هیجانسازیدرسخ تترینوکوچ کترینمحی طها
جامه کولت سرا از اکشن جدید خود با شرکت لیام نیسون میگوید
طی 7 سال اخیر جامه کولت ســـرا کارگردان نوجوی اســـپانیایی مســـتقر در هالیوود چهار فیلم مشـــترک با لیام نیســـون، یکی از ســـالطین کارهـــای پر تحرک ساخته و روانه بازار ساخته است. وی البته کارش را با ارائه آثاری از ژانر وحشـــت شروع کرد اما پس از آن به تدوین و عرضه فیلمهایی دلهرهآور با چاشنی برخورد و با بافت اکشـــن پرداخت و در «توقفناپذیر» ترسهای جاری در یک ســـفر هوایی و درون هواپیمایی تحت مخاطره تروریســـتها را به نمایش گذاشت و در فیلـــم »The Shallows« هراس از یک کوســـه بیرحم را بـــه درون دلها رسوخ داد. اینک سه ماهی است که فیلم اخیر وی به نام »The Commuter« باز هم با مشـــارکت لیام نیسون که در 67 سالگی نیز همچنان اکشنباز است، بر پرده ســـینماهای جهان خودنمایی میکند و یک بار دیگر هیجان و برخورد از فیلم مشـــترک تازه آنها میبارد تا نیســـون نیز در مورد تحقق وعده اخیرش در خصـــوص لزوم پایـــان دادن به دوران اکشـــن خود (که از 2009 آغاز شـــد) و بازگشت به دنیای فیلمهای سنگین و رنگین به شک بیفتد.
■ آقای کولت سرا، چرا به دفعات در یک محوطه و محـــدوده خاص و مشـــخص بـــه پـــرورش و ارائـــه قصه مـــورد نظرتان پرداختهاید. گاهی در یک قطار، زمانی در یک هواپیما و یک مرتبه هـــم درون آب و حولوحوشصخرهایمرتفع؟
من اصـــ ًال بهدنبـــال چنیـــن نکاتی در ایـــن ســـناریوها میگـــردم و در «توقفناپذیـــر» ایـــن یـــک شـــاخصه جدانشـــدنی اســـت و در The« »Commuter هم صحنههای زیادی را میبینید که از ارتباط با یک قطار نشأت میگیرد یا درون آن شکل میگیرد. من ماجراها را به ســـمت و ســـویی میبرم که آن شیء یا محیط برجسته و متمایز شـــود. ایـــن طـــوری بیننده فیلـــم هم راحتتـــر کاراکترها را تعقیـــب و با آنها طـــی طریق میکنـــد و پس از گذشـــت دقایقی از فیلم بخوبی با المانهای آن آشنا میشود. شـــما میتوانید حتی در
کوچکترینوسختترینمحیطهاهم هیجانسازیکنید. ■ اما آنقدر تشـــابههای آشکار و متعددی بین«retummoCehT»و«توقفناپذیر» وجودداردکهالبدمجبوربودهایدیکجور بین آنها خطکشـــی و دو فیلم را از یکدیگر تفکیککنید.اینطورنیست؟
بـــا وجـــود این مـــن ایـــن دو فیلـــم را بســـیار متفـــاوت میدانم و فقـــط تجربه ســـاخت و برخی ادواتشـــان را یکســـان میانـــگارم. البته نقش و نمای داســـتان هم تشابههایی دارد، یعنی کاراکتر اصلی (لیام نیسون) مجبور است در یک طیف زمانـــی کوتاه بـــا دشـــمنان و توطئهگران درگیر و موجب محو نقشهشـــان شود. از طرف دیگر سناریوی »The Commuter« پس از اکران «توقفناپذیر» تدوین و ارائه شـــد و در نتیجـــه نویســـندگان آن حتماً کوشیده بودند که موارد تشابه را کمرنگ و حتی حذف کنند. ■ در متن داستان روال کار مترو و حرکت و ایستگاههای آن را بهقدری خوب ترسیم کردهاید که انگار متخصص ارتباطات آن و ازمدیرانمتروینیویورکهستید.
بـــا این حـــال مـــا فیلـــم را در لندن گرفتیـــم و آنجا شبیهســـازی کردیم و آگاهانـــه مســـائل موجـــود را بهگونهای بارز در متن داستان گنجاندیم. میشد یک کوپه قطار متـــرو را اجاره و روی آن کار و متن داستان را در دل آن ترسیم و پیاده کرد. اصراری هم نداشتم که این کوپه یا کل قطار از وســـایل و نمونههای مدرن باشـــد و برعکس از اینکه در یک قطار قدیمی کارمـــان را انجام بدهیم، اســـتقبال کردم. شـــاید هم مسن بودن نیسون و اینکه از دیدگاه مردم او مردی از تبار گذشـــته است، ایجاب میکرد که در همـــان قطار کهنه کارمان را به پیش ببریـــم. اضافه بـــر این تنـــوع آدمهای حاضـــر در قطـــار نیـــز کافـــی اســـت تا بهمنظوررسانی مورد نظر نایل شویم و با وجود این فاکتور، نو یا کهنه بودن مترو اهمیتاش را از دست میدهد. ■ پسازارائهچهارفیلمبالیامنیسوناورا چطورتوصیفمیکنیدوتجربههمکاریبا ویچگونهاست؟
بهتدریـــج بـــا یکدیگـــر هماهنگتـــر شـــدیم و شـــکل کارمان و نتایـــج آن نیز طبعاً بهتر شـــد. «ناشـــناخته» نخستین فیلـــم ما کنـــار یکدیگـــر بـــود و در پی آن «توقفناپذیـــر» رســـید و در آن فیلـــم توانســـتیم نقطه نظرهای یکدیگر را بهتر بشناســـیم و کارهای بعد از آن هم طبعاً عالی بوده است. من این اطمینان را دارم که حتی وقتی کارها را ریســـکیتر و برخی صحنهها را ســـنگینتر میکنم، نیســـون میتواند کاری کند که آن صحنهها از آب درآید. وقتی با هنرپیشـــهای تـــازه کار یا با بازیگـــری حتی معروف بـــرای مرتبه اول کار میکنید، همیشه این خطر و احتمال وجـــود دارد که نتوانید بـــه باالترین بیالن موردنظر برسید زیرا دیدگاههایتان برای طرف مقابل روشـــن و آشـــنا نیســـت. در شـــرایط آشـــنایی حتی میتوانیـــد قدری جلوتر از سایر عوامل تولید فیلم حرکت و صحنههای بعدی را زودتر از دیگران در فیلم خود تنظیم و طراحی و اجرا کنید. ■ شما تعدادی از چهرههای معروف هنری مثل جاناتان بنکس از ســـریال تلویزیونی »Breaking Bad« الیزابت مک گاورن از «کوچه داونتـــون» و دین چارلز چاپمن از «بازی تاج و تخت» را در جمع مســـافران متـــرو و در کوپـــه قطار جـــای دادهایـــد. از ایـــن قضیه چه چیـــز خاصـــی را تعقیب میکردهاید؟
بهدنبـــال چیز خاصی نبـــودم و چون در لندن بســـر میبردیم و باید بازیگرانی را مییافتیم که هر چه بیشـــتر شـــبیه به امریکاییهـــا و افراد مســـافر در یک مترو باشـــند، به فکر اســـتفاده از این نامداران افتـــادم. اکثر ایـــن ســـریالها را من اصالً ندیدهام و در نتیجه هر برداشتی در زمینه نیات من در استفاده از این افراد صحیح نخواهد بود و من حتی از نظرات مسئول انتخاب بازیگران فیلـــم نیز در این زمینه اســـتفاده کردم و گزینش ایـــن افراد فقط نظر شخصی من نبود. ■ خیلیهـــا منتظرند تا نخســـتین فیلم کمیک اســـتریپی شـــما را ببیننـــد و حتی صحبـــت از واگذاری قســـمت دوم فیلم «جوخه خودکشی» به شما در میان بوده است. آیا شـــروط مفصل و زیادی را در این خصوصبرایاستودیوهاگذاشتهاید؟
خیر اما یک داســـتان باید با ابزار ارائه دهندهاش و افکار ســـازنده آن همسویی داشـــته باشـــد و هرچیـــزی در خدمـــت داســـتان باشد و اسپشـــیال افکتها همه چیز یک فیلم نباشـــند. من از فیلمهایی کـــه تا بهحـــال ســـاختهام و حـــس آزادی هنـــگام تولید آنها لذت بـــرده و آنقدرها هم احســـاس نیاز به ســـایر کارها و ژانرها نکردهام و دیگر هنرمندان هم میتوانند با کارهایی که انجـــام دادهاند، خوش و به حاصل زحماتشان راضی باشند و نیازی نمیبینم که حتماً تغییر رویهای اساسی درکارم و حوزههای آن بدهم.
Collider.com:عبنم