رقابت بر سر یک لقمه نان
کدام سیاستها ما و مهاجران افغانستانی را به جان هم انداخت؟
سالهاســـت پناهنـــدگان افغانســـتانی را در کشـــورمان دیدهایم. چقدر توانستهاید پذیرایشـــان باشـــید، الاقـــل آنگونـــه که انتظار دارید خودتان در جاهای دیگر دنیا پذیرفته شـــوید؟ چقدر با این پناهندگان مهربان بودهاید؟ بد نیســـت این سؤالها را بـــا هزارهایهـــای افغانســـتانی ســـاکن ایـــران در میان بگذارید و ببینید که چقدر رفتارهـــای ما بـــا این مهاجران دوســـتانه بوده اســـت؟ تجربـــه من بهعنـــوان یک گزارشـــگر اجتماعـــی نشـــان میدهد که خیلـــی از پناهنـــدگان افغانســـتانی دل خوشی از رفتار ما ندارند. خیلیهایشان گالیه میکنند که رفتار ما با آنها دوستانه نبوده. ما هیچوقت آنها را شهروند واقعی کشورمان به حســـاب نیاوردهایم و به آنها حق مالکیت و حتی عبـــور و مرور آزادانه در شـــهرها را ندادهایم. بیشتر شغلهای با منزلت اجتماعی و درآمـــد باال را برای خودمـــان نگـــه داشـــتهایم و شـــغلهای فرودســـت را به آنها سپردهایم بیآنکه از خودمان پرسیده باشیم آیا ممکن نیست همان کسی که پارک محلهمان را آبیاری میکند، یک تحصیلکرده با افکاری عالی باشد یا یک شهروند محترم و متشخص بـــا تخصصی کـــه مـــا نداریـــم؟ معموالً رفتارهای ما با مهاجران افغان از موضع باال بوده و حتی گاهی تحقیرآمیز و اغلب این رفتارهـــای غیرمهربانانه یا خصمانه در حاشـــیههای شهرها و روســـتاها ابعاد پرخشونتی نیز به خود گرفته است.
دکتر آرش نصر اصفهانی، پژوهشـــگر اجتماعی که رســـاله دکترایـــش با عنوان «موانـــع ادغـــام اجتماعـــی پناهنـــدگان افغانســـتانی در ایـــران» اســـت، دالیـــل ایـــن موضوع را بررســـی میکنـــد اما این بـــار از منظـــری متفـــاوت؛ یعنـــی منظر اقتصـــادی. او در جمعـــی کـــه بـــه همت «انجمن مطالعات بین رشتهای دانشگاه تهران» دور هم گـــرد آمدهاند و تعدادی از مهاجـــران افغان نیـــز در جمع حضور دارند، این موضوع را تحلیل میکند.
نصراصفهانی در ابتدای ســـخنانش میگوید:«اگر شما یک هزاره افغانستانی ســـاکن ایران هســـتید، حتماً در طول روز در کوچـــه و خیابانهای ایـــران رفتارهای خصمانه بخشی از مردم محلی را تجربه کردهایـــد، بویـــژه در مناطق فقیر نشـــین شـــهری. بنابراین برخورد تبعیض آمیز، تجربه مشترک بسیاری از افغانستانیها در ایران است و این را میتوان یک پدیده فرهنگـــی دانســـت؛ اینکه چرا بخشـــی از مردم شـــهرها و روســـتاهای ایران چنین رفتـــاری بـــا مهاجـــران دارنـــد، میتواند یـــک پدیـــده فرهنگی بـــه شـــمار آید که نیازمند تحلیل اســـت، مثالً باید پرســـید چرا ایرانیها بیگانه ستیزند و نمیتوانند بیگانههارابپذیرند؟
اگـــر از ایـــن منظـــر فرهنگی ماجـــرا را تحلیل کنیم آن وقت راهحلهایمان هم فرهنگی خواهد بود؛ اینکه به شهروندان آموزش بدهیم، سطح آگاهیشان را باال ببریم، فرهنگسازی کنیم و روی فرهنگ آدمها اثر بگذاریم تا نوع رفتارشـــان هم متفاوت بشـــود، اما از منظـــر دیگری هم میتوان بـــه این مســـأله پرداخت؛ اینکه چقدر عوامـــل اقتصادی در شـــکلگیری
ایـــن رفتارها و نگرشهـــا مؤثرند و چقدر رفتارهای فرهنگـــی را میتوانیم متأثر از مناسبات اقتصادی جامعه بدانیم؟ البته تأکید میکنم که این تنها راه مطالعه این پدیده نیســـت و یک منظر و دریچه است که میتوان به بررسی این موضوع گشود.»
■ رقابتوتنشاقتصادی
تحلیلگـــران تاریخـــی میگوینـــد ایـــران همـــواره در طـــول تاریـــخ یکـــی از مهاجرپذیرترین کشـــورهای جهان بوده و اتفاقـــاً فرهنـــگ منعطفی نیـــز در این زمینه داشـــته و مهاجران دینی، سیاســـی یا جست و جوگران زندگی بهتر را بخوبی پذیرفته است. آیا در این سالها تنگناهای اقتصادی موجب رفتارهای گاه خصمانه ما با مهاجران بوده؟ موضوع این نشست، تمرکز بر «توســـعه اقتصادی و فرهنگی» در ایران پس از جنگ است، بنابراین نصر اصفهانی هـــم درباره این موضوع در این بازه زمانی صحبت میکند.
بهگفته او برخی معتقدند در دهه 60 ورود مهاجـــران افغانســـتانی بـــه ایران با اســـتقبال جامعه مواجه شده اما بتدریج این وضعیت تغییر کـــرده و بعد از پایان جنـــگ در دهـــه 70 بـــه ســـمت روابـــط خصمانه میان ساکنان محلی و مهاجران افغانستانی رفته است: «این تصویر البته کلی و یک ادعاست و من میگویم لزوماً اینگونه نبوده. اگر اسناد، مکاتبات اداری و معدود مطالعات اجتماعی روزنامهها را در دهه 60 بررسی کنیم، باز هم نشانههای بسیاری از خصومت بین ایرانیها نسبت به افغانستانیها بویژه در دو استان شرقی که محل اصلی اســـکان پناهندگان بوده، مییابیـــم، مثالً در زمـــان جنگ که توزیع کاالهـــا هـــم برعهـــده دولتها بـــوده، در صفها میان مهاجران و ســـاکنان محلی تنش زیادی دیده شده. اشتغال مهاجران هم در همان زمان محل مناقشه بوده.»
وی ایـــن موضوع را ایـــن گونه تحلیل میکند: «عـــرف در جهان این اســـت که وقتی مهاجران به کشـــوری وارد میشوند در کمپهای مرزی اســـکان پیدا میکنند و بعد از بحران، ســـاکنان کمپها مجبور به بازگشـــت میشـــوند. تفاوت ایـــران با نمونههای مشابه این است که ایران اجازه داد پناهندگان وارد شـــهرها و روســـتاهای کشـــور شـــوند و خودشان مســـئول تأمین معیشتشان باشـــند. در این شرایط آنها باید زندگیشـــان را تأمیـــن میکردند. در نتیجه تنش بین پناهندگان و افراد محلی بر سر منابع محدود شروع شد.»
بهعقیـــده او هرچـــه به پایـــان جنگ نزدیـــک میشـــویم و منابـــع محدودتـــر میشود، این رقابت بیشتر شده و بر میزان خصومت میان آنان نیز افزوده میشود: «همان ســـالها روزنامهها پر بود از گالیه مســـئوالن محلی درباره قیمت مســـکن. همین تنش تا امـــروز هم ادامه دارد و اگر میخواهید به درک درســـتی برســـید که چرا در خیابانهای باقرشـــهر، شـــهر ری یا شـــهرها و روســـتاهای ورامین، پیشوا و پاکدشـــت این حد از تنش بین ســـاکنان محلی و مهاجران افغانستانی وجود دارد و چرا آنها به طور روزمره باهم اصطکاک دارند، باید به موضـــوع رقابت اقتصادی برای به دست آوردن شـــغل، بقا و ادامه زندگیتوجهکنیم.
همانطـــور کـــه میدانیـــد ً قبـــالدر اتوبوسهای شـــرکت واحد بـــرای هم جا میگرفتند. یکی از دوستان افغانستانیام تعریـــف میکرد که یک بار بچـــهای برای پدرش جـــا میگیرد و آقای افغانســـتانی میخواهـــد بنشـــیند امـــا کـــودک اجـــازه نمیدهـــد. بعد بچه به پـــدرش میگوید این آقا میخواست جای تو بنشیند و من نگذاشتم. پاسخ پدر این است که «اینها جای ما را همهجا گرفتهاند.» همین مثال نشـــان میدهد ریشه تنش و اختالف کجا و بر سر چیست؟ این موضوع منحصر به جامعه ایران هم نیســـت و در همه جای دنیا دیده میشود، مثالً اگر شما مطالعات نژادپرستیرادردنیانگاهکنید،میبینیدکه بخشی از این پژوهشها، ریشه نژادپرستی را در همین رقابتهای اقتصادی دیدهاند و اینکه جامعه محلی چطور میتواند یک گروهمهاجرراتهدیدیبرایخودشببیند و رفتارش با او خصمانه شود.»
نقش گروههای مختلف در دعواهای اقتصـــادی، از دیگـــر مـــواردی اســـت که ایـــن پژوهشـــگر بـــه آن اشـــاره میکنـــد: «شـــما در جامعـــه محلی دســـت کم دو گـــروه مهم داریـــد؛ یک دســـته کارگران و طبقات فرودســـت که با مهاجران بر سر شـــغل رقابت میکنند و بعد کارفرمایان کـــه از این نیـــروی کار بهـــره میبرند. این کارفرمایان مهاجران را تشـــویق میکنند مشاغل پست را برگزینند که آنها را همان جا محصور نگه دارد و مشـــاغل باالتر در انحصارخودشـــان باشد. درباره مهاجران افغانســـتانی در ایران این اتفـــاق افتاده و کارهای سخت با دســـتمزد پایین به آنها ســـپرده شـــده؛ برای کارفرما این موضوع یکسره نفع بوده. داشتن نیروی کار ارزانی که مجبور نیســـت حتی پـــول بیمهاش را بدهد. این مســـأله میتوانســـت بسیاری از مشـــکالتی را که کارفرما با کارگر ایرانی داشت حل کند. بنابراین برای کارفرمای ایرانی این وضعیت مطلوب بود. کارگران افغانســـتانی ارتش ذخیره نیـــروی کاری بودند که میتوانســـتند دستمزد را پایین نگـــه دارنـــد و بر همین مبنـــا کارفرما هم ترجیح میداد کماکان موقعیت ضعیف کارگران افغانستانی را حفظ کند.»
■ نقشدولتدرحلتعارض
شـــاید شـــما هم از خـــود بپرســـید در شـــرایط، تضاد بیـــن گروههـــای محلی و مهاجـــران و درحالـــی که کارفرمـــا از این وضعیت بهره اقتصـــادی زیادی میبرد، دولت برای حـــل این تعارضها چه باید بکنـــد؟ آیا مدیـــران میخواهنـــد باوجود چنیـــن شـــرایطی، همچنـــان مهاجـــران را در کشـــور نگـــه دارند یا باالخـــره به این نتیجه میرســـند که آنها را به کشورشـــان بازگرداند؟
آرش نصـــر اصفهانـــی میگویـــد: «رویکـــرد دولـــت در دو دهـــه 60 و 70 متفـــاوت اســـت. در نیمـــه دوم دهـــه 70 خشونتبارتریناشکالاخراجپناهندگان افغان شکل میگیرد و موضع دولت هم عوض میشود. رویکرد دولت در این دهه متأثر از عوامل مختلف است ولی بازهم اقتصاد در هر دو دوره نقش تعیینکننده دارد و مواضـــع رســـمی در این دهه کامالً در برابر مهاجـــران اســـت. در اواخر دهه 60 نمایندگان سیســـتان و بلوچســـتان و خراســـان به حضـــور پرتعـــداد مهاجران اعتراض میکنند و خواستار این میشوند که مهاجران به کمپها انتقال داده شوند ولی همـــان زمان بخشهایـــی که وجهه سیاسی و ایدئولوژیک نظام را نمایندگی میکنند با این رویکرد مخالفت میکنند و میگویندتازمانیکهافغانستانوضعیت بهتری پیدا نکرده، ما باید از این جمعیت نگهداریکنیم.»
زمانی که شـــوروی از افغانستان خارج شد و مجاهدان افغانســـتانی عمالً پیروز شـــدند، چه اتفاقی افتـــاد؟ آیا وضعیت این کشور برای بازگشت مهاجرانش بهتر سیاســـتهای دولت هم راســـتا شـــده و تشدید و تقویت میشـــود. در این شرایط وقتـــی مردم محلـــی میبیننـــد بهعنوان مثال مأموران پلیس سعی میکنند به زور مهاجران را اخراج کنند، آن را سیاستی در راستای بهبود وضعیت زندگی خود تلقی میکنند.»
این پژوهشگر اجتماعی تأکید میکند: «این وضعیت تا همیـــن امروز هم ادامه پیدا کرده، اگرچه شـــاید از شدتش آن کم شدهًباشـــد ولی منطق کلی همان است، مثـــال این روزهـــا میبینید رســـانههای ما پر اســـت از تهمتهایی که به پناهندگان نســـبت داده میشـــود. تأکیـــد میکنـــم، تهمـــت؛ چـــون شـــواهدی بـــرای اثبـــات آنهـــا نداریـــم. مثل نســـبت دادن جرایم مواد مخدر به پناهندگان یا مشـــاغلی که معتقدیم آنها از ما گرفتهاند. نمایندگان مجلـــس و دولـــت هم ایـــن حـــرف ها را
مدام تکرار میکنند.؛بـــرای همین تأکید میکنمهرچقدرهمبخواهیمبرایتغییر ذهنیتهاکارفرهنگیکنیم،شایدبیتأثیر نباشـــد اما خیلی هم اثر بخش نیســـت. چون ریشهاش را باید جای دیگری جست و جو کرد.»
■ فرهنگواقتصاد
برخـــی پژوهشها حاکی از آن اســـت که حضور پناهندگان افغانستانی در ایران نه تنها باعث از بیـــن رفتن ظرفیتهای اقتصادی برای شـــهروندان ایرانی نشده، بلکـــه ظرفیتهای تازهای نیـــز در اختیار آنهـــا قرار داده اســـت،اما ایـــن موضوعی نیســـت که به ســـادگی برای شـــهروندان روشـــن باشـــد؛ آنهـــا آنچـــه میبیینـــد و لمـــس میکننـــد، تنگناهـــای اقتصادی اســـت که با آن دســـت به گریباناند و در این راســـتا یکی از مقصران دم دســـتی را مهاجرانـــی میداننـــد که به اعتقـــاد آنها الاقل برخی مشاغل ســـخت را با قیمتی اندک از چنگشان درآوردهاند و از طرفی کارفرمـــای ایرانی را نیز بدعادت کردهاند. این کینه بیاســـاس در کنار تحلیلی فاقد راستیآزماییعلمیمبنیبراینکهحضور مهاجـــران به مفاســـد اجتماعـــی دامن زده، به عکس همـــه دورانهای تاریخی، شهروندانایرانیرادرموقعیتیخصمانه با مهاجـــران و پناهنـــدگان افغانـــی قرار داده اســـت. سیاست و نوسانهای اشتباه دولتها نیز مزید بر علت شـــده تا امروز در کوچه و خیابانهای شهر، عمالً شاهد نوعی ســـتیز پنهان و آشـــکار با مهاجران باشـــیم. بیایید ماجرا را برعکس ببینیم؛ آیـــا دوســـت داریـــد همـــان طـــور که یک مهاجر را تحقیر میکنید، در کشور دیگری تحقیر شـــوید؟ اگرچه عمالً این حرفها فایدهای ندارد،چون کسی که به رفتارهای خصمانهعادتدارد،روزنامهنمیخواند.
برخی پژوهشها حاکی از آن است که حضور پناهندگان افغانستانی در ایران نه تنها باعث از بین رفتن ظرفیتهای اقتصادی برای شهروندان ایرانی نشده، بلکه ظرفیتهای تازهای نیز در اختیار آنها قرار داده است. اما این موضوعی نیست که به سادگی برای شهروندان روشن باشد؛ آنها آنچه میبییند و لمس میکنند، تنگناهای اقتصادی است که با آن دست به گریباناند و در این راستا یکی از مقصران دم دستی را مهاجرانی میدانند که به اعتقاد آنها الاقل برخی مشاغل سخت را با قیمتی اندک از چنگشان درآوردهاند