طعم برنج زیر زبان دالالن
چه کســانی میتوانند برنامههای حمایتی دولت را هم دور بزنند؟
بوی برنج شمال و تماشـــای زیبایی شالیزارهایش، در تناقضی همیشگی است با وضعیـــت برنجکاران. وضعیتی کـــه انگار با بحث و جـــدل بین خریداران دولتـــی و کشـــاورزان گـــره خـــورده. برنج شـــمال کـــه 50 درصد نیاز کشـــور را تأمین میکند هنوز بعد از این همه سال نتوانسته به ثباتی در این زمینه دست پیدا کند. بازاری که مثل هر بازار دیگر، این تنها تولید کنندههایش هستند که در آن بیشـــترین ضرر را متحمل میشوند. آنقدر که به قول عبداهلل مهاجر رئیس اتاق بازرگانی مازنـــدران: «از ترس بازار، مجبور به فروش برنج خود به دالالن قبل از برداشـــت میشـــوند.» داللی، در کنار واردات برنج، یکی از عمدهترین دالیل وضعیت کنونی برنجکاری در شمال است.
مهـــرداد الهوتـــی، عضـــو هیأت رئیســـه کمیسیون ویژه حمایت از تولید مجلس شورای اســـالمی در آذرماه امسال گفت: «در 7 ماهه امسال چیزی در حدود یک میلیـــون و 60 هـــزار تن برنـــج از مبادی قانونی وارد کشور شـــده و طبق آمارهای غیررســـمی 400 الی 500 هـــزار تن نیز از راه غیرقانونـــی و قاچـــاق. یعنـــی در کل یک میلیـــون و 500 هزار تـــن برنج وارد کشور شـــده اســـت.» این در حالی است که بـــه گفته عبداهلل مهاجـــر رئیس اتاق بازرگانی مازنـــدران: «دولـــت برای رفع نیاز کامل کشـــور بـــه برنج، تنهـــا به یک میلیون تن برنج وارداتی احتیاج دارد.» گفتهها و روایتها آنقدر پیچیده و درهم و برهـــم اســـت که بـــرای باز شـــدن این کالف ســـردرگم بایـــد از نزدیک پای درد دل برنجکاران نشســـت و گرههای کور را یکی یکی باز کرد.
■ جنگلی از شرکت و کارخانه
از زمینهای زراعی روســـتاهای بابل میگـــذرم و به شـــهرک صنعتی «رجه» میرسم. شهرکی در دل یکی از زیباترین مناطـــق بابل که حاال روی تپههای آن به جای درخت شرکت و کارخانه سبز شده. سراغ یکی از قدیمیترین کارخانهداران
برنج شمال میرویم. سید تقی جعفریان امیـــری، رئیس هیـــأت مدیـــره اتحادیه شـــرکتهای تعاونـــی شـــالیکوبیداران مازندران و شمال کشور، به قول خودش کارخانهای فوق مدرن برای شـــالیکوبی دارد. کارخانـــهای که برایـــش 5 میلیارد خرج برداشته.
جعفریـــان با کـــت و شـــلوار مرتب و صورتی خسته پشـــت میز کار نشسته. او وضعیـــت ماههای اخیـــر را نگران کننده میدانـــد و در تـــک تـــک کلماتـــش این نگرانـــی را نشـــان میدهد: «رکـــود بازار، کمر ما را شکســـته. دولت هیچ حمایتی در بخش تولید و صنعت نکرده اســـت. برنجـــی را کـــه مـــا از کشـــاورز خریداری کردهایـــم و در انبار دپـــو کردهایم تا وقتی دولت احتیاج دارد به بازار عرضه کنیم، روی دســـتمان مانـــده. االن چهـــار ماه تمام اســـت که نامهنـــگاری میکنیم که آقای دولت! این برنجی که ما از کشـــاورز خریدهایم و شما میخواهی در سبد کاال بگـــذاری، بیا از من به قیمت روز بخر ببر بگذار توی ســـبد تا من ورشکست نشوم. حتـــی از ســـازمانهای دولتـــی آمدهاند برنـــج کشـــاورزها را بخرنـــد، گفتهانـــد از کارخانـــهدار برنـــج نمیخریم. کشـــاورز کـــه بـــار نـــدارد. کشـــاورز روز اول همـــه برنـــج را به مـــا میفروشـــد. کارخانهدار در انبـــار دپـــو میکنـــد تـــا به موقـــع وارد بازار کند.»
جعفریان معتقد اســـت دستهایی پشت پرده هســـتند که نمیگذارند برنج از کارخانـــهدار خریداری بشـــود: «دولت میگویـــد از کشـــاورز میخرد امـــا از آنها هم نمیخرد. این برنج را ما باید تأمین کنیم که دولت هم از ما قبول نمیکند و میرود برنج خارجـــی وارد میکند. االن برای سبد کاالی شب عید برنج خارجی گذاشـــتهاند، چرا نمیآیند از ما بخرند؟ چون رانتهایی پشت پرده هست و این مافیای قدرت پشت پرده است که به این آشفتگی دامن میزند. فقط واردکنندهها در حال سود کردن هستند. توی بابل 5 تا کارخانه ورشکست شده. در کل مازندران بـــاالی 20 تا کارخانه ورشکســـت شـــده و همکاران ما توی زندان هستند. بازار راکد راکد است.»
او معتقد اســـت اگر دولت قوی وارد بازار نشـــود، همـــه متضرر میشـــوند؛ از تاجـــر و کارخانـــهدار گرفتـــه تا کشـــاورز. جعفریان آینـــده برنجکاری در شـــمال را وحشـــتناک توصیف میکنـــد و یکی از دالیلـــش را هم از بین رفتن ســـفرههای آب زیرزمینی میداند: «در جلسهای که با همکاران سه استان داشتیم، تصمیم گرفتیم اگـــر وضعیت به همیـــن منوال پیش بـــرود، باید در کارخانهها را ببندیم و کارگرهـــا را اخـــراج کنیم تا ســـال دیگر هم کشاورزان تکلیف خودشان را بدانند هم دولت.»
■ برنجکاران چه میگویند؟
اما حرفهـــای جعفریان تمام ماجرا نیســـت. پای صحبت یـــک برنجکار هم مینشینم تا ببینم او چه نگاهی به ماجرا دارد. او را جلوی یک کارخانه شـــالیکوبی میبینم درحالی که همـــه دورش جمع شـــدهاند و انگار در حال مشـــاوره دادن به بقیه اســـت. مردی 50 ساله و جا افتاده با لهجه غلیـــظ مازندرانی. تند و یک نفس حرف میزند و همه پســـر عمو صدایش میکنند. پسرعمو میگوید: «بازار خراب اســـت و کشـــاورز خودش مقصر اســـت. دولت گفـــت من از برج 5 تـــا آخر برج 8 برنجتوزیعنمیکنم.چراآنموقعکشاورز نفروخـــت؟ تاجـــر آن موقـــع زار میزد و دنبـــال برنج بود اما کســـی نمیفروخت. همه میخواستند گرانتر بفروشند. همه 10 تومـــان میفروختنـــد اینهـــا میگفتند 12 تومـــان یـــک کالم. میپرســـیدیم چرا این همـــه گـــران؟ میگفتنـــد میتوانیم میفروشیم! حاال این وضعیت ما است. همه قضیه طمع است. من و پدرم امسال بهتریـــن فـــروش را کردیم. کشـــاورز باید سریع بارش را بفروشد.
کارخانهدارهـــا هـــم همـــه بـــه فکـــر خودشـــان هســـتند. االن تـــوی همـــه کارخانههـــا پـــر از برنـــج اســـت ولـــی تا میپرسی، سریع میگویند بازار بد است. کارخانه از االن تا برج 5 وقت دارد برنجی را کـــه خریده را بفروشـــد و اگر از االن نرم نرم بفروشد، تا آن موقع سود خوبی هم میکند. فقط کشـــاورز بدبخت میشود. کالً همه جا فقط کشاورز صدمه میبیند. باغـــداری هـــم همین اســـت. همیشـــه باغدار ضـــرر میکند و دالل و کارخانهدار وضعش بهتر میشود. متأسفانه در بازار همیشه پول حرف اول را میزند.»
پســـر عمو آنقدر کارشناســـانه حرف میزنـــد کـــه فکـــر میکنـــم بایـــد آخـــر حرفهایش حق مشـــاوره بـــه او بدهم. میگوید: «دولت یک بار برای همیشـــه باید کارخانهدارها را تنبیه کند که حساب دســـت همه بیاید. بفهمنـــد که جنس را بموقع بفروشـــند. وقتی بـــازار الزم دارد و دولـــت هـــم میخواهد بفروشـــد. ولی آقایان طمع میکنند، میگویند نیســـت بلکـــه دو ماه دیگر ســـود کننـــد، بعد که دولـــت برای به هم نخـــوردن بازار برنج وارد کـــرد، التماس میکننـــد که بیا بخر! خـــب ببخشـــیدها وقتی بـــازار پـــر برنج است، دولت چرا باید از شما برنج بخرد و توی سبد کاال بگذارد؟»
■ مصادره برنامههای حمایتی
عبـــداهلل مهاجـــر، رئیـــس اتـــاق بازرگانـــی مازنـــدران یکـــی از مشـــکالت عمده کشـــاورزان شمال کشـــور را داللی و دالالن میدانـــد. او در گفـــت و گو با ما میگوید: «بسیاری از کشاورزان به خاطر ضعف مالـــی و نبود حمایت درســـت و حسابی از سوی دولت، مجبور میشوند سلففروشی کنند که آنها را اسیر دالالن میکنـــد و متأســـفانه راهی هـــم جز این ندارند. اما 10 تا 15 درصد هستند که این کار را نمیکنند و در انبار نگه میدارند تا به قیمت روز بفروشند. جهاد میگوید از کارخانهدار و دالل برنج نمیخرد و تنها از کشـــاورز میخرد درحالی که کشـــاورز هـــم همه بـــار را از قبل فروختـــه. دولت میخواهد از این راه به کشاورز کمک کند اما این دالالن هســـتند که این وسط سود میبرند و به دولت فشار میآورند.»
بـــه اعتقـــاد وی، دالالن اکنـــون ایـــن قـــدرت را دارند کـــه برنامـــه حمایتی از کشـــاورز را نیز به نفع خود مصادره کنند و همـــه تمهیـــدات و برنامههـــا را به هم بریزنـــد. او میگوید مازنـــدران 45 تا 50 درصد برنج کشور را با تولید یک میلیون و 300 هزار تن به عهده دارد که بیشترین میزان تولید در کشـــور اســـت: «کل تولید پوشـــاک را تا حـــدود زیـــادی از بین برده اســـت. در ایـــن میـــان ســـختگیریهای گمرکی نیز باعث شـــده کنترل بیشـــتری روی ورود و خـــروج کاال صـــورت گیـــرد. اگرچه همه اینها به ضرر لنجدارانی بوده که بـــه امید قاچـــاق گازوئیل بـــه خارج و قاچاق برنج و انواع «ته لنجی» به داخل، به شـــکلی بیســـابقه به خرید لنج روی آورده بودند. تـــا جایی که جایی همچون رودخانه زهره به قبرستانی از لنج تبدیل شـــده اســـت. گویی اجرای هـــر برنامهای قربانیان خود را خواهد گرفت؛ برنجکار، کارخانهدار، واســـطه یا...؟ یک سؤال؛ آیا کســـانی میتوانند گمـــرک را دور بزنند و بازار را به هم بریزند؟ جواب این پرسش را کسی نمیداند. الجرم چارهای نداریم جـــز اینکـــه از دالالن بنالیم یـــا به برخی برنامهها برای تنظیم بازار نقد وارد کنیم.
■ شالیزارهایی البهالی ویالها
شاید شـــما هم از آن دسته آدمهایی هســـتید کـــه معتقدنـــد وقتی از شـــمال حرف میزنیم، از شـــمالی ذهنی حرف میزنیـــم؛ از دریایـــی که پشـــت ویالها و شـــهرکها محصور اســـت تـــا درختانی البـــهالی ویالهـــا کـــه نامـــش را جنـــگل گذاشـــتهایم. واقعاً از کدام شمال حرف میزنیـــم؟ شـــمال هـــر روز تغییر چهره میدهد و تهرانیزهتر میشـــود. زمینها قطعـــه قطعه میشـــوند و چـــارهای جز سپردنشـــان بـــه دســـت فروشـــگاهها و برجســـازها نیست. حاال در شـــمال تنها کاری که صرفـــه اقتصـــادی دارد، داللی است و بساز و بفروشی.