سفر ذهنی یک روشنفکر در جهان تاریک سرمایه
گفتوگو با گلبرگ درویشیان؛ مترجم
«سیاره آقای ســملر» رمانی از سال بلو نویسنده برجسته امریکایی اســت. نویســندهای کــه جایزه پولیتــزر، جایزه نوبل ادبیات و ســه بار جایزه ملی کتــاب را از آن خود کرد. این رمان با برگردان گلبرگ درویشیان ماه گذشته از سوی نشر ورا به بازار آمد. گلبرگ درویشیان، دختر زندهیاد علی اشرفدرویشیان،دانشجویدورهدکترایادبیاتانگلیسی و اســتاد دانشــگاه آزاد کــرج اســت و ســال گذشــته رمان «پرســشهای بیپایان» از پرل باک را ترجمه و توســط انتشارات بوتیمار چاپ و منتشرکرد.رمانگمشدهوبهسرقترفتهنویسندهکهچهلسالپسازمرگپرل باکبرحسبتصادفپیداشد.نویسندهایکهپیشازانقالبباانتشارترجمهدو رمــان «خاک خوب» و «مادر» به چهرهای محبوب و آشــنا نزد مخاطبان ایرانی تبدیلشدهاست.گلبرگدرویشیانپیشازاین«اژدهاسوار»ازکورنلیاکارولینه، «تروا در تسخیر اســب چوبی» از هومر، «دن کیشوت» از سروانتس و کتاب «کی »2 یار زندگــی و مرگ در خطرناکترین کوه دنیا از اویســترز و دیوید رابرتز را برای نوجوانانترجمهومنتشرکردهبودوپسازآنبهترجمهرمانهاییازنویسندگان برجستهومدرنجهانرویآورد. ■ خانم درویشــیان، تجربه شــما در زمینه ترجمــه ادبیــات کالســیک جهــان بــرای نوجوانــان، چقدر به شــما کمک کــرده در حوزه آثاری که برای بزرگســاالن در یکی دو سالاخیرمنتشرکردید؟
زمانــی کــه آن آثــار را بــرای نوجوانان ترجمه کــردم مربوط به ســالهای پیش بود که من هنوز در رشته ادبیات انگلیسی و ترجمــه آنقدر پیشــرفت نکــرده بودم. آن کتابهــا را بــه مــن معرفــی کردنــد و مــن هــم ترجمــه کــردم ولــی زمانــی که احســاس کردم به یک شــناخت نسبی از ادبیات انگلیسی رســیدم و در درسهای دانشگاهی کمی پیشــرفت کردم. این دو رمان اخیر یعنی «پرسشهای بیپایان» و «ســیاره آقــای ســملر» را بــا اســتفاده از اطالعاتی کــه در تحصیالت دانشــگاهی پیدا کردم برای ترجمه انتخاب کردم. ■ کتاب«کــی2»راکهقبلازایــندورمان ترجمهکردهاید...
کتــاب «کی2» یک اثــر تخصصی بود کــه ترجمه آن به من پیشــنهاد شــده بود و مــن هــم از ســر ناگزیــری آن را ترجمــه کــردم. یعنی ربطــی به رشــته تحصیلی و عالیق شــخصیام نداشــت. اما این دو رمان «پرســشهای بیپایان» پرل باک و «ســیاره آقای سملر» سال بلو مخصوصاً ایــن رمان خیلی بــه رشــتهام مرتبط بود و بــه کمــک اطالعاتی که از قبــل در مورد ســال بلــو و آثــارش داشــتم، پذیرفتم که ترجمهشانکنم. ■ حتماً اطالع دارید کــه رمان «هرتزوگ» ســال بلــو را دو دهــه قبــل خانــم فرشــته داوران به فارســی ترجمه کرده بود که البته استقبالیازآننشد.
این که چرا هرتــزوگ با ترجمه خانم داوران مــورد اســتقبال قــرار نگرفــت، نمیدانماماهمینرمانرااستادماخانم فرشــید هم ترجمه کردند و تحت عنوان «ســپندی بــر آتــش» از ســوی انتشــارات سیمای دانش در سال 1386 منتشر شد. البته این ترجمه با اســم ســیما زمانی به بازارآمد.باتوجهبهترجمههایمتعددی کــه از آثار ســال بلو در ایران منتشــر شــده بود، مــن ترجیح دادم کــه این ترجمهها را نبینــم و نخوانــم کــه ســبک ترجمــه و زبان آثارش برایم تازگی داشــته باشد و با پیشداوری به سراغ ترجمه این اثر نروم. از آنجا که میدانستم ترجمه رمان «سیاره آقای ســملر» کار سخت و سنگینی است نمیخواســتم ذهنــم درگیر این شــود که حــاال من این اثــر را چگونه ترجمه کنم یا چطوربایدباشد؟
زمانــی کــه مــن ترجمه ایــن رمــان را شــروع کردم به من اطالع دادند یک نفر دیگــر هم این رمــان را در دســت ترجمه دارد، با اطالع از این موضوع پیش خودم فکــر کردم پس ترجمه مــن ترجمه دوم از ایــن رمــان خواهــد بــود و وقتی ترجمه دوم باشــد مخاطبــان چندانــی پیــدا نخواهــد کرد. بــا وجــود این، ناشــر اصرار داشــت که نگــران این موضوع نباشــید و مــا عالقهمندیم ترجمه شــما را منتشــر کنیــم. بــه خاطــر همیــن پذیرفتــم کار را ادامــه دهم ولی همه تالشــم این بود که ترجمــهای خوب و متفــاوت عرضه کنم. برای همیــن زیرنویسهای زیــادی دارم که باعث میشود یک خواننده معمولی هم مســائل این رمــان را درک کند. چون میدانیــد کــه آثــار ســال بلــو در ســطح رمانهــای ســاده و معمولــی نیســت که مخاطبان عام داشته باشد. یعنی خودم کــه ادبیات انگلیســی رشــته تحصیلیام بود به سختی توانستم به فضای داستان راه پیدا کنم. به خاطر همین این زحمت را بــه خودم دادم برای مســائل و حوادث تاریخــی جســتوجوهای فراوانــی در منابــع مختلف انجام دهم تــا موضوع را برای خواننده در پانوشــت روشن کنم و از مطالعهرمانلذتببرد. ■ شناختی که از ســال بلو در دانشگاه پیدا کردیدچهبودوچگونهبهکمکشماآمد؟
اگــر کالس نرفتــه بــودم اصــالً ■ رمان «ســیاره آقای ســملر» تفاوتهای فاحشی به لحاظ سبک و سوژه با دیگر آثار ایننویسندهدارد...
رمــان «ســیاره آقــای ســملر» در واقع بازتــاب دیدگاههــای نویســنده اســت در نقــد جامعه و فرهنگ امریــکا. رمان یک نگرش انتقــادی دارد نســبت به جامعه و نســبت بــه افــرادی کــه در آن جامعــه زندگی میکنند. سملر شخصیت اصلی و محوری روشنفکری است که در جامعه محل زندگیاش مدام بــا خودش درگیر اســت و ته ذهنش با این پرســش مواجه اســت کــه آیا بــه ایــن جامعه بپیونــدم و بهعنوان یک شهروند در جامعه فعالیت داشته باشــم یا اینکه خود را کنار بکشم و بهعنوانناظریروشنفکرنظارهگرحوادث و رویدادها باشــم؟ به همین عنوان رمان یعنی «سیاره آقای سملر» اگر دقت کنید درستزمانیاستکهتالشهایفراوانی صورت گرفته که انسان به ماه سفر کند... در وهلــه نخســت خواننــده رمــان فکــر میکندعنوانرمانبیانگرهمینموضوع است، در صورتی که منظور سال بلو از آن سیارهماهنیست،بلکههمینسیارهزمین است و سملر با این همه چالشهایی که در ذهنش دارد، در یک ســیاره ســرگردان زندگی میکند، در واقــع حوادث رمان به این صــورت پیش مــیرود و طبق اصول تمــام رمانهای مــدرن، این اثــر به هیچ وجه حالــت ماجراجویــی و قصهپردازی نــدارد. همــه ماجراها در این اثــر در طول ســه روز اتفاق میافتد و بیشــتر مسائل و درگیریهــای ذهنــی همین شــخصیت است که به شیوه جریان سیال ذهن پیش میرود. رویدادها جســته و گریخته است یعنــی مدام، زمان در ذهن ســملر پس و پیشمیرودوخوانندهباخودفکرمیکند االن و در این لحظه چه میگذرد؟ در نقد این کتاب میگویند حــوادث این رمان به یــک پازل میماند. خواننده اطالعاتی که درهنگاممطالعهبهدستمیآوردمانند یــک پازل باید کنار هم بچیند تا تصویری کامل از آن شکل بگیرد. ■ اینرمانسال0791درامریکامنتشرشده اســت دورانی که ایدئولوژی چپ در بین اغلب روشــنفکران و نویســندگان جهان حاکم بود. سملر در این رمان هم روشنفکر اســت و هم منتقد فرهنــگ امریکایی. آیا ســملر با گرایشهــا و ایدئولــوژی چپ به فرهنگامپریالیستیحملهمیکند؟
من گمــان میکنم اگر ایــن رمان طی این مدت ترجمه نشــده اســت به خاطر ســنگینی کار اســت. بــا وجــود اینکــه در نخستین روزهای شروع ترجمه این رمان بــه من اطالع داده بودند مترجم دیگری هم این رمان را در دست ترجمه دارد، اما میبینید که پس از سه سال هنوز ترجمه دیگرمنتشرنشدهاست.
امادرموردایدئولوژیچپبایدبگویم در سرتاســر رمــان دربــاره ایدئولوژیهــا و تفکــرات گوناگــون خیلی بحث میشــود تفکر و ایدئولوژی خاصی، محور نیســت. یعنی این طور نیست که نویسنده به یک ایدئولوژی خاص بچسبد و مدام آن را به خواننــده و به ذهن دیگــران القا کند، من چنین احساسی نداشــتم که نویسنده در این رمان بخواهد ایدئولوژی خاصی را به خوانندهتحمیلکند. ■ ســملرشــخصیتاصلــیرمــانیــک یهودیلهستانیاستکهازطریقخانواده بهامریکامهاجرتمیکند.اینشخصیت در عیــن آشــنایی در میان دیگــر یهودیان ســاکن نیویورک احساس نوعی بیگانگی دارد. ایــن رمان برای مخاطبــان ایرانی که اقوام و آشنایانی بهعنوان مهاجر در غرب دارندمیتوانداحساسهمذاتپنداریدر خوانندهبرانگیزد؟
اتفاقــاً ایــن بخــش از رمــان میتوانــد افســرده بــودم. احســاس میکــردم یک دوست خوب را از دست دادم. اصالً رمان را آقــای ســال بلــو به شــیوهای نوشــته که خیلی راحت میشــد بــا آن ارتباط برقرار کرد. ■ تجربههایشومسائلذهنیسملرقابل درک اســت. از آن دســته آثاری نیست که بگوییدنویسندهدربارهمسائلینوشتکه اص ًالنفهمیدمچهشد؟
برای من این رمان طوری بود که حتی برخی رفتارها و کارهای شخصیتی اصلی یعنی سملر را قبول هم نداشتم اما قابل درک بود. ■ در پایــان اگــر حــرف ناگفتــهای داریــد، بفرمایید.
من تمام تالشــم را کــردم که با تهیه زیرنویسهاوجستوجودرمنابعمعتبر و دســت اول مســائل غامــض رمــان را برای خواننده روشــن کنــم. در این رمان حتــی برخــی جملهبندیهــا به شــکلی بــود کــه بــه ســختی میتوان تشــخیص داد که نویســنده از چه حــرف میزند؟ و چه چیــزی را در نظر دارد که به خواننده منتقل کند. من ســعی کردم در پانویس اطالعاتــی بــه خواننده بدهــم که خیلی راحت بتواند این مشــکالت را درک کند و از رمان لذت ببرد. واقعاً رمان «ســیاره آقای سملر» یکی از بزرگترین آثار ادبی در تاریخ ادبیات جهان است که امیدوارم خواننــدگان ایرانی آن را بخواننــد و از آن لذت ببرند. یک وقتهایی ترجمههایی میخوانیــم کــه خیلی ســنگین بــه نظر میرسند. رمانهایی از آثار مدرن جهان در کتابخانهام دارم که نتوانستم ترجمه فارســی این رمانهــا را بخوانــم اما متن اصلی و انگلیســی آن را براحتی خواندم و درک کــردم. من نمیخواســتم چنین اتفاقی برای رمان «ســیاره آقای سملر» بیفتد.