Iran Newspaper

خاطرات جنگ؛ ثروت زوال ناپذیر یک ملت مقاوم

- مرتضی شیری

جنگ پدیدهای اســـت که قومیت نمیشناســـ­د و زمانی که در کشـــوری آغاز میشـــود، تمام قومیتها و گروهها فارغ از تفاوتهای جزیی و کلی احساس وظیفه میکنند و برای پاســـداری از مرزهای کشور در جبهههای جنگ حاضر میشوند. کتاب «سربازهای نیار» هم ماجرای شخصیتی است از اهالی یکی از روســـتاها­ی اردبیل؛ فردی بهظاهر ســـاده اما شـــجاع و حماسه آفرین که در جبهههای جنگ حضور یافت و خاطرات حضور خود در جبهههای جنگ را در کتابی قطور با قلم ساســـان ناطق ثبت و ضبط کرده است. به همین بهانه گفتوگویی ترتیب دادیم با نویســـنده کتاب تا از ابعـــاد پنهان خاطرات این اثر بیشتر مطلع شویم. ■ بـــرای معرفـــی «ســـربازها­ی نیـــار» به مخاطبان ابتـــدا مختصری درباره آن بگویید؟

ایـــن کتـــاب، کتـــاب جغرافیاســ­ـت؛ جغرافیایی کـــه در آن روســـتای «نیار» و مردان ســـالخورد­ه و نوجوانـــش را در هیأت سربازان کشور به تصویر میکشد. کالماهلل اکبرزاده یکـــی از نوجوانان این روستا است که به جبهه رفت و شانه به شانه رزمندهها و هم روستاییهای خود با دشـــمن جنگید. وقتی رفت 51ســـال داشت و دلخوش به تیراندازی با اسلحه بود ولی وقتی برگشت جوانی 23 ساله، پخته و زیـــر و باال دیده بود. عنوان کتاب هم به همین جغرافیا اشاره دارد چراکه در طـــول اثـــر غیـــر از راوی، رزمندههای دیگـــر ایـــن روســـتا را هـــم میبینیـــم. مـــا خاطـــرات آنهـــا را هـــم میبینیم و صدایشان را میشنویم؛ شاید بهتر است بگویم این کتاب یککتاب چند صدایی اســـت؛ صدایـــی بلند و رســـا بـــه تعداد سربازان روستای نیار. ■ علـــت اینکه ســـعی میکنید ســـراغ شـــخصیتها­ی گمنام جبهههـــا بروید چیست؟

تصمیم مقابله با دشمن متجاوز را سیاســـتمد­اران یا فرماندهان کارکشـــته جنگ میگیرند؛ آن هم پشت میزهای کارشـــان و کیلومترها عقبتر از صحنه نبرد. کســـی که در خط مقدم چشم در چشم دشمن دوخته، سربازان هستند و این سربازان همان مردم عادی هستند که دیوار به دیوار خانه ما در یک شـــهر و روستا زندگی میکنند و شاید هم از یک مغازه و نانوایی خرید میکنیم. هرچند قد افراشته فرماندهان رشید کشورمان پشت خاکریزها و در شب عملیات سایه انداخته بود، کشف رمز و راز عاشقی یک سرباز در رهایی از تعلقات زندگی برای دفاع از مردم شهر و کشورش، برایم زیبا و دوست داشتنی اســـت. باید بپذیریم بســـیاری از فرماندهان نامی کشورمان از همین مردم و ســـربازان عادی بودند که دانش آموخته هیچ دانشـــگاه­ی جز مکتب اسالم نبودند ولی با کارهایشان ژنرالهای چند ســـتاره و کاربلـــد دنیا را انگشت به دهان گذاشتند؛ در واقع نبوغ فرماندهان و بلوغ سربازان ما در جنگ شـــکوفا شـــد. فرماندهی و نظامیگری شـــغل اســـت اما ســـربازی و بســـیجی بودن، عشق است. بســـیاری از سربازان و بســـیجیان گمنـــام در طـــول جنـــگ رشادتها از خودشان نشان دادهاند و ما وقتی خاطرات آنها را میشنویم، بدون اینکه آنها را بشناسیم، سر و سینهمان را بـــاال میگیریم و با افتخـــار راه میرویم. جنـــگ تاوان ســـختی از ما بـــرای حفظ وطن و تمامـــی عالیقمان گرفت؛ یکی از این عالیـــق ســـربازان و فرماندهانی هســـتند کـــه خیلـــی وقتهـــا دلمـــان بیبهانه برایشان تنگ میشود. گذشته از ایـــن مورد، خاطرات شـــخصیتها­ی عـــادی و مردم، مـــا را به بطـــن زندگی سوق میدهد. در این خاطرات خانواده از جایـــگاه مهمی برخوردار اســـت و در رفت و برگشـــتها­ی زیـــادی میبینیم پناهـــگاه رزمندههـــ­ا همان خانـــه پدر و مـــادر اســـت؛ در واقع آنها بـــرای حفظ بنیـــان همیـــن خانـــواده میجنگنـــد. بعضی از این نوع خاطرات بیشتر از هر چیزی خود زندگی را به تصویر میکشد. ■ لحن و بیان کتاب مثل دیگر آثار شـــما لحن ادبی دارد فکـــر نمیکنید انتخاب این سبک تکراری شده باشد؟

من داستاننویس­ـــم و بـــر این باورم کـــه کارکرد ادبیـــات در مانـــدگار­ی واژه را خوب میشناســـم. مـــا ایرانیها ذاتاً قصه گو هســـتیم و من ســـعی میکنم بـــا پایبنـــدی بـــه روایـــت راوی، در کنار حفـــظ مســـتندات کـــه از ارکان اصلـــی خاطرهنویسی اســـت از بافت و پیرنگ قصه در روایت خاطرات استفاده کنم. البته باید به هر خاطره از منظر راوی آن نگاه کنیم چراکه هر قصهای زیباییهای خاص خودش را دارد. در کارنامه ادبی من چند کار هســـت کـــه در آنها روایت خطی است و لحن راوی را لحاظ کردم اما اســـتفاده از شـــگردهای داستانی را بهدلیـــل مانـــدگار­ی و تأثیرگـــذ­اری بـــر مخاطب، ترجیح میدهم. ■ کالماهلل اکبرزاده را چگونه شخصیتی یافتیـــد؟ آیـــا در بیـــان خاطـــرات خود توانســـت جزئیـــات را انتقـــال دهـــد یا با کمک دیگران ابعاد مختلف خاطرات او را پوشش دادید؟

مصاحبه یـــک همـــکاری و تعامل دوطرفه اســـت و مصاحبـــه گر باهوش با ســـؤاالت هدفمند به گونهای با راوی همراه میشـــود تا تصویـــر ذهنی چند ســـال قبل او، بـــه تصویـــر واقعی قابل لمس برای خواننده تبدیل شود؛ در این صورت کار سخت نمیشود و جزئیات با کنکاش مصاحبه گر از میان خاطرات راوی خودنمایی میکند.

راوی کتـــاب همـــان ســـادگی و صداقت دوران نوجوانـــی­اش را دارد هر چند پختهتر شـــده و در بهکارگیری واژههـــا دیگـــر آن صراحـــت گذشـــته را ندارد. در جلســـه توجیهـــی ماقبل مصاحبه، همه چیـــز را برای اکبرزاده توضیـــح دادم و او بـــا تیزهوشـــی و کنجـــکاوی دوران نوجوانـــی اش، خاطـــرات را پیـــش بـــرد هرچنـــد در میانـــه و پـــس از پایـــان کار به ســـراغ دوستانش رفتم و خاطرات و جزئیات دقیـــق تـــری را از آنهـــا گرفتـــم. ُبعد خللناپذیر چنیـــن کارهایی پژوهش است؛ مصاحبه گر و نویسنده موظف است درستترین واقعه را پیش روی مخاطب قرار دهد. ■ از فضای جنگ در کتـــاب هم بگویید فضای جنگی در کتاب چگونه به تصویر کشیده شده است؟ آیا سعی کرده اید از کلیشههادور­یکنید؟

فضای پیـــش روی مخاطب در این کتاب فیزیکی و انگیزشی است. فضای فیزیکی را با کمک او و همرزمانش جلو بردم و از آنها خواستم بنا را بر توصیف بیرونی و مشاهده گری عینی خود قرار دهند نه ادراک و احساسات. در فضای انگیزشـــی که بیشـــتر به تأثیرات روحی روانی حاصـــل از رویدادهای پیرامونی برمی گشـــت، ذهنیت و برداشتهای خود راوی را دخیـــل قرار دادم. تصاویر جنگی کتـــاب همـــان واقعیتی اســـت کـــه بـــرای راوی اتفـــاق افتـــاده اســـت. از همـــان ابتـــدا قـــرار گذاشـــتیم بدون شـــعار و غلو پیش برویـــم و قضاوت را بـــه خواننده واگـــذار کنیم. فضاســـازی مناســـب و واقعی صحنه به باورپذیری و همزادپنـــ­داری بهتـــر خواننـــده بـــا شخصیتها کمک میکند. ■ مهمتریـــن عملیاتهایی کـــه در این کتاب بدان پرداخته شده کدام است؟

او تجربههای مختلفـــی را بهعنوان بیســـیم چی و نیروی مهندسی رزمی از ســـر گذرانده و پس از حضور در منطقه کردســـتان، در عملیاتهـــ­ای والفجـــر

مقدماتی، والفجر1، والفجر4، والفجر8، بدر، خیبـــر، کربـــالی5 و چند عملیات دیگر حضور داشته است.

■ آیا در کتاب به تأثیرات جنگ بر فضای اردبیلهماش­ارتیداشتید؟

جنگ که شروع میشود، خواهناخواه ســـایه سیاهش روی شـــهر و مردمانش میافتد. شاید نخستین تأثیر این پدیده شـــوم را بتوان در نگاه منتظر همسرانی دیـــد کـــه مردهایشـــ­ان در دوردســـت میجنگنـــد. اینجاســـت کـــه بخـــش مغفول مانده یا کمتر توجه شـــدهای از موضوعـــات جنگ به میـــان میآید. با در نظر داشتن همین امر، هیچ راوی یا نویســـنده منصفی به این راحتی از کنار تأثیر جنگ بر زندگی مردم رد نمیشود. در بیشتر کارهایم به زیست بوم راوی و رویدادهـــ­ای مهم تاریخی محل زندگی او توجه میکنم. این کار همان بســـتری اســـت کـــه کار اصلـــی روی آن پیـــاده میشـــود و خواننده بر همین اســـاس، راوی رگ و ریشـــه او و همرزمانـــ­ش را میشناســـد و صداهـــای دیگـــری غیـــر از صـــدای راوی کتـــاب را میشـــنود. اردبیل یکی از دورترین شـــهرهای ایران به مناطق جنگی بود اما آنها از نخستین روزهای شـــروع جنگ در صحنه بودند و اســـفند 1366 هم ســـایه هواپیماهای دشـــمن را روی شـــهر خـــود دیدنـــد که در این کتاب به آن هم اشاره شده است. ■

چرا اینقـــدر حجم کتاب زیاده شـــده است؟

خاطرات، ســـرمایه ســـرباز و دارایی ملتی اســـت که خوب جنگیده؛ به نوبه خودم میخواهـــم این خوب جنگیدن را نشـــان دهم. از طرف دیگـــر اکبرزاده در بیشـــتر عملیاتهـــ­ا حضور داشـــته و طبعـــاً مشـــاهدات و خاطراتـــش هم بیشتر میشود. از ســـوی دیگر، داستان در یـــاد ماندههـــا­ی زیـــادی داشـــت که بـــا وقایع و فرماندهان شـــناخته شـــده جنگ اســـتان پیوند میخـــورد. بخش دیگر حجیم شـــدن کتـــاب برمی گردد بـــه اینکـــه عمدتـــاً از راویـــان کتابهـــا میخواهم کلی گویی نکنند چراکه کلی گویـــی دردی از مخاطـــب دوا نمیکند. یکی از علتهای کلی گویی فراموشـــی است، ولی من با استفاده از شگردهای یادآوری خاطرات(عکس، یادداشـــت، دوســـتانو...) از راویهـــا میخواهـــم کلیگویی نکنند. بر این باورم دانســـتن ِ ســـطحدانش عمومی جامعـــه را ارتقا میدهد. عمدتـــاً از راویها میخواهم بجـــای ســـخنرانی، با مخاطـــب حرف بزنند تـــا خواننده بـــا زوایای تـــازهای از روزهای تلخ و شـــیرین گذشـــته روبهرو شود. متن نهایی کتاب بیش از این بود کـــه با کنار گذاشـــتن بعضـــی خاطرات حاشـــیهای و نـــه چندان مهـــم، به این حجـــم رســـیدیم. یادمـــان نـــرود ثبت خاطـــرات راهی اســـت بـــرای مبـــارزه با فراموشی.

جنگکهشروع میشود،خواهناخواه سایهسیاهشر­ویشهر ومردمانشمی­افتد. شایدنخستین­تأثیراین پدیدهشومرا­بتوان درنگاهمنتظ­ر همسرانیدید کهمردهایشا­ن دردوردستمی­جنگند. اینجاستکهب­خش مغفولمانده­یا کمترتوجهشد­های ازموضوعاتج­نگ بهمیانمیآی­د

 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran