Iran Newspaper

سرسلسله «دو»های«یک»

- صابر محمدی روزنامهنگا­ر

درباره پرويز فنیزاده؛ بازيگری که سينمای ايران از او آموخت

البد این گزاره کلیشهای را بارها شنیدهاید که «در سینما نقش کوچک و بزرگ وجود ندارد، این بازیگران هســتند که نقشها را بزرگ میکنند.» البته کلیشــههای آشــکار این باور، از بهرههای فراوانی که از حقیقت برده است هیچ کم نمیکند. به گاهشمار همین سینمای خودمان نگاهی بیندازید تا نقشهایی را ببینید که طول کم اما عمق بسیاری داشتهاند. بازیگران این نقشها که دل به دریا میزنند و اعتبارشان را خرج لحظاتی کوتاه از یک فیلم میکنند، باور دارند که از همان لحظات کوتاه قرار اســت دقایقی مهم برای تاریخ ســینما بســازند. به آنها اصطاحاً میگویند «دو»ها. همانها که بعدها به ایفاگران نقشهای مکمل معروف شدند؛ «دو»هایی که در واقع «یک»اند، هر چند اگر روند قصه و ماجرا، حضورشان را متناسب با بروزشان در نظر نگرفته باشد. اگر بخواهیم به نخستین جرقههای حضور چنین بازیگرانی در سینما و تئاتر ایران اشاره کنیم و نقاط عزیمت و خاستگاه «دو»هایی از این دست را رصد کنیم، به نامی بزرگ هر چند مغفول میرسیم؛ پرویز فنیزاده. بازیگری شگفت از روزگاری که ســینما و تئاتر، کاریزما میخواســت و کاراکتر به معنای واقعی کلمه برمیســاخت. عموم مردم او را با «مش قاسم» مجموعه تلویزیونی «دایی جــان ناپلئون» به یاد میآورند، بخصــوص با آن تکیــهکام معروفش که میگفــت: «دروغ چرا؟ تا قبر آآآآ» که همین تأکید چهارگانه سرانجام بر سنگ قبرش هم نقش بست. اما حضور فنیزاده در سینما و پیش و بیش از آن در تئاتر، فصلساز و قاعدهساز بود. همکاری با او در تئاتر، برای کارگردانان بزرگ آن روزگار، به مثابه سپردن کار به کاتالیزوری همهفنحریف بود. نوشتن درباره کارنامه نهچندان عریض و طویل اما پربار او، در بضاعت این قلم و حجم محدود این یادداشت نیست، اما اشاره به واپسین اثر ســینمایی او، میتواند به نوعی هویتنمای موقعیت او در هنرهای تصویری ایران باشد؛ یعنی فیلم «سرخپوستها». فیلم از سیاهیلشکره­ایی میگفت که بیشتر در ارباب جمشید پاس بودند و چشمشان به چیچو بود تا آنها را جمع کند و به محل فیلمبرداری پروژههای پرســتاره ببرد. داوود با بازی پرویز فنیزاده به عشــق هنرپیشگی از شهرستان به تهران آمده و به احمدآرتیست و مصطفی جیمزباند پیوسته؛ همانها که به او قول میدهند با رضا بیکایمانور­دی که ستاره پرفروغ فیلمفارســ­یها بود همبازی شــود. ماجرای فیلم، از قضا در الیههای پنهانش، حکایت خود فنیزاده است. البته که او هیچگاه سیاهیلشکر نبود؛ اما داوود به نوعی حلول شمایل ایستادن در مقابل کلیشههای مسلط در سینما بود که گیشهاش همیشه چشم به ستارهها دارد. فنیزاده با نقشهای بسیار مهمی که در چند فیلم بازی کرد، برای نخستینبار سینما را متقاعد کرد، برای نقشهایی جز نقشهای اصلی هم باید روی کاربلدها حساب کرد.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran