Iran Newspaper

پایان سلسله قاجار در فرانسه!

نگاهی بهزندگی و مرگ احمد شاه

- زهره شریفی پژوهشگر تاریخ

پس از فتح تهران توسط مشـــروطهخ­واهان در روز 24 تیرمـــاه ســـال 1288 هجری شمســـی و پناهنده شدن محمدعلی شـــاه قاجار به ســـفارت روسیه و خلع از ســـلطنت، فرزند ارشـــد او ســـلطان احمد میرزا 2( بهمن ۵۷21تبریز- 8 اسفند 8۰۳1 پاریس) دوازده ســـال بیشـــتر نداشـــت، پادشـــاه مخلوع و همسرش ملکه جهان، هر دو عالقه شدیدی به این شـــاهزاده جوان که تحت اختیارات قانون اساسی میبایست جانشین پدر گردد، داشتند. مخصوصاً عالقه پدر به احمـــد میرزا بهحدی بـــود که بههیچ وجه تاب دوری او را نداشـــت، اما سرنوشـــت برخالف خواست پدر، این فرزند عزیزکرده را از وی جدا و بهعنوان آخرین پادشـــاه سلســـله قاجار در تاریخ ماندگار کرد.

شاه مخلوع در پناه سفارت روسیه، با توجه به شــــرایط موجود، مجبور به مطرح کردن دو پیشنهاد به مشــــروطه­خواهان میشود، نخستین پیشــــنها­د این بود که احمد میرزا را پــــس از اینکــــه رســــماً به ســــلطنت ایران برگزیده شــــد به او تحویــــل دهند که همراه خود به روســــیه ببــــرد و آنجــــا تربیت کند تا اینکه به سن قانونی برسد و آنگاه وی را برای تاجگذاری و تقبل رسمی وظایف سلطنت دوباره به ایران بازگرداند. این پیشــــنها­د به قول سیدحســــن تقیزاده چنان نامعقول بود که ســــفرای روس و انگلیس کــــه در آن روزها واسطه میان شاه مخلوع و نمایندگان ملت بودند و حرف و پیشنهادهای طرفین رامیرساندن­دحتیحاضرنش­دندکهحامل چنین پیغام بیربطی بــــرای رهبران فاتح مشروطهباشن­د.

پیشــــنها­د دوم محمدعلیشــ­ــاه بنــــا بــــر اجبار ایــــن بود کــــه نماینــــد­گان ملت بهجای احمــــد میرزا بــــرادر کوچکترش محمدحسن میرزا را به سلطنت بپذیرند. نمایندگان روس و انگلیس حاضر شدند ایــــن پیشــــنها­د را بــــرای هیــــأت مبعوثان ملت یــــا مجلس عالــــی که پــــس از خلع محمدعلیشاه­زمامامورمم­لکتراموقتاً برعهده گرفتــــه بودند، در میــــان گذارند، اما شاه مخلوع بالفاصله از پیشنهاد خود پشیمان شد و به سفرای روس و انگلیس اعالم کرد، که حاضر اســــت طبق خواسته ملت رفتار کنــــد و احمد میــــرزا را تحویل

نمایندگانآ­نهابدهد.

با این تصمیم در روز72 جمادیالثان­ی 1327 هجــــری قمــــری - جمعــــه 25 تیر ۸۸21 هجری شمسی، شش نفر از رجال درجــــه اول ایران، ســــید عبداهلل بهبهانی، ســــید محمد امام جمعه، نظامالملک، موثقالدولـ­ـــه، عالءالدولـ­ـــه و عالءالملــ­ــک بــــه نمایندگـــ­ـی از جانب هیــــأت عالی به ســــفارت روس رفتند و پس از شرفیابی به حضور شــــاه جدید متنی که شامل دوازده الیحــــه بــــود قرائــــت و تســــلیم او کردند: «به عرض پیشــــگاه اعلیحضــــ­رت اقدس همایون شاهنشاهی ســــلطان احمد شاه خلداهلل ملکه و سلطنیه میرساند، چون اعلیحضرتمح­مدعلیشاهپد­رواالمقام آن اعلیحضــــ­رت بــــه حســــب مقتضیات وقتازامرخط­یرسلطنتمعا­فشدهاند، به موجــــب مواد 37-36 قانون اساســــی، مجلس فوقالعاده مبعوثان که در تاریخ 27 جمادیالثان­ــــی 1327 در بهارســــت­ان منعقد شد، اعلیحضرتتا­ن را به سلطنت ایران برگزیده و نیابت ســــلطنت را موقتاً به حضرت مستطاب اشــــرف عالی آقای عضدالملک دامت شوکته واگذار کردهاند تا بعد از انعقــــاد پارلمان به موجب ماده 37 قانــــون اساســــی، قرار قطعــــی درباره سلطنتدادهش­ود.»

پــــس از قرائت این الیحه احمد شــــاه که کودکی دوازده ســــاله بود و بههیچ وجه حاضر به جدایــــی از والدین خود نبود، در صحنــــهای محزون و دردنــــاک، گریهکنان از پــــدر و مــــادر، درباریان و پرســــتار­ان خود خداحافظی کرده و به اتفاق نظامالملک، موثقالدوله و عالءالدوله از سفارت روسیه در منطقه زرگنده، رهســــپار سلطنتآباد، قصرییالقیش­اهانقاجارش­د.سلطنتآباد در آن تاریخ از ییالقهای سلطنتی اطراف پایتخت بهحســــاب میآمد و فاصلهاش با مرکز شهر و کاخ گلستان نسبتاً زیاد بود، طبق برنامهای که تنظیم شــــده بود، شاه جوان میبایســــ­ت چند روزی در این قصر ییالقی استراحت کند و سپس وارد تهران گــــردد. در مدخــــل قصــــر ســــلطنتآ­باد، نایبالســـ­ـلطنه عضدالملک و جمعی از رجال و درباریان در انتظار ورود شاه جوان صــــف کشــــیده بودند. همین که کالســــکه سلطنتیازور­ودیقصرگذشت­وشاهازآن پیاده شــــد، عضدالملک سرتعظیم فرود آورد و در ضمــــن خطابــــه کوتاهی، مقدم مشروطه را تبریک گفت و سپس به اتفاق سایر اســــتقبا­لکنندگان، احمد شــــاه را به داخلقصربرد.

بعد از گذشــــت پنج روز یکی از ســــران مشروطه به نمایندگی از مشروطهخواه­ان همراهبادست­هایازسوارا­نبختیاریره­سپار قصر سلطنتآباد شده و در آنجا پس از بار یافتن به حضور شــــاه دوازده ساله و عرض تبریک، اظهار داشتند که ملت با بیصبری تمــــام منتظــــر تشــــریفف­رمایی موکــــب شاهانه به پایتخت هســــتند. در این تاریخ بهعلت جنگهای شدید هفته قبل میان مشروطهخواه­ان و نیروهای مسلح دولتی، پایتخــــت فوقالعــــ­اده مشــــوش و اغلــــب خیابانها و کوچهها و خانهها آســــیبدی­ده بــــود. اما مــــردم تا آنجــــا که در ایــــن مدت فرصت داشتند شهر را آذین بسته و تقریباً دو ثلث جمعیــــت پایتخت در خیابانها و میدان توپخانه که مسیر شــــاه جوان بود با نظموترتیبآ­مادهاستقبا­لشدند.

احمد شــــاه، هفتمین و آخرین پادشاه سلســــله قاجار، نوجوانی که در 10 ســــالگی ولیعهد شــــد و طعــــم تلخ سیاســــت را در روزگار پادشــــاه­ی پدرش چشــــیده بود، در 21سالگی، مجبور به آغاز سلطنت در ایران شــــد. او تا رسیدن بهســــن قانونی نقشی در

اداره کشــــور نداشت و عضدالملک، بزرگ خاندان قاجار که از ســــوی شورایی متشکل از علما و برخی نماینــــد­گان مجلس اول و سرانمجاهدی­نبهنیابتسل­طنتبرگزیده شده بود، زمام امور را برعهده گرفت و پس از سپری شدن ایام و رسیدن به سن قانونی تاجگذاری و 17 سال 25( تیر ‪9 ۸۸21–‬ آبان )1304 بر ایران پادشاهی کرد.

بــــا آغاز جنــــگ جهانــــی اول، ایــــران با نخستین فرمان احمدشاه، بیطرفی خود را در ایــــن جنگ اعالم کــــرد. در پی فرمان احمدشاه، مستوفیالمم­الک رئیسالوزرا با صدور بیانیهای رســــماً بیطرفی ایران را در جنگ بینالملل اعالم نمود. اما اعالم بیطرفی ایران تأثیر چندانی بر چگونگی مواجهــــه دول متخاصــــم در اســــتفاد­ه از موقعیتسوقا­لجیشیکشورم­اننداشت،

تــــا جایی کــــه در جریان این جنــــگ، ایران به اشغال قوای روســــیه و انگلیس و حتی عثمانیدرآم­د.

در جریان چهار سال جنگ اول جهانی کنــــار آســــیبها­ی جبرانناپذی­ر ناشــــی از اثرات جنگ بــــرای مردم ایران، در صحنه سیاست داخلی نیز ایران شاهد چالشها و مشــــکالت زیــــادی شــــد. در ایــــن دوران، ایران دستکم 15 بار شاهد ظهور و سقوط کابینههای مختلف کــــم دوام بود که عمر متوسط هر دولت تحت تأثیر هرج و مرج سیاســــی ناشــــی از جنگ، از 100 روز تجاوز نمیکــــرد و این در حالی بود که ســــلطنت در دستان شاهی کم تجربه و جوان به ارث برده شده بود.

از اتفاقات مهمی که در دوران سلطنت احمدشــــا­ه قاجار در ایران رخ داد ماجرای انگلیسیهاد­ر9191کهباد­ستخیانتکار­انه وثوقالدولـ­ـــه و نصرتالدولـ­ـــه بــــا دادن 003هزار لیره رشوه به این دو وطنفروش برای نابودی استقالل و شرف ایران تنظیم نموده و میخواســــ­تند کار ایران را یکســــره ســــازند، اســــت، مرحوم احمدشاه با همه جوانــــی و تــــا انــــدازه­ای در زیر فشــــار بودن خائنین میهن و زمامــــدا­ران وطنفروش و درباریان انگلوفیل ســــبیل چرب شــــده، مقاومت و مردانگی به خرج داده و با همه فشــــارها و تهدیدها که بعدها هم عملی نمود، امضای آن قرارداد را برای شــــرف و آبروی خود و مملکتش مضر دانسته، آن راامضانکرد،خدارحمتشکن­د.»

امــــا تعــــدادی از منتقدین احمدشــــا­ه بــــر این باورند که وی در ســــفری که هنگام مذاکرات قرارداد 1919 به اروپا داشته است در میهمانی شــــام لرد کــــرزن وزیرخارجه انگلســــت­ان به صراحــــت قــــراردا­د 1919 را تأیید میکنــــد و تمایل نداشــــتن به تأیید آن در لندن را دارای ریشه مالی میدانند. دشــــمنان احمدشــــا­ه از یک ســــو وی را به دریافت صریح رشــــوه از انگلستان متهم میکنند و از ســــوی دیگر عدم تأیید آن در لندن را به مسائل مالی ربط میدهند. اما بهنظر بعضی از این منتقدین اگر تنها یک انتقاد قابل تأمل در جریــــان عقد قرارداد را بتوان به احمدشــــا­ه قائل شد، شفافیت نداشــــتن در رد قرارداد 1919 بــــود، آن هم زمانیکهریش­ههایاستعما­ریآندرافکا­ر عمومیآشکار­شدهبود.

محمدجــــو­اد شیخاالســـ­ـالمی از پژوهشــــگ­ران معاصر، در کتاب «سیمای احمدشــــا­ه قاجــــار» از جمله کســــانی که به این پرســــش که آیا ســــلطان احمدشاه زمامــــدا­ری مظلــــوم و وفــــادار بــــه قانون اساســــی مشــــروطه و مخالــــف دخالــــت بیگانــــگ­ان در ایــــران بــــود؟ پاســــخ منفی میدهــــد. او در بخشــــی از کتــــاب خود به ماجرای جنــــگ جهانــــی اول و رفتارهای نادرست احمدشــــا­ه اشاره کرده و اینطور مینویســــ­د: ...« در اواخــــر جنگ جهانی اول ایــــران دچار قحطی شــــد و ضایعات ناشــــی از ایــــن قحطی بهجایی رســــید که در خود پایتخت همــــه روزه عدهای پیر و شــــد موجودی انبار سلطنتی را همانطور که دلخواه احمدشــــا­ه بود، بخرد و پول آن رابپردازد.

حاج میــــرزا یحیی دولتآبــــ­ادی نیز در خاطرات خود آورده اســــت کــــه من از زبان محمدحسنمیر­زابرادراحم­دشاهبهگوش خود شنیدم که شاه به برادرش گفته است: «به چشم خود دیدیم که مردم ایران با پدر ما (محمدعلیشــ­ــاه) چه معامله کردند. پس باید تحصیــــل مال کرد و تــــا روزی که ممکن اســــت در ایران مانــــد و بعد هم به هنگام ضرورت به یک مملکت آزاد رفت و در آنجا آسوده زندگی کرد.»

حســــین مکی بــــا اشــــاره بــــه برخورد احمدشــــا­ه دربــــاره راهانــــد­ازی راهآهن در ایــــران، ســــعی میکنــــد چهره خوبــــی از این شــــاه جــــوان در تاریــــخ ثبت کنــــد، او مینویسد:«پس از جنگ بینالمللی اول و تصــــرف بینالنهریـ­ـــن بهدســــت دولت انگلیس آن دولت در نظر گرفت راهآهن بغداد- بصره را به پایان رســــانده و آن را تا نقطه مرزی ایــــران و عراق امتداد دهد و میل داشت که دولت ایران را وادار سازد که این رشــــته راهآهن را تا تهران و از آنجا تا دریای خــــزر ادامه دهد. این پیشــــنها­د انگلیسیها به احمدشــــا­ه گفته شد و وی گفــــت: راهآهنــــ­ی که بــــه صــــالح و صرفه ایران اســــت، راهآهنی اســــت که از دزداب (زاهدان فعلی) شــــروع بشود و مسیر آن به اصفهــــان و تهــــران باشــــد و از آنجا به اراک و کرمانشــــ­اهان متصل بشود، یعنی از شــــرق به غرب ایران، چنــــان که از زمان داریوش کبیر هم راه تجارت هندوســــت­ان به آسیا و سواحل مدیترانه همین راه بوده اســــت و این راه برای ملــــت ایران نهایت صرفه را از لحاظ تجارت خواهد داشت... ولــــی راهآهن عــــراق به ســــمت بحر خزر فقط جنبه نظامی و سوقالجیشــ­ــی دارد و مــــن نمیتوانم پول ملــــت را گرفته یا از کشورهای خارج وام گرفته صرف راهآهنی که فقط جنبه نظامی دارد بنمایم.»

با تمام این نظرات و قضاوتهای سیاه و سفید تاریخ، تقدیر زنگ آخر این سلسله که بیش از031 سال بر ایران سلطنت کرده بود را به صدا درآورد و در نهایت، روز نهم

یکی از مســــائل مطــــرح شــــده درباره احمدشــــا­ه قاجار کــــه مورد بحث اســــت، بیعالقگی وی به ادامه سلطنت در ایران است، در صورتی که شواهد نشان میدهد اوهرگزازبا­زگشتبهایرا­نوادامهسلط­نت ناامید نبوده و حتی در پاســــخ به فرستاده ولیعهــــد به فرانســــه کــــه به شــــاه توصیه کرده بــــود، در صورت بیعالقگی به ادامه سلطنت، وظایف سلطنت یا نیابت آن را به ولیعهد واگــــذار نماید، پایداری میکند و ســــلطنت در ایــــران را حق طبیعی خود میداند: «من حق نــــدارم ملت ایران را از شراکتی که در سلطنت و فرمانروایی دارد، محروم گردانم و ملت ایران نیز نمیتواند مراازحقسلط­نتمحرومکند.»

در واقــــع غیبــــت طوالنی احمدشــــا­ه و حضور نداشــــتن او در ایران، زمینه را برای هرگونه فعالیت رضاخان به دست او داد و رضاخان پس از شکست طرح جمهوری، خواســــتا­ر براندازی و انقراض قاجار شــــد که در نهایت به آن کار موفق شــــد. پس از آن، تالش احمدشــــا­ه بــــرای بازپسگیری قدرت به جایی نرسید و سرانجام در نهم اسفند ســــال 130۸ هجری شمسی و پس از گذشــــت چهار ســــال از اعــــالم انقراض سلسله قاجار در33 سالگی و بر اثر بیماری در «نویــــی ســــور ســــن» در حومــــه پاریس درگذشت و جسد او بنا بر وصیتنامهاش به عتبات عالیات حمل و در کنار پدر خود در کربالدفنشد.

منابع: -1 محمد جواد شیخاالسالم­ی، سیمای احمدشاه قاجار،تهران،نشرماهی -2 حســـین مکی، مختصری از زندگانی سیاســـی سلطان احمدشاه قاجار، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر ۳- حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، انتشاراتعل­می -4 احمدشـــاه قاجار چگونه از سلطنت عزل شد، محمد توحیدی چافی، مؤسســـه مطالعات تاریخ معاصرایران ۵-ایـــراندر­جنـــگجهان­ـــیاول،زهراعباســ­ـی، مؤسسهمطالع­اتتاریخمعا­صرایران -6 باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقالباسال­می،تهران،انتشاراتنا­مک

 ??  ?? احمدشاه در کنار پرنس آرتور , پرنس ادوارد و لرد کرزن در ضیافتی در لندن 1919
احمدشاه در کنار پرنس آرتور , پرنس ادوارد و لرد کرزن در ضیافتی در لندن 1919
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran