Iran Newspaper

تمرین دموکراسی با <کارنامه>

- محمدمحمدعل­ی داستاننویس و عضو تحریریه کارنامه

آنچه از شــروع همکاریام با مجلــه کارنامه به یاد دارم از این قرار اســت؛ نخســت نگار اســکندرفر با همراهی و همدلی شهریار وقفیپور آستین همت بــاال زدنــد و یک جلســه نقد و بررســی بــرای رمان تازه منتشر شــده «برهنه در باد» برپا کردند. شرح آن در شــماره 9۱ (خرداد )۱380 مجله چاپ شــد. بهنظرم خوشــامدگو­یی و معارفــه خوبی بود. من آن زمــان از ایــن اقدام بهعنوان پهــن کردن فرش قرمز تعبیر کردم. حاال پس از این همه ســال شــاید بهتر باشــد بگویم با آن سفره رنگین صداقت و مدیریت نمکگیرم کردند. همهچیز با رویی خوش و دلی پر از مهر و صفا همراه بود. من از شماره 0۲ تا 49 (بسته شدن اجباری مجلــه) افتخــار همکاری با بانویی مدیر و مدبــر و جمعی صمیمی و کاربلد را تجربه کردم. به باور و یقین من خیلی مهم بود که هیأت تحریریه از آغاز تا پایان راه بهرغم اختالف ســلیقهها و عقیدهها بیهیچ تنش دست و پاگیر توانستند به کارشان ادامه دهند. چون اغلب با جوانان سروکار داشتیم خود را موظف میدیدیم دموکرات باشیم. طبعــاً در آن جو دوســتانه و منظم، دریافت تازهای نیز از معنای حقوق فــردی و احترام متقابــل به دیگران را تجربــه کردیم. تجربــهای ناب که از خاســتگاه مدیــر و صاحبامتیــ­از و دبیــر تحریریــه برمیخاســت. در آن ســالها عمــده کار مــن ایجــاد فضایی مناسب در انتخاب داستان در انــواع ســبکهای ادبی بــود. این خود نوعی سیاســتگذا­ری براســاس چندصدایی محسوب میشد. صفحات داستان را متعلق به همه سلیقهها میدیدم. حفظ تشخص نویسندگان، سرلوحه انتخابهایم قرار میگرفت. در نتیجــه هر داســتانی بــا هر مضمون و محتوا و فرمی کــه از نظر نثر به حد مقبولیت یا بهتر بگویم به حد نصاب نمره قبولی میرسید برگزیده میشد و میرفــت در نوبت چاپ. هرگز داســتانها­یی را کــه نیاز به ویرایش جدی و اصالح ســاختاری داشــت انتخاب نمیکردم تا مثالً آن قدر روی آن کار کنم که به ســلیقه خــودم نزدیکش کنم. آنچه که برای ارســالکنن­دگان داســتان جــا انداختم، یا ســعی میکردم جا بیندازم این بود که من و ما اگر داســتان نویســیم بایــد داســتانی داشــته باشــیم و کمتــر ادا و اطــوار در بیاوریــم و به حاشــیهها دامن بزنیم. روی هیچ ســبک و فرمی هم تأکیــد نمیکردم. چرا که حوادث داســتانی بیشمارند و قالبهای گفتاری و نوشتاری هم فراوان. تئوریها چشــم به حوادث عینی و ذهنی نویســنده دارند. داستاننویس اگر مضمون و محتوایی درخور توجه داشــته باشد، فرمها اعم از قدیم و جدید هســتند که خــود را با مضمون و محتوای داســتان تطبیــق میدهند. بهطور خالصه ســعی میکردم بگویم طبیعت داستاننویس­ــی بــا طبیعت زندگی مطابقــت دارد. هیچ جملهای را بدون اطالع نویســنده حذف نکردم. بارها به شهرســتانه­ا تلفن زدم و با نویســندگا­ن جوان صحبــت کردم و گفتم که چرا نمیتوانم مثالً این جمله را چاپ کنم. جهان دموکرات داســتان حکم میکــرد. مــن نیز در وظیفهای که بر عهده داشــتم باید دموکرات میبودم و صفحات داستان را صرفاً با سلیقه خودم نبندم.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran