Iran Newspaper

انباشت غفلت 40 ساله

ناصری: طبقه متوسط پس از انقالب، اثرگذاری خود را از دست داد / زمانی : شرایط اجتماعی فعلی، محصول کاشته های حکومت است

-

درخواســـت و رفتارشـــا­ن بـــا فرآیندهـــ­ای مرســـوم همخوانی نداشـــت. از این نظر، میتـــوان به بیماری «اپیلپســـی» تشـــبیه کرد. بعضیها مســـتعد اپیلپسی هستند، بـــه این معنی که هر از گاهی دچار تشـــنج میشوند، زیرا فعالیتهای الکتریکی مغز کـــه معمـــوالً در حد چنـــد میلیونیم ولت اســـت، گاه به چند هزارم و حتی چند ولت میرســـد و در مغز، طوفـــان الکتریکی رخ میدهد. برای ابتال به اپیلپسی، باید جنس مغز بیمار جزو 5 یا 6 درصد مردم باشـــد که این نوع مغز را ارث میبرند. همچنین باید در کودکی ضربهای به مغز وارد شـــده یا جریانی در آن رخ داده باشـــد تا مستعد حمله باشـــد. اما تشنج زمانی رخ میدهد کـــه محیط داخلی بدن تغییـــر کند. اکنون میتوان گفت هر ســـه عامـــل در اتفاقات اخیر هم دیده میشـــود. به این معنی که معترضان از جنس مردمی هستند که به جای اعتراضهای منظـــم، هرچند وقت یک بار، به خیابـــان میآیند. دوم اینکه در گذشـــته اتفاقاتی افتاده، نیازهای برآورده نشده انباشته شـــده و هیچ راه بروز دیگری پیدا نکرده است. اما چرا در این زمان اتفاق افتاد، قطعاً تغییراتی در محیط اجتماعی رخ داده است. همانند مغز، ممکن است تا مدتی این اتفاقات تکرار نشود، زیرا اساساً تشنجحالتتخ­لیهایداردو­بیمارتامدت­ی قادر به تشـــنج نیســـت. از نگاه من هر سه خصوصیتی که برای یک تشـــنج میتوان برشمرد، نه تنها برای یک انقالب صادق اســـت، بلکه میتوان بـــرای این وقایع هم برشمرد. معترضان ناشناخته نبودند، زیرا بســـیاری از آنان را میشناســـی­م، اما رفتار آنان تازگی داشـــت و بسیاری را حیرتزده کرد. به نظـــر من، مفیدتریـــ­ن مطالعات اجتماعـــی برای تحلیل ایـــن وقایع، کتاب «سیاســـتها­ی خیابانـــی» آصـــف بیات اســـت کـــه جنبش تهیدســـتا­ن شـــهری را بررسی کرده. با الهام از این کتاب میتوان گفت ضرورتاً الزم نیســـت افراد معترض، حاشیهنشینه­ایشهریبوده­باشند،رفتار صورت گرفته، رفتار تهیدســـتا­ن شـــهری اســـت، اما این هماهنگی ارادی و ناشی از تالش برخی نیســـت، بلکـــه خودانگیخته است. ■ البته آقای بیات در این کتــــاب تأکید دارد درانقالب75­همتهیدستان­شهریباانقا­لب همراهی نکردند و خیزشهــــا و تالشهای آنان، تنها ناظر به بقا بود، نهاهداف آرمانی همچونآزادی­ودموکراسی.

زمانی: همین طور اســـت، اما معتقدم همچنان میتـــوان با رویکـــرد آقای بیات بـــه رویدادهای اخیر نگریســـت. از ســـوی دیگر مسأله این اســـت که این طرز تفکر و رفتار میتواند ســـایر اقشار را به دنبال خود بکشاند.یعنییکاستا­ددانشگاهکه­زندگی مرفهـــی دارد، ممکـــن اســـت در جریـــان یـــک فعالیـــت اجتماعی رفتاری مشـــابه تهیدستانشه­ریازخودبرو­زدهد،هرچند معترضان اخیر ضرورتاً تهیدستان شهری نبودند. مهمترین خصوصیت تهیدستان شـــهری که آصف بیات به آن اشـــاره دارد، این است که اینها مانند هم رفتار میکنند و خواستههایش­ـــان هـــم مانند هم اســـت که عمدتاً هم بقا اســـت، امـــا دلیلی ندارد که تنها برای بقا باشـــد و میتواند پیشتر هم بـــرود، چنانکـــه در دوران احمدینژاد بخشهایی از اینها به مدارج باال رسیدند. حرفم این اســـت که نوع رفتار آنهاست که ویژگی رویدادهـــ­ای اخیر بود، ضمن اینکه در دوره دیگـــری تکـــرار میشـــود. امـــا من ســـخن برخی تحلیلگران را قبول ندارم که معترضان ناشـــناخت­هاند. ناشـــناخت­گی ما نســـبت به این حرکت، ناشـــی از انباشـــت تعبیرهای اتفاقاً

غلطًدر 4 دهه اخیر است. معترضان کامال شناخته شدهاند، هرچند گاهی شـــعارهای ساختارشکن ســـر دادند یا حرکتهای نامطلوب انجـــام دادند، اما جلوههایی از آشوب در انقالب75 هم دیده شد. در راهپیماییه­ا چند نفر هم بودند که شیشـــههای بانک را میشکستند، اما امام تأکیدمیکرد­کهاموالعمو­مییاخصوصی مردم حتمـــاً محترم باشـــد، ضمن اینکه ایشـــان پیامی نمیداد که جنبش عمومی مردم را تحتالشعاع قرار دهد یا به خارج وصل کند. بنابراین، حرکت کامالً شناخته شده بود و تعبیر ناشناختگی، بیشتر ناشی از غیرقابـــل پیشبینـــی بـــودن آن اســـت. تفاوتاینحر­کتبااتفاقا­تگذشتهدرنب­ود رهبری بود، ضمن اینکه از شهرهای فقیر و حاشیهای آغاز شد و در نهایت میتوان این رویدادها را «خشـــم» نام نهاد. ویژگیهای آماری دستگیرشـــ­دگان اخیـــر، میتواند به روشن شدن بحث کمک کند. مطابق آمار نهادهای رسمی،16 درصد دستگیرشدگا­ن زیر 27 ســـال سن داشتند، از این 61 درصد، 30 درصـــد، یعنی یک ســـوم زیر 18 ســـال ســـن داشـــتند، 87 درصدشـــان از طریـــق تلگرام تغذیه میشدند، 49 درصد مدرک دانشگاهی داشتند، 80 درصد مجرد بودند و موجودی حساب بانکی بیش از05 درصد آنان زیر 20 هزار تومان بود. این ارقام نشان میدهد که این حادثه کامالً شناخته شده، امـــا غیرقابـــل پیشبینی بود کـــه میتوان تعبیرتشنجا­جتماعیرابر­ایآنبهکارب­رد، تشـــنجی که میتواند قابل تکرار باشد یا نه و این تکرار به فرآیند درمان بســـتگی دارد. همچنین کمتر از یک سوم دستگیرشدگا­ن تحت جریانهـــا­ی ساختارشـــ­کنانه مانند سلطنتطلبها­بودندکههوا­دارانجریان احمدینـــژ­اد را شـــامل میشـــود. بـــه این ترتیب، دو ســـوم دستگیرشدگا­ن، جامعه تهیدستی هستند که بعد از 40 سال دست بـــه اعتـــراض زدنـــد، درحالی کـــه رهبری انقالب در دست طبقه متوسط بود و طبقه فرودستازرف­اهنسبیبرخو­رداربودوطب­قه متوسطبودکه­آمالهایدیگ­ریداشت. ■ ریشهبروزای­نرویدادهار­اچهمیدانید؟

ناصری: در درجه نخســـت آن را ناشی از انباشـــت غفلت میدانـــم. این غفلت، جامعبود.

زمانی: من هـــم معتقـــدم غفلت در همه ابعاد بـــود. اما رفتار صـــورت گرفته، رفتار حاشـــیه نشینی بود، چنانکه آمار هم نشـــان میدهد کثیری از معترضان دچار تنگدســـتی بودنـــد و فاصله زیـــادی میان انتظارات و توان مالی آنان وجود داشـــت. مانند اینکه فرد مدرک دانشگاهی دارد، اما نمیتواند کاری پیدا کند. این شکاف بسیار مهم اســـت، اما این رویـــداد فقط محدود به این نیســـت. معتقـــدم رفتارهای دیده شده،انتخابناآگ­اهانهرفتار­حاشیهنشینا­ن شهری از سوی کســـانی بودکه مسأله آنان تنها فقر مادی نبود، بلکه فاصلهای میان آمـــال و واقعیتهـــ­ا بـــود. زیـــرا رفتارهای فرهنگی جامعه ما با عرف بینالمللی که آن فرد تحصیلکرده آموخته و با آن آشـــنا است، متناقض است. این تناقض از سوی اوقابلقبول­نیست. زمانی:فاصلهمیان حاکمیتومرد­مبسیار جدی است که اگر پر نشود، بهقول آن مقام مسئول، زلزله7 ریشتری در پیش خواهیم داشت و این مستقل از اراده ماست. این شکاف در صورتی پر میشود که همهیعنیحاک­میتو مردمواقعیت­جامعه راببینند،منفقطاین خصلترادرحا­کمیت نمیبینم،زیرااکنون بسیاریازنخ­بگان اجتماعیماه­م کاستیهایحر­فهخودرا نمیبینند.شایدبهدالی­ل امنیتی،حاکمیتنیاز داشتهباشدا­ینطورتبلیغ کند که همه چیز خوب است، اما انکار اشکاالت از خود اشکاالت بدتر است و این انکار حتی از سوی طیفی از جامعه هم دیده میشود و ما هم مشکالت خودرانمیبی­نیمیاانکار میکنیم.دیدنمعایب یک کار فنی و علمی است

■ در هر تشنج بخشی از سلولهای مغزی آسیب میبیند و بدن هم واکنش خاصی به تشــــنج نشــــان میدهد. در این تشــــنج اجتماعی به تعبیر دکتر ناصری، شــــما چه واکنشــــی را از سوی حاکمیت رصد کردید و دیدید؟

زمانی:مهمترین عارضه تشنج، تشنج اســـت و در تکرار زیاد تشـــنج است که مغز آســـیب میبیند. اساســـاً مغزی که یک بار تشـــنج کند، سلولها مســـتعد میشوند و مغز یاد میگیرد تشـــنج کنـــد و اگر درمان نشـــود، وارد مرحله تشنج مداوم میشود. در این صورت مغز به صورت جدی آسیب میبیند. اما درباره جامعه، با دکتر ناصری موافقم که معترضان ناشـــناخت­ه نبودند، نه اینکه قابل شناسایی نبودند، بلکه کسی آنان را نشـــناخت و به آنان نگاه نکرد. یک جامعهشـــن­اس بایـــد میدانســـت چنین اقشـــاری در جامعه زندگی میکنند و باید میدانســـت این رفتار، رفتار چه طبقات و ناصری: امروز شعار «قانون اساسی، همه یا هیچ» فریاد دونسلی است که حرف جدید دارد. نه تنها حرف این دو نسل باید از سوی مسئوالن کشور شنیده شود، باید اجرا هم بشود. امام خمینی در سخنرانی بهشت زهرای خود، گفت که اجداد ما یک قانون اساسی نوشتند که ما امروز آن را نمیخواهیم. این حرف کامالً معقول است، امروز دو نسلی که بعد انقالب متولد شدند، میپرسند برای چه انقالب کردید؟ این سؤال که حتی فرزندان ما هم از ما میپرسند، استفهام انکاری نیست، بلکه یک سؤال منطقی است که باید به آن پاسخ داد

گروههایی اســـت. آنان باید میدانستند که انباشت انتظارات سرانجام سرریز میشود و اگر هیچ مدیریـــت اجتماعی برای نحوه بروزاعتراض­هاوجودنداش­تهباشد،ممکن اســـت معترضان رفتار طبقه تهیدســـتا­ن شهریراپیشب­گیرند. ■ شمانگرانیی­اپیشبینیاز­جامعهشناسا­ن یااقتصاددا­ناندیدید؟

ناصــــری: شـــاید کســـی انتظـــار بـــروز چنیـــن حادثـــهای را نداشـــت یـــا الاقل در این زمان نداشـــت. حتی کســـانی که برای حادثـــه نخســـت در مشـــهد برنامهریزی و ســـازماند­هی کردند، شـــاید میخواســـت­ند در همـــان حـــد بمانـــد و بـــار مشـــکالت را روی دوش دولـــت بیندازنـــ­د. میدانیـــم کـــه مخالفان دولت در مشـــهد پایگاه قوی دارند. اما کسی فکر نمیکرد که این حادثه بالفاصله به الگویی برای شـــهرهای دیگر تبدیلشود.درتهرانهما­عتراضهابیش­تر ماهیت دانشجویی داشت. اما در بسیاری از شهرها خشم آنچنان تند و رادیکال بود که معترضان حتی به پاسگاه نیروی انتظامی حمله کردند. نگاهی به دو ســـر این طیف، نشـــان میدهد که حرکت اعتراضی بسیار رنگارنگومت­نوعبود.اماچرااینا­عتراضها راناشیازان­باشتغفلتنا­میدم.میدانیم که بســـیاری از اســـتادان دانشـــگاه­ها بویژه اقتصاددانـ­ــان از دولت آقـــای احمدینژاد نتیجه سیاستهای اقتصادی را پیشبینی میکردند. همکارانم در دانشگاه میگفتند که ما در دو دهه دیگر شاهد تحوالت جدی در جامعـــه خواهیم بود. یادمـــان نرود که دو بـــار، چه درباره انحالل ســـازمان برنامه و بودجه و چه دربـــاره هدفمندی یارانهها 200-300 اســـتاد و اقتصـــادد­ان کشـــور به احمدینژاد نامه نوشـــتند. با وجـــود این، معتقدم04 سال از انقالب ما میگذرد. غیر از دوران جنگ و سازندگی که نسل انقالب هم حاکمند و هـــم معضالت اجتماعی و سیاســـی در چارچوبهـــ­ای منطقی پیش میبرند، اکنون با توجه به تراکم و فشردگی اطالعـــات، از نظر تاریخی و تبارشناســ­ـی، نمیتوانیم نسلها را مانند گذشته03 سال به 30 سال تعیین کنیم. نسلها کوچکتر شدهاند تا جایی که میتوان گفت دو نسل از جمعیت کشـــور که بعد از انقالب متولد شـــدهاند. ایـــن دو نســـل حق دارنـــد که به عنوان یک ناظر بیـــرون از انقالب، انقالب منتهی به شـــکلگیری جمهوری اسالمی را تجزیه و تحلیل کنند که این کار را کردند. بویـــژه اینکه ابزاری به نـــام فضای مجازی در اختیار دارند و مانند نســـل ما نیستند که به یک رادیوی موج کوتاه وابســـته باشند تا اخبار خـــود را از «بیبیســـی» بگیرند. اما مـــا این انفجـــار اطالعاتـــ­ی و روند تحوالت جهانی را در محاسبات و برنامهریزی­های داخلی خود نادیـــده گرفتیم و این غفلت، از ســـوی همه مســـئوالن فارغ از هر دولت و هر گرایشـــی، صورت گرفته است. مثالی بزنم. شعار «اســـتقالل، آزادی و جمهوری اسالمی» بن مایه انقالب بود. فارغ از بحث استقالل که امری تثبیت شده است، اما در زمینه آزادی و جمهوری اسالمی، اساساً ما فصل دوم قانون اساسی که ضمان و عقد شـــرعی حکومت با مردم اســـت را نادیده گرفتیم، همچنـــان که فصل ســـوم قانون اساســـی هـــم تعطیل شـــده اســـت. امروز شعار «قانون اساسی، همه یا هیچ» فریاد دونسلی است که حرف جدید دارد. نه تنها حرف این دو نســـل باید از ســـوی مسئوالن کشور شنیده شود، باید اجرا هم بشود. امام خمینی در سخنرانی بهشت زهرای خود، گفت: اجداد ما یک قانون اساسی نوشتند که ما امـــروز آن را نمیخواهیم. این حرف کامالً معقول است، امروز دو نسلی که بعد انقالب متولد شـــدند، میپرسند برای چه انقالب کردید؟ این سؤال که حتی فرزندان ما هم از ما میپرســـند، اســـتفهام انکاری نیست، بلکه یک ســـؤال منطقی است که باید به آن پاســـخ داد. شاید 10 یا 20 درصد این ســـؤال را از موضع انکار از نسل انقالب بپرســـند، اما 80 درصد بقیه دنبال پاســـخ هســـتند. نیازی به بحثهـــای عمیق هم نیست، این نســـل امروز جعبه کوچکی به نـــام موبایل در اختیار دارد که با آن به همه گذشـــته منجر به انقالب دسترسی دارد. از این رو میتواند تحلیل خود را داشته باشد. مثالی بزنم. خاطرات سیدحســـین نصر، رئیس دفتر فرح پهلوی منتشـــر شده و در اختیار نسل جوان است. دکتر نصر میگوید فـــرح پهلوی مرا صدا کرد و گفت شـــنیدم شهردار وقت تهران میخواهد نام خانواده سلطنتی را روی چند خیابان جدید تهران بگذارد.میگویدفرحا­زمنخواستاس­امی بزرگان تاریخی ایران را بیابم و برایش ببرم. نصر اضافه میکند که مطابق نامه فرح به شهردار وقت تهران، نام برخی از خیابانها بـــه این ترتیب تغییر کرد کـــه یکی خیابان میرداماد و دیگری سهروردی است. جوان امروز اینها را میخواند، اما میبیند یکی از زیباترین، معرفت شناسانهتری­ن و یک نام توحیدی یکـــی از بزرگراههای تهران به نام نیایش، به آیتاهلل هاشـــمی رفســـنجان­ی تغییـــر کـــرده اســـت. بنابرایـــ­ن، نمیتوان از نقـــش انباشـــت اطالعـــات و رخدادها و ناتوانی حکومت در پاسخ دادن به آنها در بروز این تشـــنج اجتماعی گذشت. ضمن اینکه نباید این تشـــنج را پایان یافته تلقی کنیم. در جلسهای، یک مقام مسئول یکی از نهادهای رســـمی کشـــور اعالم کرد که ما یک زلزله 5 ریشتری را پشت سر گذاشتیم، اما زلزله بعدی 7 ریشـــتر اســـت. این گزاره واقعی که ناشـــی از نگاه جامعه شـــناختی به این وقایع اســـت، به این معنی است که نمیتوان این تشنج را به سادگی به خارج از کشور وصل بکنیم. نکته دیگر اینکه نسلی که به خیابـــان آمد، میفهمد که ســـاختار اقتصادی کشور مشـــکل دارد و میداند که اصالح این ساختار، کار یک شب و دو شب نیســـت، اما این انتظار را دارد وقتی فســـاد اقتصـــادی رخ میدهد، پرونـــده به نتیجه قطعی برســـد، نه اینکـــه در نهایت چیزی معلومنشود. ■ انقالب اسالمی زمانی در عصر فراگیری دموکراســـ­ـی بهوقوع پیوســــت، درحالی که نظــــام پادشــــاه­ی کامــــ ًال با ایــــن روند جهانــــی مغایــــرت داشــــت. امــــروز ما در عصــــر فراگیری حقوق بشــــر قــــرار داریم، اما شــــما هم اشــــاره کردید که فصل سوم قانون اساســــی بهعنوان حقــــوق ملت، مورد غفلت قرار میگیرد. چگونه میتوان این تضاد را رفع کرد؟

ناصــــری: جامعـــه جهانـــی شـــده، فناوریهـــ­ای جدیـــد، ارتباطـــا­ت جهانی و مقتضیات درونی بشر سبب شده که نسل امروز دیگر نتواند بسیاری از مطالبات خود را در چارچوب مفاهیـــم دین تاریخی و نه دین وحیانی بیابد، بویژه اینکه حکومت بر مبانی دین تاریخی اســـتوار است. انباشت غفلـــت در حاکمیت هم اجـــازه نمیدهد متناســـب با مقتضیات عقالنـــی و فطری این نسل به مســـائل نگاه کند. نسل متولد جمهوری اســـالمی اســـت نه یک نســـل، بلکه دو نســـل اســـت که اکثریـــت جامعه را هم تشـــکیل میدهد، امروز بســـیاری از مسئوالن فهم جامعه شناسانه و علمی از جامعه ندارند. آنان تنها احساس میکنند که به تکلیف سیاســـی، حکومتی، اخالقی و دینـــی خود عمل میکننـــد. بنابراین، اگر این گسست و شیار تفاهمی که میان نسل انقـــالب کـــه مدیریت جامعـــه را به عهده دارد با نسل مطالبه گر، پر نشود، حاکمیت به سرنوشـــت مشـــابه کل تاریـــخ و جوامع بشـــری دچار میشـــود. بنابراین نخستین راهکاراینا­ستکهحاکمان­بپذیرندبخش اعظم مطالبات به باورهای دینی جامعه ارتباطیندا­رد،بلکهمطالبا­تیعرفیاست. هرچنـــد چارچوبهـــ­ای قانونـــی مطابق مقتضیـــات دنیـــای امـــروز بایـــد بازنگری شـــود، اما اگر همین قانون اساســـی مبنای آنها، میتواند خطرناکتر هم باشد. نکته دیگـــر در اعتراضهای اخیـــر وقوع آنها در شهرهایکوچک­بود.دراینشهرها،همان طور که زمان انتخابات شـــاهد دو دستگی هســـتیم، در این اعتراضها هم دیدیم که ممکن بود پســـر در میان معترضان و پدر در میان مأموران حافظ امنیت قرار گرفته باشد. نوع ارتباطات خانوادگی و قبیلگی در شهرهای کوچک، مدیریت این اعتراضها رابسیاردشو­ارمیکند.البتهنیروی­انتظامی هـــم هوشـــمندا­نه عمـــل کـــرد کـــه بدون ســـالح وارد معرکه شـــد. اما باید بپذیریم که اعتراضهای اخیر، یـــک حرکت کامالً داخلی بود. بـــه عبارت دیگر، این تشـــنج اجتماعی دقیقـــاً درون بافت بدن جامعه شـــکل گرفته و باید مراقب بود تا بار دیگر شکلنگیرد. ■ دکتــــر ناصری به گسســــت تفاهم میان مردم و حاکمیت اشــــاره کردنــــد. به نظر شــــما چرا این شــــیار ایجاد شــــده و آیا در میانمدت، پر شدنی است؟

زمانی: شـــیار ایجاد شـــده فقـــط میان حاکمیت و مردم نیســـت، بلکه شیارهای نادیدهای میان خود مردم هم وجود دارد، زیرا در 40 سال گذشته اقشار مختلف مردم امکانبرقرا­رییکگفتوگو­یدموکراتیک با یکدیگر را نداشتند، دیالوگی که طی آن، اقشار مختلف مردم بتوانند منافع و مضار خـــود را تعریف کننـــد و بدون دشـــمنی و خصومت به یک نتیجه برد - برد برسند. درغیاب این گفتوگو، متأســـفان­ه شـــاهد شکلگیری اتحادهایی هستیم که به نوبه خود ناشـــی از احساس خطر است، به این معنی که کسانی که با هم منافع متضادی داشتند، فعالً تضادها را کنار گذاشتند و به یک خواست اقلی رضایت دادند. از سوی دیگر، درحالی که اصالً شـــبیه هم نیستیم و قاعدتـــاً بایـــد تفاوتهایی با هم داشـــته باشیم، اما شاهد عمل و رفتار بسیار شبیه بههمهستیم.

این همـــان نقطه خطرناکی اســـت که میتواند شعله ور شـــود، به این معنی که طبقات متفاوت ســـر چیزهایی با هم کنار بیایند. بهعنوان مثال پزشـــکان با بیماران اختـــالف دارنـــد، امـــا اتحادیه پزشـــکان با اتحادیـــه بیماران پشـــت یک میـــز با هم گفتوگو نمیکنند تا درباره شـــرایط کاری صحبت کنند. همچنان که احزاب موجود بهمعنایواق­عیحزبنیستن­د،زیرااحزاب باید به گونهای باشـــند که با ایـــده آلهای افراد جور دربیایـــد، اما اکنون من بهعنوان یکپزشکدرحز­بیقرارمیگی­رمکهدرآن یک کارگر یدی یا معلم هم حضور دارد. ■ در ســــالهای گذشــــته جامعــــه مدنی بشــــدت ضعیــــف شــــده اســــت و ایــــن وضعیت میتواند ناشی از همین باشد؟

زمانــــی: شـــرایط اجتماعـــی فعلـــی، چیزی اســـت که حکومت کاشـــته و امروز آن را درو میکند. به همین دلیل جامعه به صـــورت همه یـــا هیچ درآمـــده و این همان چیزی است که من از آصف بیات برداشت کردم. اینکه همه مانند هم رفتار میکنند و همه یک فعل خاصی را انجام میدهند، این یک جور رفتار بدوی است، نه رفتار مدرن. این هم ناشی از این است که ساختار قدرت اجازه نداد رفتار مدرن میان اقشـــار مختلف شـــکل بگیـــرد، این درحالی است که زیربنای پارلمانتار­یسم همین رفتار اســـت. اما اکنـــون میبینیم که اصفهانیهــ­ـا میگوینـــد یزدیها آب انکار میکنیم. دیدن معایب یک کار فنی و علمی است. ■بخشــــی از شــــعارها­ی معترضــــا­ن ولــــو اینکه گســــترده نبود علیــــه دو جناح اصلی اصالحطلـــ­ـب و اصولگرا هم بود. دلیل را چه میدانید؟

ناصــــری:اتفاقاً بزرگـــی خطر در همین است که جامعه معترض از همه گروهها و طیف بندیهای سیاسی عبور کرد. اشکال این اتفـــاق متوجه جریانهای سیاســـی و گروههای مرجع نیست، زیرا اساساً فضایی برای فعالیت این گروهها ایجاد نشده بود تا آنان بتوانند همراستا با اقتضای جامعه حرکت کنند و به مطالبات پاســـخ بدهند. اکنون نزدیک به 350 حزب داریم و برخی هم در پی شکلگیری حزب فراگیر هستند، اما مسأله این است که ساخت سیاسی ما اجازه فعالیت احـــزاب را نمیدهد. حزب جمهوری اســـالمی یک اســـتثنا بود که در نهایت مشـــخص شد با ســـاخت سیاسی تعارض دارد که به انحالل آن منجر شـــد. مجموعه این شـــرایط باعث شد که امروز حزبی که بتواند مظروف معترضان باشد، وجودندارد.نهتنهاحزبی­کهبسترگفتو­گو و مدیریـــت مطالبـــات را فراهم کند وجود ندارد، بلکه رســـانه رســـمی و ملی ما هم هنگام وقـــوع اعتراضها، در مقام تحلیل برابر مـــردم قرار میگیـــرد. در این صورت طبیعی اســـت که تلویزیونهـ­ــای خارجی جای رسانه داخلی را میگیرند. یکی دیگر از پیامدهای احـــزاب فراگیر، این واقعیت است که خود حاکمیت به یک طرف دعوا میانجریانه­ایسیاسیتبد­یلشدهاست، درحالی که باید نقش پدرانه ایفا کند. ■اصالحطلبــ­ــان هشــــدار میدادنــــ­د که درصــــورت تداوم ناآرامیها و خشــــن شدن اعتراضها، ممکن است در آستانه ســــوریه شــــدن قرار بگیریم. ارزیابی شما چیست؟

زمانی: جنس کشـــور ما جنس ســـوریه شدن نیســـت. زیرا اوالً، سوریه کشور بسیار جدیدی اســـت و براســـاس معاهداتی در اوایل قرن بیســـتم پدید آمد. اساساً تاریخ جنگهای صلیبی تاریخ جنگ شهرهای ســـوریه اســـت. ثانیاً اینکه در ســـوریه وجه جنبش مدنی مانند آنچه 100 ســـال پیش در مشـــروطه اتفاق افتاد را شاهد نبودیم. بههمیندلیل­حکومتباتان­کوزرهپوش باتظاهراتخ­یابانیمواج­هشدوتکنولو­ژی مناســـبی بـــرای مواجهه بـــا اعتراضهای خیابانیندا­شت.

ناصری: همه جریانهای سیاســـی در این رویـــداد غافلگیر شـــدند، زیرا اساســـاً تشـــنج خبر نمیکنـــد. امـــا اگـــر در آینده حرکت مشـــابهی از همین جنس صورت بگیرد، حتماً عقالی دو جناح تحلیلهای روشـــنی برای مســـأله ارائه خواهنـــد داد. درباره سوریه شدن، باید گفت جریانهای ســـوریه ابتدا جزئی از بهار عربـــی بود. اما مســـائلی ســـوریه را از بهار عربی جدا کرد و در ادامـــه حوزههای مختلفـــی از جمله حوزه نظامی با تسلیحات به آن پیوستند. لذا اگـــر تظاهرات مدنی ســـوریه به ارتش آزاد منتهـــی نمیشـــد و جریان ســـلفی و معـــارض حاکمیت ایجاد نمیشـــد، این قدر به درازا نمیکشید. بنابراین، من زمینه ســـوریه شـــدن ایران را قوی نمیبینم، اما زلزله 7ریشتری بعدی، احتماالً جامعه را دچار یک فروپاشی فرسایشی خواهد کرد. البته اگر برخالف این بار، زود جمع نشود.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran