Iran Newspaper

اخالق‌کاهنی-‌اخالق‌پارسایی

- مهدی قادرنژاد حمامیان منابع: کامــی، ربــکا. ،)1395( جشــن ماتــم، مــراد فرهادپور،تهران،الهیتا. کشمیرشــکن، حمیــد. ،)1396( درآمدی بر نظریه و اندیشــه انتقــادی در تاریخ هنــر، تهران، چشمه. قادرنــژاد، مهــدی. ،)1396( واکاوی دســتگاه روحانی هنر معاصر ایر

پرسیدن،پارساییاند­یشهاست

در شــماره دوازدهم دی ماه روزنامه ایــران، متنــی از بنده (مهــدی قادرنژاد) در مطالعــه تألیــف جدید دکتــر حمید کشمیرشــکن، درآمــدی بــر نظریههــا و اندیشــه انتقــادی در تاریــخ هنــر چــاپ شــد (نســخه کامل این نقد در فصلنامه فرم و نقد، شــماره دوم، زمســتان 1396 (ص ‪)222 -231‬ چاپ شــده اســت) که خوشــبختان­ه در فضای در سکون فکری ایــران معاصــر تقریباً واکنشــی را با خود ندیــد، جــز جوابیــهای که توســط مجید پروانهپــو­ر بــرای روزنامه ایران فرســتاده شده اســت. هرچند که اینجانب منتظر جــواب دکتــر کشمیرشــکن بــودم و نــه ناشــر کتاب، که باید مدیون نوشته چون منــی باشــند کــه در ایــن فضــای آخته و عــاری از نقــد و نظــر، دســت بــه کار نقد کتــاب دکتر کشمیرشــکن زده و این ادعا را مطرح کردهام که کار ایشان نه تألیف، کــه ترجمــه و در واقــع نوعی جعــل کار دیگری است. همچنانکه امکان نوشته اول را دوستان عزیز روزنامه ایران فراهم کردند، البته نوشــتن پاســخی به جوابیه وارده نیز، از وسعت نظر آنها است.

جنــاب پروانهپــو­ر عزیــز، چنــد جــا از اغراض نوشتن این قبیل متون گفتهاید. اگر معنی غرض را قصد و هدف بگیریم، که بلــه هــدف این متــن چنانکه پیشــتر اشــاره شد رد ادعای تألیفی بودن این اثر اســت و البته بیان چرایــی این عمل نزد دکتــر کشمیرشــکن. اگر غــرض را حب و بغض بگیریــم، که نه، چرا باید در متنی اینچنین دنبال نیت شــخصی بــود. این کار صرفاً بخشــی کوچــک از پروژه فکری نویســنده این متن در مطالعه نظاممند دســتگاه هنر معاصــر ایران اســت. البته این متن نتیجه یک غرض دیگر نیز بود، نتیجه اندوهناکی، به ستوه آمدن (یکی از معانی غرض در لغتنامه دهخدا).

نوشتهاید که نخســتین وجه مواجهه با هــر متنــی در وهلــه نخســت خواندن آن متن اســت تا به هنگام نوشــتن ریویو به وسوســه مچگیــری از نویســنده کتاب اغوا نشــویم. البته که متن کوتاه پیشــین بــر مبنــای مطالعــه و تطبیــق کار دکتــر کشمیرشکن و متن انگلیسی کتاب آلیوا شــکل گرفتــه اســت.گفتهاید کــه بعیــد میدانــم کمتــر کســی را بتــوان در ایران کنونــی، بــل در جهــان کنونــی، یافت که تمامــی اصــول را یــک بــه یــک رعایــت کرده باشــد. بلــه که در ایــران اکثریت کار فکــری بر ایــن مدار اســت، امــا در غرب اگــر اینگونه بــود، پس ایــن تاریخ عظیم اندیشــه چگونه شــکل گرفته و اصالً چرا مــا ایــن همــه در حســرت جــا زدن خود بهعنــوان جنــس اصیل غربی هســتیم. برای شــاهد مثال هم به اشتباه نویسنده مقالــه (بنــده) در ترجمــه عنــوان کتاب بالنکی اشــاره کردهاید: «این سهو آشکار در همــان ابتــدای نوشــته را میتــوان به حســابهای متعددی نهاد اما من آن را به حساب یک ســهو جزئی مینهم و در میگذرم تا به بخشــی از نگاه اخالقیاتی نویســنده مقاله مزبــور بپــردازم». با این کشــف کوچــک، اصل ماجــرا کــه همان تألیفی بــودن یا نبودن کتاب اســت را به گوشــهای بیاهمیــت پرتــاب کردهایــد. جناب پروانهپور گرامــی، توجه نکردهاید که نویســنده این متن منابعی داشته و از قضا منبع نویســنده برای اشاره به کتاب بالنکی، کتاب جشــن ماتــم، ربکا کامی، ترجمــه مــراد فرهادپــور اســت (کا ِمــی، ‪.)47 :1395‬ سهو یا حساب متعددی در کار نیست. اگر جای شک و شبههای باشد بیشــتر بهدلیل حذف پی نوشتهاست، هرچند در پایان متن من اشــاره شده که منابع در تحریریه روزنامه موجود است.

در متــن نقــد من اشــاره شــده اســت کــه دکتــر کشمیرشــکن در ابتــدای کتاب گفتهانــد کــه «این کتاب بر اســاس کتاب روشهــا و نظریههــای تاریــخ هنــر آلیوا شکل گرفته اســت...» و خود را نیز با این ســخن من همــدل میدانید. اما ســخن بر ســر معنای واژه براســاس و دامنه آن نیســت. گفتــه مــن این اســت که اساســاً ایــن کتــاب چیــزی غیــر از ترجمــه کار آلیــوا نیســت. در ادامه گفتهایــد که دکتر کشمیرشــکن کجــا ادعای نو بــودن کار را دارد؟ دکتر کشمیرشکن در همان مقدمه آوردهانــد که «در کتاب حاضر با اینکه در اســاس به بســیاری از تقســیمبند­یهای کتاب فوق پایبند بودهام، اما کوشــیدهام عــالوه بر تغییراتی کــه در برخی عناوین و چارچوببنــ­دی فصــول اعمــال شــده اســت، در مواردی که توضیحات بیشتر و بسط مفاهیم و عناوین ضرورت داشته، با استفاده از سایر منابع آن کمبودها رفع شوند» (کشمیرشکن، ‪.)9 :1396‬ اینکه از مشکالت، کمبودها و تغییرات میگویند، از توضیح بیشــتر و بسط مفاهیم و...، آیا منظورشان چیزی غیر از ادعای نوگویی و تازگی است؟

وقتــی میگوینــد بــر اســاس ایــن کار شــکل گرفته که چارچوبی را بگیریم و بر آن لبــاس جدیــد پوشــانده و آن را دچار توســعه تئوریک و مفهومی کنیم. وگرنه صرف اضافه کردن چند توضیح هرچند بومی، پس و پیش کردن متن یا عناوین، شکســتن و چنــد پــاره کــردن فصــول، یا جایگزینــی تصاویــر، یــا نهایتــاً آوردن توضیحاتــی در تکمیــل گفته آلیــوا و ذکر منابع جدید، آیا دلیلی بر ادعا داشتن بر کار دیگران میشود؟ اینجاست که مسأله اخالقی بودن ظهور میکند و اینجاســت کــه مــا آن را نادیــده میگیریــم. چــون خویشــتن را از حقیقــت بیشــتر دوســت داریــم. اینجــا تشــخیص و تمییز ســخن دکتــر کشمیرشــکن و آلیوا از هم مســأله نیست، مسأله دیدن حقیقت است.

در پایــان ایــن پاراگــراف گفتهایــد که «آنچــه مــن در ایــن فــراز گفتــم بــه باور مــن در واقــع جــان کالم نوشــته آقــای قادرنــژاد اســت و همانطــور کــه پیشــتر گفتــم من نیز بــا آن همدلم، درســتتر آن میبــود کــه کشمیرشــکن نــام خــود را بهعنــوان مترجــم- مؤلف بر پیشــانی کتاب مینوشــت تا امکان نقد بهسامان کتاب نیــز بیشــتر فراهم شــود». معلوم میشود کتاب را به دقت نخوانده و آن را با کار آلیوا تطبیق ندادهاید (شاید). دکتر کشمیرشــکن ادعای تألیف ایــن کتاب را دارد. اما جان کالم متن من تغییر عنوان از مؤلف به مترجم نیســت، تــا با این کار امکان نقد بسامان فراهم شود.

گفتهاید که «خود دکتر کشمیرشــکن هــم بــا ایــن ســخن مــا همــدل اســت و مهمتــر اینکــه کشمیرشــکن خــود در مقدمــه از کارشناســا­ن خواســته نظرات اصالحــی را بــه او منتقــل کننــد... امــا نویســنده متن همه این نــکات را به نفع بحــث خــود نادیــده میگیــرد». جنــاب پروانهپــو­ر نادیده گرفتنی در کار نیســت. صــرف گفتن اینکــه نظــرات اصالحی را به او منتقل کنیم، دلیلی بر وسعت نظر و احترام به مخاطب نیســت که شــما به آن اشاره کرده و مرا به نادیده گرفتن آنها متهم میکنید. به نظر شــما چرا باید اگر نقصی در کار باشد به دکتر کشمیرشکن منتقــل کنیــم، مگر مــا در مــورد کیفیت ترجمه ســخن گفتهایم که باید نظری را به ایشــان منتقل کنیم. نقصی اگر باشــد متوجــه مؤلف اصلــی کتاب یعنــی آلیوا اســت. در ایــن وضعیــت چــرا بایــد من نکاتی را به نفع بحث خود نادیده بگیرم، بــه قول موالنا «گفت اســرار در میان آور، کــو میــان...»، اینجــا نه ســّری اســت و نه میانهای که من آن را نادیده گرفته باشم.

جنــاب پروانهپور عزیز، سراســر متن منتشــر در روزنامــه ایران، بــا تطبیق کار دکتر کشمیرشکن و نسخه انگلیسی کار آلیوا شــکل گرفت و همچنانکه در متن مشهود است مخصوصاً در مورد فصل هفت موارد تطبیق را با ذکر زیر فصلها مشــخص کردهام. چطور میشــود ادعا کــرد که متــن من بــدون مســتندات در تأییــد حرفهایــم از متــن کتــاب بــوده اســت؟ گویــا نــه نقــد مــن را بــه دقــت خواندهاید و نه کتاب دکتر کشمیرشکن را و نــه کار آلیــوا را و اینگونــه در یک نقد بهدنبــال امــر اخالقــی میگردیــد و از بیاخالقی نویسنده آن سخن میگویید. این چیزهایی که اشاره شد، البته اموری بدیهی بوده و نیازی به تکرار آنها نیست. نکته مهم این اســت که آمدن نام دکتر کشمیرشکنبه­عنوانمؤلف،یکاشتباه ســهوی نیســت که تنها با تغییــر عنوان در چاپ بعدی حل شــود. اینجا اساســاً مســأله، تألیف صرف یک کتــاب و رفع یــک معضل هم نیســت. اینهــا البته از مشهودات هستند، اما مسأله این است که این مشهودات گاهی پنهان میشوند یــا نمیخواهند دیده شــوند. مســأله بر چیســتی ایــن نادیدنهــا و مشــهودات کوچــک امــا مهــم اســت. اینکــه از آنها چون ابزار دست متخصصان یک نظام روحانــی (طبق آرای وبر) باید یاد کرد. و هدف اصلی متن من قابل دیدن کردن این نظام روحانی است.

در پایــان گفتهایــد چــرا پاراگــراف پایانی نوشــته خــود را بیهیچ ســندی و در تغایــر کامل با راســتای بحث ارائه کردهایــد و الزم اســت که بــرای این کار ادلــه الزم را نیــز فراهــم آورد. هــدف اصلــی متن من، همین بنــد کوتاه بود. ســندی هم الزم ندارد، ولی چه چیزی مســتندتر و محکمتر از اینکه شخصی با جایگاه دکتر کشمیرشــکن در فضای آکادمیک ایران، کتاب تألیفی شــخص دیگری را بهعنوان تألیف خود معرفی کنــد، آیا این امر دلیلی غیر از خواســت تأیید جایگاه خود در نظام روحانی هنر معاصر ایران دارد؟

در این نظام روحانی و دستگاه حاکم بر آن، مسأله چیزی فراتر از صرف تألیف یک کتاب توسط یکی از متخصصان این نظــام اســت. همچنانکــه دغدغه شــما یا دوســتان دیگر در نشــر چشــمه چیزی فراتــر از یــک دفاع صرف و روشــن کردن یک مسأله ناشــی از یک مقاله مروری بر کتابی منتشر شــده در دستگاه شماست. مسأله برای شما فقط انجام وظیفهای از نوع رعایت سلسلهمراتب در ساختار یک نظام روحانی است، یعنی تأیید کار دکتر کشمیرشکن در درجه اول و در درجه دوم تصدیــق کار نشــر چشــمه در انتشــار این کتاب. در این دســتگاه روحانی، اصوالً کار ما تصدیق امر پادشاه است و پادشاه کمتر داریم.جناب پروانهپور گرامی هرچند نقد من، کار خاصی انجام نداده و گره خاصی را نگشــوده، امــا آن گویای مســیر ســخت تفکر در ایران است. من آگاهم که نوشتن نقد بر کتاب- تألیف شخصیتی با جایگاه دکتر کشمیرشــکن در جهان هنر معاصر ایران، حتماً بازخوردها و عواقبی دارد، در این ســرزمین نقد نوشتن نخستین خطا اســت و نقد ننوشــتن، خطایی بزرگتر. به قول داریوش شــایگان مدرنیته گستاخی اســت... هیــچ چیــز بیجراحــت زاده نمیشود.

جنــاب پروانهپور گرامــی، ما به ترجمه نمیگوییــم تألیــف، خــود گویــای حــال خویشــتنای­م و نــه کار دیگــران، اســم مــا ناشــناخته و ســزاوار تهمــت اســت امــا نه ناکســیم و نــه کس، بــه قول ابوســعید آن پشه نیز نیستیم. ما تنها مانده و تک افتاده ایم،اماآگاهیما­زاخالقیزیس­تن. اگرچههر روز و هرجــا و هر مکان را همان نمیدهند و اســممان در هیــچ کتابــی، انتشــارات­ی، دانشکدهوپژ­وهشکدهاینی­ست،اینغیاب ما نشــانه وجود ماســت، همان امر سلبی آدورنویــی اســت. اما به وقت و بجــا اگر یار همراه باشد حاضریم و شانه از نقد هرچند بالخیزخالی­نمیکنیم.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran