهای که اخیـــراً در تلویزیون پخش شـــد این ســـؤال برای پژوهشگران پیش میآیـــد که چـــرا این نگاههـــا در جامعه مـــا اشـــاعه داده میشـــود، درحالـــی که جهان و حتـــی ایران بهســـمت خانواده دموکراتیـــک حرکـــت میکند و رســـانه ملـــی در همه جای دنیـــا در حال حذف چنین دیدگاههایی نسبت به زنان است، پرمخاطبتریـــن رســـانه کشـــور چنین تصاویـــری را نمایش میدهـــد و چنین گفتمانـــی را اشـــاعه میدهـــد که خالف تمامی تحقیقات و روند تبعیضزدایی جهانی اجتماعی و جنسیتی است. مگر ما محقق و متخصص در حوزه خانواده کم داریم و مگر نمیتوان با ترویج نگاه همسری به معنای همتایی و برابری در خانواده به دموکراسی عاطفی و آسایش بـــرای همـــه اعضـــای خانـــواده دســـت یافت؟ رســـانه نادیده میگیرد که افراد در این زمانـــه با نزدیکیهـــای عاطفی، همفکری و همراهی، کنار هم همزیستی مسالمتآمیز دارند.»
او ادامـــه میدهـــد: «رســـانه قدرت تغییـــرات فرهنگـــی دارد، پـــس ضروری اســـت به نحوه تصویرســـازی از موضوعـــات حول محور جنســـیت و کلیشـــههای مرتبـــط با زندگـــی عادی زنان و آنچه مقابـــل دوربین بهتصویر میکشـــد و پیامـــی کـــه بـــه مخاطبـــان میدهـــد، توجه کند. در مـــوردی دیگر که اخیراً پخش شـــده، ســـخنان مردی را در رســـانه ملی میشـــنویم که هرگز نمیفهمیم چـــرا بهعنـــوان نماد مرد ایرانی و ســـلیقه مرد ایرانی از همسر و همراه در زندگیاش معرفی میشـــود و تأکیـــد دارد کـــه زن بـــه جـــای بـــوی عطـــر باید بـــوی قرمه ســـبزی بدهد؟ اینکـــه بازهـــم رســـانه ملـــی بهعنوان
الگو و سرمشـــق بـــرای در خانه ماندن زنـــان چنین تفکراتی را بهکلیشـــههای تبعیـــض و خانه نشـــین کـــردن زنان و در جایـــگاه پایینتر بودن آنها نســـبت به مـــردان در خانـــواده مقابل دوربین میآورد فقط تخطی از رسالت جهانی است.» ■ نقش رسانهها در شکلگیری افکار ما
در ســـریالها زنـــان دائمـــاً دربـــاره پخت و پز حرف میزنند. شوهرانشـــان دانشـــمندند، امـــا وقتـــی آنهـــا بـــه هم میرسند، حرف مهمتری جز غذا پختن ندارنـــد. در همـــه آگهیهـــای بازرگانی زنـــان در حال آشـــپزی و ظرف شســـتن هســـتند. بعد کـــه بـــه خیابـــان میآیی دیگر این نوشـــته پشـــت ماشین چندان عجیـــب بهنظر نمیرســـد: «همه از من میترســـند، من از راننـــده زن» یا «دنیا اگر مرد بود، اسم دخترانه رویش نبود»، «زن کوزه نیســـت که بشـــکند...» یعنی میشود او را زد و از شکستنش نترسید. و صدها شعر و متلک تحقیرآمیز خطاب به زنان...
آیـــا واقعـــاً رســـانهها این کلیشـــهها را ســـاختهاند و بـــه اولویـــت ذهنـــی و رفتاریمـــان تبدیـــل کردهانـــد؟ ســـونیا غفـــاری در این باره میگویـــد: «معموالً در صدا و ســـیما همیشه نظرات کسانی که نـــگاه برابری خواهانـــه دارند، حذف میشـــود و ایدههـــای کســـانی کـــه نگاه فرودست به زنان دارند عنوان میشود. علتـــش را در ایـــن میبینم کـــه افرادی که متولـــی برنامهریزی و برنامهســـازی هستند، خودشـــان نگاه تحقیرآمیزی به زنان دارند. شـــاید هیچ توصیهای برای ســـاختن برنامههایـــی به این شـــکل در صدا و ســـیما وجود نداشته باشد ولی در نهایت نـــگاه مدیـــران و برنامهریزان به همین سمت پیش میرود.»
او ادامـــه میدهـــد: «اینکـــه درحال حاضـــر صدا و ســـیما تـــا چه انـــدازه در مناطق مختلف ایران و طبقات مختلف تأثیـــر دارد، مشـــخص نیســـت. شـــاید برخـــی در تهـــران کمتر تلویزیـــون نگاه کنند، اما در برخی مناطق وسیله ارتباط جمعی اصلـــی هنـــوز تلویزیون اســـت
و ایـــن برنامههـــا میتوانند بـــه بازتولید نـــگاه تحقیرآمیـــز بـــه زنان منجرشـــود. در جامعهشناســـی رســـانه عنصر مهم جامعهپذیـــری اســـت کـــه یـــک پـــای ثابـــت آمـــوزش هنجارهـــای اجتماعی و نقشهای جنســـیتی اســـت. بنابراین اگر تلویزیون این نقـــش انحصاری را در خانههای مردم داشـــته باشـــد میتواند بـــه بازتولید کلیشـــههای جنســـیتزده کمـــک کنـــد؛ امـــا یادمـــان نـــرود کـــه با ظهور شـــبکههای اجتماعـــی نقش این اتفاق ناخوشـــایند مدام کمتر میشود. شـــبکههای اجتماعـــی آلترناتیـــو ارائـــه میدهند و شاید نقش همین نقدهاست که موجب میشـــود صدا و سیمای یزد بـــه خاطر پخـــش چنیـــن برنامـــهای از بینندگانش عذر خواهی کند.»
پردیس عامری هم میگوید: «رسانه جمعـــی با بازنمایـــی الگوهای هنجاری حاکم بر زندگـــی اجتماعی، عمالً نقش برســـاختی و بازتولیدکننده این هنجارها را در زندگی اجتماعی امروزی عهده دار اســـت. آنها بـــا ارائـــه تصویـــری خاص از مناســـبات جنسهـــا و جنســـیتهای مختلـــف، میتواننـــد نقـــش مهمی در نهادینه شـــدن چارچـــوب مفهومی آن تصویر خاص داشته باشند.»
او تأکیـــد میکند: «رســـالت رســـانه، خصوصـــاً رســـانه ملـــی پرمخاطـــب، مشـــروعیتزدایی از کلیشـــههای آســـیب زنندهای اســـت که یـــک جنس یا جنســـیت یـــا بهطـــور کلی یک قشـــر اجتماعـــی را بهصـــورت آشـــکار یا نهان در موضعـــی فرودســـت قـــرار میدهد. امـــا متأســـفانه میبینیـــم که در رســـانه ملی ایـــن اتفاق نمیافتـــد. هرازگاهی با پخش برنامههایی روبه رو میشـــویم که مخالفـــان و موافقانی هم در میان مردم دارد و البتـــه مردم که ســـالها با همین کلیشههای جنسیتی رشد کردهاند از نقد کارشناســـان به ایـــن برنامهها متعجب میشـــوند که ایـــن هـــم بهدلیل ضعف عملکرد رسانه اســـت، نه فهم عمومی مردم.» او با اشـــاره بـــه مفهوم بازنمایی که از مفاهیم بنیادی در مطالعات رسانه است تأکید میکند: «بازنمایی از مفاهیم بنیادی در مطالعات رسانه، راه و روشی اســـت که از آن طریق، رسانهها حوادث و واقعیتها را نشـــان میدهند. مفهوم بازنمایی در رسانهها ســـاختی است که رسانههای جمعی از جنبههای مختلف واقعیـــت مثـــل افـــراد، مکانها، اشـــیا، اشـــخاص، هویتهای فرهنگـــی و دیگر مفاهیم مجـــرد ایجاد میکننـــد. تجلی بازنماییهـــا ممکن اســـت بـــه صورت گفتاری، نوشـــتاری یـــا تصاویر متحرک باشد. از سوی دیگر بازنمایی، به معنای تولیـــد معنـــا از طریـــق چارچوبهـــای مفهومی و گفتمانی هم متصور اســـت. به این معنی که معنا از طریق نشانهها، بویـــژه زبـــان تولیـــد میشـــود. بنابراین رســـانه ملـــی از ایـــن منظر قابـــل تأمل اســـت و نیازمند کارشناسی جدی و ورود محققان حـــوزه فرهنگ و جنســـیت در فرآیند بررسی محتوای ساخت این گونه برنامههاست.»
اگر بهدنبـــال خانواده برابرهســـتیم؛ خانـــوادهای کـــه زن و مـــرد بـــه یکدیگر احتـــرام میگذارنـــد، بـــه هـــم عشـــق میورزنـــد، تعامـــل و ابرازعالقـــه در آن برابـــری خواهانه اســـت نه فرادســـتی و فرودســـتی، چـــارهای نداریم جـــز اینکه کلیشههای جنسیتی را به چالش بکشیم تا دخترها و پســـرهایمان بـــا آنها بزرگ نشوند، میخواهید باور کنید یا نه خیلی از این کلیشـــهها عمری بـــه اندازه تاریخ دارند و آنقدر در مغز استخوان جاخوش کردهانـــد کـــه نقدشـــان بـــرای خیلیها خوشایند نیست حتی قربانیان کلیشهها.