Iran Newspaper

حکومت از مرده مصدق هم وحشت داشت

- استاد عبداهلل انوار پژوهشگر تاریخ و کتابشناس

بعـــد از وقایـــع 28 مـــرداد، دکترمحمـــ­د مصدق در یـــک دادگاه فرمایشـــی محکوم بـــه تبعید در احمدآباد شد، به یاد دارم که دو بار برای شنیدن اظهاراتش به دادگاه رفتم، او تقریباً با بیاعتنایی بـــا دادگاه نمایشـــی پهلوی برخورد کـــرد و مرتب خطاب بـــه رئیس دادگاه میگفـــت؛ این مرد مرا محاکمه نمیکند بلکه این استعمار جهانی است که مرا محاکمه میکند. مصـــدق زمانـــی که بـــه احمدآبـــا­د تبعید شـــد، نگذاشـــتن­د بجـــز خانوادهاش کســـی به دیدنش بـــرود، اما گاهـــی خبرهای کوتاهی میرســـید. حصر و تبعید مصدق باعث شـــد که دوســـت و دشمن دربـــاره او بیشـــتر تأمـــل کنند. مـــردی که در نهایـــت پاکی حکومـــت کرد و ناجوانمردا­نه و با توطئه از کار برکنار شد. چند ســـال درتبعید گذشـــت تـــا اینکه خبر فوتـــش به گوش مردم رســـید. حکومت شـــاه از خبر مرده مصدق هم میترســـید و اجازه نـــداد که مردم عزداری کنند. حتی گفته شـــد که سیدضیاءالد­ین طباطبایی از شاه خواسته بود که اجـــازه دهد که برای مصدق مجلس یادبود و ختم گرفته شـــود. اما شاه با این خواسته مخالفت کرده بود. البته خبر درگذشت مصدق بسرعت در تهران پیچید و مردم را غمگین و عزادار کرد و همه جا ســـخن از مصدق بود. با اینکه حکومت اجازه برپایی مراســـم را نداد اما میشـــد از وضعیت شـــهر و مردم تهران دریافت که برای درگذشت مصدق سوگوار هستند. روز بعد از آن اجازه داده شـــد که درگذشت دکترمصدق در یکی از روزنامههای کثیراالنتش­ـــار بهصورت خبری کوتاه منتشـــر شـــود. به این صورت مردی که برای نســـل ما نماد مبارزه با اســـتعمار انگلیس و پاکی و وطندوستی بود، در تبعید درگذشـــت بدون اینکه بتوانیم درست و حسابی و درشأن او با وی وداع کنیم. سالها بعد هم این مجال را پیدا نکردیم. من مطمئن هستم که اگر به گذشته برگردم، دوباره دل به مصدق میبندم، سیاســـتمد­اری که پاک و وطندوســـت بود و تمام مدتـــی که حکومت را در دست داشت، یک بار حقوقی دریافت نکرد و زندگی خود را هم به باد داد. عاقبت مردی که میخواســـت ایران و ایرانی اختیار خودش را داشته باشد، ســـرنگونی با کودتا و تبعید در احمدآباد و مرگ در ســـکوت بود، سکوتی که نشان داد، حکومت حتی از جنازه مصدق هم ترس دارد. این برخوردها متأسفانه بعد از انقالب اسالمی نیز کم و بیش ادامه یافت، عدهای ســـعی کردند که با ایجاد هیاهو و روایتهای نادرســـت شخصیت و رویه مصدق را کمرنگ و گاه پراشتباه نشان دهند، در حالی که این طور نبود و به مرور و با انتشـــار اسناد و مدارک مشخص شد که مصدق سیاستمداری بود که طبق آنچه میگفت وطنش را دوســـت داشت و برای آبادی ایران و ســـرافراز­ی ایرانی حکومت کرد و در همین راه با استعمار و استبداد داخلی و خارجی درافتاد. مصدق در زمانه خود نیز بدرستی شناخته نشد، پیرمرد با فشـــار و درگیری که در اداره کشور و بحث نفت داشت، توانست دو سال و اندی حکومت ملی را پشت ســـر بگذارد، سالهایی که در تاریخ ایران هنوز هم از آن بهعنوان برگهای درخشان یاد میشود، حکومت او را بیگانگان و خود فروختگان داخلی تاب نیاورده و عاقبت شد آنچه نباید بشود. مصدق قبل از فوت به علت بیماری چند روز در بیمارســـت­ان بســـتری شد، اما بجز بســـتگان درجه یک، اجازه ندادند کسی به مالقاتش برود. بیماری مصدق پیشرفته بود و امیدی به زنده بودنش نبود، برای همین فرزندانش اصـــرار کردنـــد که بـــرای درمان به خـــارج از ایـــران برده شـــود، اما خودش مخالفت کرد و خواســـت تا روزهای پایانی عمرش در ایران باشد. لحظات پایانـــی عمر مصـــدق در حالت ممنوعیت خبری و دور نگه داشـــتن مردم از وضعیتش ســـپری شد. روزی که خبر درگذشـــت مصدق رسید، با وجود ممنوعیت برگزاری مراســـم و فشار حکومت محمدرضاشاه، مردم سوگوار مصـــدق بودنـــد و این حـــس و حال را میشـــد درچهره شـــهر تهران حس کـــرد. اما با فوت مصدق، ماجرا تمام نشـــد و با وجود فشـــار دســـتگاه برای کمرنگ شـــدن یاد و نام مصدق، گذشت زمان نشـــان داد که با وجود همه شایعهپراکن­یها و اخبار دروغ، او ماند و دیگران محو شدند. مصدق مردی بود که ایرانیان دوستش داشتند و برایش از اعماق وجود احترام قائل بودند، این حس بعد از پیروزی انقالب و مراسمی که در احمدآباد برگزار شد، کامالً قابل لمس بود. مصدق برای من، همساالن و آیندگان سیاستمداری بود که درنهایت پاکدستی همه دارایی و اموالش را برای وطندوستیاش خرج کرد و تا پایان عمر پای ملی کردن صنعت نفت ایستاد و از خواستههای مردم با همه فشارها عقبنشینی نکرد. اگرچه در گذشته و حتی امروز عدهای به همین ملی شــــدن نفت نیز عیب و ایراد میگیرند، باید در پاســــخ این منتقدان بگویم آنها کسانی هستند که از تاریخ بدرستی خبر ندارند و این افراد باید بروند و همه آنچه گذشت، را بدرســــتی مطالعه کنند بعد از خوب و بد بودن مصدق و ملی شدن نفت ســــخن بگویند. امروزه با همه آنچه گذشت، پاکدستی و بیاعتنایی مصدق به مال و اموال، گوهر کمیابی اســــت که ســــخت میتوان آن را در میان همه سیاستمدارا­ن ُجست. مصدق مردی بود که معتقد به قانون بود در حالی که میتوانست بسیاری از مخالفـــان و توطئهگران را حـــذف کند، اما تالش کرد که براســـاس قانون حرکت کند و کشور را براساس دموکراسی هدایت و اداره کرد. اما نتوانستند حضور وی را تحمل کنند و با یک کودتای امریکایی - انگلیسی و با همکاری عوامل داخلی وی را از کار برکنار کردند تا مصدق برای همیشـــه در گوشـــه ذهن ایرانیان به شکل یک افسانه ناتمام بماند. باید ازمصدق نوشت تا نسل امروز و آینده بدانند که وقتی یک سیاستمدار پاک و وطندوســـت بر ایـــران حکومت کرد و دشـــمنان داخلـــی و خارجی دســـت به دســـت هم دادند او نتواند آنگونه باشـــد که بود. با وجود فشار و تحریم، تورمی ایجاد نشـــد زیرا مصدق مردی پاکدست بود و نگذاشت که فشـــار زیادی به مردم و معیشـــت آنها وارد شـــود و اجـــازه داد که هر وقت مـــردم ناراضی بودند به خیابان بیایند و حرف خود را بزنند. آری حکومت مصـــدق با آزادی مردم برپا بود و با حســـرت مـــردم از ادامه چنین دولتی به پایان رسید.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran